اسرائیل بزرگ‌ترین شکست امنیتی ۷۵ ساله خود را تجربه کرد/ شکسته شدن روایت قربانی‌نمایی اسرائیل / در جنگ‌های ژئوپولیتیکی هیچ برنده‌ای وجود ندارد

استاد دانشگاه ملی استرالیا می‌گوید: «در سطح گفتمانی و هویتی، هفتم اکتبر روایت مسلطی که اسرائیل را همواره به‌عنوان قربانی که نیاز به امنیت دارد ارائه می‌کرد، به چالش کشید و تغییر داد. این روایت که اسرائیل کشوری تهدیدشده و نیازمند حمایت است، جای خود را به گفتمان و هویتی تازه داد که در سطح جامعه جهانی مورد پذیرش قرار گرفت؛ گفتمانی که بر این مبناست که فلسطین ملتی تحت اشغال و در حال مقاومت است.»

خبرآنلاین- فاطمه غریبی: علم صالح، پژوهشگر ایرانی-بریتانیایی و دانشیار دانشگاه ملی استرالیا، در گفت‌وگو با خبرآنلاین هفتم اکتبر را نقطه عطفی تاریخی در تحولات خاورمیانه خواند و تأکید کرد این واقعه نه‌تنها بزرگ‌ترین شکست امنیتی اسرائیل در تاریخ بود، بلکه گفتمان هویتی منطقه را نیز دگرگون کرد.

به گفته او، هفتم اکتبر تنها یک جنگ نظامی نبود، بلکه شوکی ژئوپلیتیکی بود که معادلات امنیتی، سیاسی و هویتی خاورمیانه را تغییر داد، مسئله فلسطین را دوباره در مرکز توجه جهان قرار داد و نشان داد که راه‌حل‌های مبتنی بر زور، بحران را تشدید می‌کنند؛ صالح بر این باور است که تنها مسیر ممکن برای ثبات منطقه، بازگشت به دیپلماسی و رویکردهای سیاسی است.

در ادامه متن کامل گفتگوی «خبرآنلاین» را با علم صالح، کارشناس مسائل بین‌الملل، مطالعه می‌کنید.

*** در دومین سالگرد ۷ اکتبر، آن را چطور تحلیل می‌کنید؟

من هفتم اکتبر را یک نقطه عطف تاریخی در تحولات خاورمیانه می‌دانم. این رویداد چیزی فراتر از یک درگیری نظامی بود؛ به عبارتی نه‌تنها یک درگیری نظامی محسوب می‌شود، بلکه تبعات آن منجر به تحولی استراتژیک و تغییراتی در گفتمان هویتی نیز شد. تأثیرات این واقعه برای سال‌ها در معادلات امنیتی، دیپلماتیک، سیاسی و حتی اجتماعی منطقه احساس خواهد شد. ممکن است سال‌ها طول بکشد تا ابعاد کامل آن روشن شود.

در هر صورت این واقعه نشان می‌دهد که مسئله فلسطین و نادیده‌گرفتن آن می‌تواند چه تبعات انسانی، امنیتی و سیاسی برای کل منطقه، نه فقط برای اسرائیل و فلسطین داشته باشد. به همین خاطر، این اتفاق یادآور این نکته است که وضعیت موجود در منطقه ناپایدار است و هزینه نادیده گرفتن مسئله فلسطین همیشه بسیار بالاست.

از لحاظ نظری، معمولا رخدادهای بزرگ تاریخی منجر به تغییرات اساسی در سطوح محلی، منطقه‌ای و حتی گاهی بین‌المللی می‌شوند. به‌عبارتی، هفتم اکتبر یک شوک ژئوپلیتیکی بود که تاثیرات آن تنها در سطح اسرائیل و فلسطین باقی نماند و به‌سرعت گسترش یافت و حتی در سطح فرامنطقه‌ای نیز اثرگذار شد. بنابراین من این رویداد را یک اتفاق تاریخی مهم می‌دانم که بر چندین روند موجود در خاورمیانه تاثیر گذاشت یا آن‌ها را تشدید کرد و در نهایت باعث شد برخی معادلات در منطقه بازتعریف شوند.

نخستین اثر آن، واردکردن یکی از بزرگ‌ترین ضربات امنیتی به اسرائیل و در واقع، بزرگ‌ترین شکست امنیتی در تاریخ ۷۵ ساله این رژیم بود. این مسئله باعث شد تغییری بنیادین در دکترین امنیتی اسرائیل ایجاد شود. تا پیش از هفتم اکتبر، دکترین امنیتی اسرائیل بر مدیریت بحران یا مدیریت درگیری استوار بود، اما پس از این واقعه، به سمت دکترین تصمیم‌گیری قاطع سوق پیدا کرد که ماهیتی هجومی دارد.

