گروه اندیشه: «بازگشت فاشیسم در قرن بیست و یکم»، تیتر یادداشت «حمید روشنایی» در روزنامه اعتماد است. روشنایی در یادداشت خود با مقایسه جهان در زمان جنگ جهانی دوم و رشد فاشیسم در ایتالیا و آلمان، با رشد فاشیسم در دموکراسی آمریکایی در الگوی حکومتی ترامپ، تاکید می کند که هرچند آمریکا کشور دمکراتی است و احتمال ظهور فاشیسم با توجه به قوه قضاییه مستقل، و نظام دو حزبی ریاستی حاکم بر آن، کم است، اما «فاشیسم از درون دموکراسی و کشورهایی برخاسته که نهادهای مدنی و آزاد داشتهاند لیکن فاشیستها توانستهاند به نحوی آن ها را سرکوب یا در کنترل بگیرند.» این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
اروپا تلاش بسیاری کرد تا پس از جنگ جهانی دوم مانع از بازگشت فاشیسم شود اما اکنون به نظر میرسد این عارضه سمی در بطن دموکراسی، در حال رشد و نمو در امریکاست. آنچه این روزها در واشنگتن و کاخ سفید در جریان است، دهه ۳۰ قرن بیستم در قاره سبز را به یاد میآورد. اگر بپذیریم که فاشیسم، واکنشی افراطی به بحرانهای دنیای مدرن و شکست نخبگان سیاسی سنتی بوده است و این ایدئولوژی با وعده نظم، قدرت ملی و ثبات به قدرت رسید، اکنون که جهان در حال بیثباتی و بحران دوران گذار است، میتوان گفت که زمینههای ظهور یک فاشیست جدید فراهم شده است.
فاشیسم را به تمامیتخواهی، رهبری کاریزماتیک و اقتدارگرایانه، ملیگرایی افراطی، ضدلیبرالیسم و دموکراسی، ضدسوسیالیسم، خشونتطلب و نظامیگرا، کنترل رسانهها و اقدامات پوپولیستی، اقتصاد دولتی با ظاهری سرمایهداری، ایجاد دشمن مشترک برای اتحاد ملی، میشناسند. این ویژگیها بود که آلمان و ایتالیا را در قرن بیستم علیه سایر کشورهای اروپایی تجهیز کرد و جنگ جهانی دوم را به وجود آورد. شرایط جهان در زمان پیدایش فاشیسم نیز قابل ملاحظه است: در اروپا آثار جنگ جهانی اول هنوز پایان نیافته، تحقیر آلمان از معاهده ورسای فراموش نشده، بحران اقتصادی ۱۹۲۹ همچنان سایهاش را بر سر جهان حفظ کرده، قدرتهای بزرگ نظامی همچون ژاپن در حال شکلگیری و کشورهای مهمی مانند چین در ضعف بوده، انگلیس و فرانسه همچنان خسته از جنگ اول و شوروی درگیر مسائل داخلی به خصوص صنعتیسازی استالین بودهاند و امریکا نیز به دوران انزوای خود بازگشته، نهادهای بینالمللی مانند جامعه ملل درنهایت ناتوانی بودهاند و...
اما شرایط کنونی چگونه است؟ اروپا در جنگ اوکراین گرفتار آمده و احساس ترس و زبونی در مقابل روسیه هویدا شده، چین در حال اوجگیری و تبدیل شدن به یک ابرقدرت است در عین حال بحران تایوان روبه افزایش بوده، اسراییل علاوه بر غزه و فلسطین، منطقه خاورمیانه را به آتش کشیده و کشورهای سوریه، لبنان، یمن، ایران و حتی قطر را مورد حمله قرار داده، امریکای لاتین درگیر اتهامات واشنگتن درخصوص مواد مخدر است و ونزوئلا، کلمبیا و حتی برزیل ممکن است به این جنگ کشیده شوند، احتمال درگیریهای منطقهای مانند تایلند با کامبوج، آذربایجان و ارمنستان و... وجود دارد، حوثیهای یمن دریای سرخ را ناامن کردهاند و...، ناسیونالیسم افراطی، استفاده از خشونت سیاسی (در داخل و خارج) کنترل رسانهها، میباشد.
ترامپ علاقه بسیاری به نظامیگری، پوپولیسم و نمایش قدرت دارد آنچه که در نظام نازیسم آلمان و فاشیست ایتالیا به خوبی مشاهده گردید. اما آنچه امکان دارد مانع از پیدایش هیتلری جدید در جهان گردد، سیستم دموکراسی امریکاست. یعنی قانون اساسی آزاد و مدنی این کشور که در آن، انتخابات شهرداری و فرمانداریها، کنگره و سنا آزاد برگزار میشود و دو حزب بزرگ یکدیگر را خنثی میکنند و همچنین قدرت نظام قضایی میباشد که میتواند احکام و دستورات رییسجمهور را لغو و در مقابل آن بایستد هر چند قضات توسط خود رییسجمهور تعیین شده باشند.
با این وجود یادمان باشد که فاشیسم از درون دموکراسی و کشورهایی برخاسته که نهادهای مدنی و آزاد داشتهاند لیکن فاشیستها توانستهاند به نحوی آن ها را سرکوب یا در کنترل بگیرند و از مسیراصلی خارج نمایند. در هر صورت خطر شکلگیری یک راهبرد جدید فاشیستی برای جهان دور از ذهن نیست و اگر کشورها در مقابل هژمونی آقای ترامپ نایستند، ممکن است جهان آینده شاهد جنگ جهانی دیگری باشد که در آن کشورهای بسیاری درگیر آن گردند. متاسفانه اتحادیه اروپا علیرغم داشتن برخی توانمندیها تاکنون نشان داده که همچنان پیرو برادر بزرگتر خود است و در حال باج دادن میباشد و حتی به صدای اعضای خود مانند فرانسه نیز وقعی نمینهد...
۲۱۶۲۱۶
نظر شما