به این ترتیب، بازنگری بنیادینی در استراتژی امنیت ملی اسرائیل رخ داد و این رژیم تلاش کرد دیدگاه خود را از مدیریت درگیری فراتر ببرد و وارد مرحله‌ای شود که با اتخاذ تصمیم‌های قاطع، به دنبال دستیابی به امنیت کامل باشد؛ امری که به‌طور طبیعی دست‌نیافتنی است. اما اسرائیل با ضربه‌ای که در هفتم اکتبر خورد، دیگر تاب و توان تحمل شکست امنیتی دیگری را نداشت و به همین دلیل، با توسل به حملات، سیاست‌ها و رفتارهایی که تصور می‌کرد امنیت کامل را برایش به ارمغان می‌آورند، رفتار خود را بازتعریف کرد.

اما باید توجه داشت که دستیابی به چنین امنیتی صرفاً با تکیه بر زور و قدرت نظامی امکان‌پذیر نیست، به‌ویژه زمانی که اسرائیل ناچار می‌شود حقوق بین‌الملل و افکار عمومی چه داخلی، چه منطقه‌ای و چه جهانی را نادیده بگیرد. در واقع در شرایطی که اکثریت جامعه جهانی با چنین رویکردی به مسئله فلسطین مخالف است، اسرائیل به‌طور حتم لطمه‌های سنگینی به مشروعیت خود وارد کرده است.

*** چگونه ۷ اکتبر مسئله فلسطین را برای همیشه تغییر داد؟

در سطح گفتمانی و هویتی، هفتم اکتبر روایت مسلطی که اسرائیل را همواره به‌عنوان «قربانی» و موجودیتی که نیاز به امنیت دارد ارائه می‌کرد، به چالش کشید و تغییر داد. این روایت که اسرائیل تهدیدشده و نیازمند حمایت است، جای خود را به گفتمان و هویتی تازه داد که در سطح جامعه جهانی مورد پذیرش قرار گرفت؛ گفتمانی که بر این مبناست که فلسطین ملتی تحت اشغال و در حال مقاومت است.

به این ترتیب، مسئله فلسطین از یک مناقشه فراموش‌شده به مسئله‌ای حقوقی، انسانی و امنیتی تبدیل شد؛ هم برای کشورهای منطقه و هم برای جامعه جهانی. این موضوع اکنون به‌عنوان یک بحران فوری انسانی در دستور کار سازمان‌های بین‌المللی قرار گرفته است. اگرچه جنگ غزه نشان داد که این سازمان‌ها برای جلوگیری از جنایات جنگی و حتی نسل‌کشی، که به گفته برخی نهادهای بین‌المللی در غزه رخ داده نقش یا قدرت اجرایی مؤثری ندارند، اما همین امر یکی از دستاوردهای منفی این جنگ بود؛ چراکه نشان داد حقوق بین‌الملل می‌تواند به‌راحتی زیر پا گذاشته شود و حتی نهادهای معتبری مانند سازمان ملل نیز می‌توانند نادیده گرفته شوند.

با این حال، در سطح گفتمانی و هویتی، مسئله فلسطین دوباره به دستورکار سازمان‌های بین‌المللی بازگشت. در نتیجه، شکاف میان مواضع غرب به‌ویژه آمریکا که معمولا حامی اسرائیل است و اکثریت جامعه جهانی درباره مسئله فلسطین عمیق‌تر شد. این شکاف حتی به میان متحدان نزدیک اسرائیل نیز سرایت کرد؛ برای مثال برخی کشورهای اروپایی اخیرا به رسمیت شناختن فلسطین را اعلام کرده‌اند.

بنابراین بازگشت مسئله فلسطین به مرکز صحنه و افزایش شکاف میان متحدان اسرائیل، از جمله کشورهای غربی از نتایج مهم این تحولات است. اینکه حتی کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه که اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند به رسمیت شناختن فلسطین را در دستور کار قرار داده‌اند، خود یکی از پیامدهای بزرگ جنگ غزه است.

*** ۷ اکتبر بر مناسبات و معادلات سیاسی منطقه خاورمیانه و بازیگران آن چه تأثیری گذاشت؟

در سطح سیاسی نیز، این جنگ روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی منطقه با اسرائیل را دچار اختلال کرد. کشورهایی چون امارات، بحرین و تا حدودی مراکش و عربستان سعودی که در مسیر عادی‌سازی پیش می‌رفتند، با این تحولات مواجه شدند و این روند تا حد زیادی متوقف یا کند شد. پیش از آن، عادی‌سازی روابط در حال تبدیل شدن به روندی بود که مسئله فلسطین را به حاشیه می‌برد و کشورهای عربی صرفاً بر اساس منافع ملی خود و نه منافع منطقه‌ای رفتار می‌کردند. اما این وقایع نشان داد که مسئله فلسطین هنوز هم هسته مرکزی بی‌ثباتی در منطقه است و هیچ راه‌حل پایداری بدون در نظر گرفتن آن وجود ندارد. تا زمانی که مسئله اسرائیل و فلسطین بر پایه راه‌حل دودولتی حداقل آن‌گونه که جامعه جهانی و بسیاری از کشورهای منطقه پذیرفته‌اند حل نشود، ثباتی در خاورمیانه به‌وجود نخواهد آمد.

از دیگر تبعات مهم این تحولات، قطبی‌شدن و شکل‌گیری محورهای جدید قدرت در منطقه است. جنگ غزه موجب شد آمریکا دوباره به خاورمیانه بازگردد؛ در حالی که پیش‌تر اولویت‌های خود را در منطقه از دست داده بود و در اهدافش در افغانستان، عراق و حتی سوریه به نتیجه نرسیده بود. در همین حال، نقش چین در میانجی‌گری‌های منطقه‌ای افزایش یافت. بنابراین، خاورمیانه بار دیگر به میدان رقابت قدرت‌های خارجی تبدیل شد. موقعیت روسیه نیز در سوریه پس از بشار اسد تا حدی تضعیف شده، اما همچنان به‌عنوان بازیگری مهم در منطقه حضور دارد.

اسرائیل بزرگ‌ترین شکست امنیتی ۷۵ ساله خود را تجربه کرد / شکست شدن روایت قربانی‌نمایی اسرائیل / در جنگ‌های ژئوپولیتیکی هیچ برنده‌ای وجود ندارد

در نتیجه، ما شاهد بازنگری در ائتلاف‌ها و اتحادهای منطقه‌ای هستیم. به‌عنوان نمونه، روابط ایران با تقریباً تمامی کشورهای منطقه در دو سال گذشته بهبود یافته است؛ از جمله با مصر، اردن و عربستان. توافقنامه امنیتی اخیر میان عربستان و پاکستان نیز پدیده‌ای تازه و قابل‌توجه است که بی‌تردید از تبعات تحولات پس از هفتم اکتبر و جنگ غزه و حمله اسرائیل به ایران و قطر به‌شمار می‌آید. این امر نشان می‌دهد که عربستان، که به‌طور سنتی متحد امنیتی آمریکا بود، اکنون به سمت همکاری با پاکستان کشوری نزدیک به چین گرایش پیدا کرده است؛ نشانه‌ای از پررنگ‌تر شدن نقش چین در معادلات منطقه‌ای.

در کنار این تحولات، نقش گروه‌های مسلح غیردولتی در منطقه تغییر کرده است. در عراق این نقش کاهش یافته، اما در سوریه همچنان گروه‌های مسلح فعال‌اند و این کشور برای سال‌ها درگیر بحران داخلی باقی خواهد ماند. اسرائیل نیز تمایل دارد سوریه هرگز دولت مرکزی قدرتمندی نداشته باشد و همواره درگیر مسائل داخلی در مناطق مختلف باشد. در مورد حزب‌الله و انصارالله(حوثی‌ها) نیز اگرچه رفتارشان در حال حاضر بیشتر سیاسی شده، اما نقش نظامی و امنیتی آن‌ها همچنان مهم و تأثیرگذار است.

به‌طور کلی، تحولات اخیر نشان داد که مهندسی امنیت در خاورمیانه همچنان در پیوند با رقابت‌های جهانی و منطقه‌ای است. در این چارچوب، ایران نیز در حال بازنگری در دکترین دفاعی خود است؛ به‌گونه‌ای که از دکترین دفاع در عمق-که در ۲۵ سال اخیر بر آن تکیه داشت به سمت دکترین دفاعی درون‌محور و مبتنی بر قدرت پایدار، شامل توان موشکی و اتمی‌بودن حرکت کرده است. اگرچه این موضوع خود بحث مستقلی است، اما بی‌تردید یکی از تبعات مستقیم تحولات دو سال اخیر در خاورمیانه محسوب می‌شود.

*** برندگان و بازندگان اصلی ۷ اکتبر چه کسانی بودند؟

در مورد برندگان و بازندگان این جنگ باید بگویم که معمولا در چنین جنگ‌هایی، به‌ویژه جنگ‌های ژئوپلیتیکی، هیچ‌کس برنده واقعی نیست. هیچ کشوری نمی‌تواند خود را پیروز بداند؛ این نوع درگیری‌ها در واقع بازی‌های استراتژیک و مستمر ژئوپلیتیکی هستند که همواره در حال تغییرند. البته بازندگان اصلی همیشه مردم غیرنظامی هستند که بیشترین آسیب را متحمل می‌شوند.

با این حال، می‌توان گفت که اسرائیل در این میان به‌شدت از نظر مشروعیت بین‌المللی و جایگاه دولت افراطی خود آسیب دید. در سطح افکار عمومی و نهادهای حقوقی بین‌المللی نیز اسرائیل با ضربات جدی روبه‌رو شد. در جنگ ۱۲ روزه علیه ایران هم اسرائیل نتوانست به اهداف کلیدی خود دست پیدا کند.

*** از نظر شما اسرائیل در حمله به ایران چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟

به نظر من، اسرائیل سه هدف عمده‌ را در این روند دنبال می‌کرد. نخست، جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای ایران یا پایان‌دادن به توان فناوری اتمی آن  بود که بدون تردید به آن دست نیافت. دوم، واردکردن ضربات سنگین به صنعت موشکی ایران بود که هیچ نشانه‌ای وجود ندارد مبنی بر اینکه اسرائیل توانسته باشد چنین کاری انجام دهد؛ چراکه ایران از روز نخست تا آخرین روز، حملات موشکی خود را بدون وقفه ادامه داد و هیچ نشانه‌ای از توقف یا ضعف در این زمینه دیده نشد. سومین هدف، تلاش برای تغییر نظام سیاسی در ایران یا دست‌کم ایجاد ناآرامی و بی‌ثباتی داخلی بود. اما در طول جنگ و حتی پس از آن، هیچ نشانه‌ای از موفقیت در این زمینه دیده نشد.

به گفته‌ خود مقام‌های آمریکایی و گزارش‌های پنتاگون جدا از اظهارات سیاسی آقای ترامپ صنعت هسته‌ای ایران همچنان پابرجاست و ایران سیاست ابهام هسته‌ای را دنبال می‌کند. به‌ویژه پس از فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران عملاً هیچ الزامی برای همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ندارد و این موضوع می‌تواند کار را برای آمریکا و اسرائیل دشوارتر کند. در واقع، دسترسی آن‌ها به داشته‌های هسته‌ای ایران به‌شدت محدود شده است. در نتیجه، اسرائیل نه توانست به اهداف هسته‌ای و موشکی خود دست یابد و نه در زمینه بی‌ثبات کردن ایران موفق بود.

*** حمله اسرائیل به قطر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ نسبت این حمله با ۷ اکتبر چیست؟

در مورد حمله به قطر نیز باید گفت این اقدام اشتباهی بزرگ بود. اگرچه در خاورمیانه‌ای که طی ۲۵ سال گذشته همواره صحنه تنش، درگیری و جنگ‌های داخلی یا بین‌کشوری بوده، چنین اشتباهاتی از سوی سیاست‌مداران چندان عجیب نیست. اما حمله اسرائیل به دوحه بدون تردید اشتباهی فاحش بود که هیچ دستاوردی برای تل‌آویو نداشت؛ بلکه موجب شد تمام چالش‌هایی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره شد تشدید شوند و در نهایت اسرائیل بیش از پیش لطمه ببیند و از نظر مشروعیت منطقه‌ای و جهانی تضعیف شود.

شاید یکی از دلایل حمله به قطر، ناکامی اسرائیل در غزه بود؛ چراکه پس از دو سال نتوانست گروگان‌ها را آزاد کند و نتوانست حماس را از میان بردارد. در نهایت، اگر اسرائیل به هر توافقی برسد، راه آن از مسیر دیپلماسی خواهد گذشت، نه از مسیر نظامی.

بنابراین، تجربه‌های اخیر نشان داد که رویکردهای قدرت‌محور، نظامی‌محور و مبتنی بر زور اسرائیل نتیجه نمی‌دهند. تنها دیپلماسی و راه‌حل‌های سیاسی هستند که می‌توانند ثبات پایدار را در منطقه ایجاد کنند، نه بمباران، جنگ، جنایت‌های جنگی و نسل‌کشی.

۳۱۲/۴۲

کد خبر 2125602

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین