از چراغ نفتی تا چاپ دیجیتال؛ روایتی از صد سال صنعت چاپ در سنندج

پدر و عموی من تا سال ۱۳۵۸ با هم شریک بودند و چاپخانه را به‌ صورت مشترک اداره می‌کردند. اما از آن سال به بعد، به‌دلیل تغییرات فنی و ورود دستگاه‌های جدید و برقی، ناچار شدند کار را از هم جدا کنند. آن دوران، صنعت چاپ در سنندج در حال پوست‌اندازی بود

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، در تاریخ فرهنگی کردستان، در دل کوچه‌ها و محله‌های قدیمی سنندج، هنوز ردپای تاریخ چاپخانه‌ها به چشم می‌خورد؛ جای پای ماشین‌های قدیمی و بوی مرکب و کاغذ که هنوز در هوا موج می‌زند. این چاپخانه‌ها نه‌ فقط محل کار، بلکه مکانی برای شکل‌گیری فرهنگ و انتقال دانش و اندیشه به نسل‌های بعدی بودند.

روزهایی که هر صفحه چاپ‌شده حاصل تلاش بی‌وقفه نوجوانان و جوانانی بود که با دست و دل، حروف را کنار هم می‌چیدند، بدون امکانات و حمایت‌های دولتی، اما با عشق و شور فرهنگی. این روایت نه‌فقط داستان یک چاپخانه، بلکه روایت تلاش‌های فرهنگی و تاریخی یک استان است که هنوز هم، با همه دشواری‌ها، نفس می‌کشد.

چاپخانه‌ها نقشی فراتر از یک حرفه داشته‌اند؛ جایی میان صنعت و فرهنگ، میان کاغذ و اندیشه. در زمانی که چاپ در بسیاری از شهرهای ایران هنوز در مراحل ابتدایی خود بود، در سنندج گروهی از بازرگانان و اهل فرهنگ، چراغ صنعت چاپ را روشن کردند؛ چراغی که تا امروز، با وجود کم‌لطفی‌ها و مشکلات بسیار، هنوز به همت خانواده‌هایی چون علاقه‌بند بهرامی و مولوی روشن مانده است.

صدای چرخش دسته‌های دستگاه، لمس حروف سربی و کار شبانه با چراغ‌های نفتی، بخش‌هایی از خاطرات نسلی است که عشق به چاپ و کتاب را به ارث برده‌اند و با دست خالی، فرهنگ استان را حفظ کرده‌اند. رضا بهرامی، نسل سوم خانواده‌ای که در تاریخ چاپ کردستان نقش‌آفرین بوده، با نگاهی پر از حسرت و افتخار، از روزهایی می‌گوید که چاپخانه‌ها، قلب تپنده فرهنگ و دانش در استان بودند.

رضا بهرامی، از نسل سوم خانواده‌ای که در تاریخ چاپ کردستان نقشی ماندگار دارند، در گفت‌وگو با ایبنا از آن روزها روایت می‌کند.

آغاز چاپ در کردستان؛ سال ۱۳۱۲

او در ابتدای گفت‌وگو به سال‌های نخستین ورود دستگاه‌های چاپ به استان کردستان اشاره و اظهار کرد: در آن زمان، کردستان هنوز زیرمجموعه کرمانشاهان بود. احمد آقا علاقه‌بند بهرامی که با پدربزرگ من آشنایی نزدیکی داشت، ایشان را به آقای بابان معرفی می‌کند. آقای بابان دستگاه‌های چاپ را خریداری کرده بود و دنبال فردی می‌گشت که بتواند چاپخانه را راه‌اندازی و مدیریت کند. پدربزرگم که در آن زمان تجارت‌خانه‌ای فعال داشت، این مسئولیت را پذیرفت و همراه با پدر و عموی من که هر دو نوجوانی ۱۶-۱۷ ساله بودند، در سال ۱۳۱۲ نخستین چاپخانه را در کردستان راه انداختند.

مدیر چاپخانه مولوی سنندج افزود: پس از درگذشت آقای بابان، چاپخانه به طور کامل در اختیار خانواده علاقه‌بند بهرامی قرار گرفت و قریب به ۲۵ سال برادران بهرامی دوشادوش هم کار کردند. چاپخانه در همین دوران، به‌تدریج به مرکز فعالیت‌های فرهنگی و اداری استان تبدیل شد. هر چاپ، نه فقط یک اثر فرهنگی، بلکه یک پیام زنده از تلاش برای ارتقای سواد و فرهنگ مردم بود. اما با آغاز جنگ جهانی دوم و شرایط سخت اقتصادی و کم شدن کار چاپخانه، پدرم ناچار شد برای تأمین معاش خانواده در اداره ثبت احوال مشغول به کار شود.

دوران تحولات و جدایی چاپخانه‌ها

رضا بهرامی با اشاره به دوره‌ای که صنعت چاپ در کردستان وارد مرحله‌ای تازه شد، افزود: پدر و عموی من تا سال ۱۳۵۸ با هم شریک بودند و چاپخانه را به‌ صورت مشترک اداره می‌کردند. اما از آن سال به بعد، به‌ دلیل تغییرات فنی و ورود دستگاه‌های جدید و برقی، ناچار شدند کار را از هم جدا کنند. آن دوران، صنعت چاپ در سنندج در حال پوست‌اندازی بود و دستگاه‌های قدیمی دیگر پاسخ‌گوی نیازها نبودند. به همین خاطر، هرکدام از اعضای خانواده تصمیم گرفتند چاپخانه مستقلی راه‌اندازی کنند و دستگاه‌های تازه‌ای بخرند.

وی عنوان کرد: در همان سال، یعنی ۱۳۵۸، همراه با پدرم چاپخانه مولوی را بنیان گذاشتیم. پیش از آن با پدر و عمویم در چاپ بهرامی کار می‌کردیم. در آن زمان، در شهر سنندج حدود چهار چاپخانه فعال بودند؛ چاپ بهرامی، چاپ مولوی، چاپ فردوسی که در دهه ۱۳۴۰ تأسیس شد و چاپ بخار که از همدان به سنندج آمده بود. هر کدام از ما به‌صورت مستقل کار می‌کردیم و هیچ نوع حمایت یا تسهیلاتی در کار نبود. تمام هزینه‌ها از خرید کاغذ تا تعمیر دستگاه‌ها بر عهده خودمان بود. یادم هست برای تهیه کاغذ مناسب، روزها در سفر بودیم تا بتوانیم مواد اولیه را فراهم کنیم.

چاپ با چراغ نفتی و حروف سربی

مدیر چاپخانه مولوی در توصیف فضای کاری چاپخانه‌های قدیم گفت: در آن زمان کارهای چاپی شامل چاپ کتاب، آگهی‌ها، اعلامیه‌های ارتش و حتی آثار و کتاب‌های آیت‌الله مردوخ را چاپ می‌کردیم. چاپخانه با همان دستگاه‌های قدیمی نزدیک به چهل سال فعال بود. چون کردستان در زمان پهلوی زیر نظر کرمانشاهان اداره می‌شد، امکانات محدودی در اختیار داشتیم. کار حروف‌چینی دستی انجام می‌شد و برای آماده کردن تنها یک صفحه، حدود دو ساعت زمان لازم بود. معمولا سه تا چهار نفر باید کنار هم کار می‌کردند و تا به چاپ همان صفحه می‌رسید، حدود چهار ساعت طول می‌کشید و دستگاه‌ها تماما دستی بودند. با چرخاندن دسته‌ها، کاغذها را یکی‌یکی داخل دستگاه می‌گذاشتیم و پس از چاپ، برگه‌ها را با دست خارج می‌کردیم.

بهرامی بیان کرد: شب‌ها با چراغ‌های نفتی تا دیروقت کار می‌کردیم. آن زمان برق به‌سختی در همه‌جا در دسترس بود. با وجود سن کمی که داشتیم، ساعت‌ها پای حروف‌چینی می‌ایستادیم و حروف سربی را یکی‌یکی کنار هم می‌چیدیم تا صفحه آماده چاپ شود. دستان‌مان سیاه می‌شد، اما شوق چاپ شدن هر واژه، خستگی را از یادمان می‌برد.

دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ خورشیدی، دوران اوج فعالیت چاپخانه ایرج بهرامی بود. چاپخانه توانست مهم‌ترین نشریات محلی را منتشر کند، ازجمله دو هفته‌نامه «تمدن» که نخستین نشریه رسمی استان به شمار می‌رفت. این آثار، علاوه بر اطلاع‌رسانی، به توسعه سواد و فرهنگ در کردستان کمک شایانی کردند.

کارکنان خاطرات شب‌های طولانی چاپ را به یاد دارند؛ شب‌هایی که ماشین‌ها بدون توقف کار می‌کردند و صفحات کتاب‌ها و روزنامه‌ها یکی پس از دیگری تولید می‌شدند. حجم سفارش‌ها گاهی آن‌قدر زیاد بود که کارکنان مجبور می‌شدند نوبت‌های شیفتی اضافه کنند تا تیراژ مورد نیاز آماده شود. در همین روزها بود که چاپخانه توانست استانداردهای چاپ را در استان جا بیندازد و کیفیت کار را ارتقا دهد.

چاپخانه علاوه بر نشر کتاب و روزنامه، نقش مهمی در چاپ اسناد رسمی و اداری استان داشت. بسیاری از فرم‌ها، مجوزها و اسناد رسمی استان، برای سال‌ها، از همین چاپخانه بیرون می‌آمدند. این فعالیت‌ها جایگاه چاپخانه را نه تنها در حوزه فرهنگ، بلکه در ساختار اداری استان تثبیت کرد و به مرور به بخشی از تاریخ رسمی استان تبدیل شد.

در همین دوران، چاپخانه توانست چند اثر شاخص ادبی و تاریخی را نیز چاپ کند. کتاب‌هایی که امروز نسخه‌های محدودی از آن‌ها در کتابخانه‌ها و آرشیوهای خصوصی باقی مانده‌اند. این کتاب‌ها گواه تلاش چاپخانه در جهت ترویج فرهنگ و ادبیات محلی بودند و تاثیر آن‌ها هنوز در ذهن علاقه‌مندان به فرهنگ استان زنده است.

برق و تحولات جدید

با گذر زمان و تغییر فناوری چاپ، چاپخانه ایرج بهرامی با چالش‌های جدی مواجه شد. دستگاه‌های قدیمی نیاز به تعمیر و نگهداری مداوم داشتند و هزینه‌ها به‌شدت افزایش یافت. ورود تجهیزات مدرن چاپ دیجیتال، چاپخانه‌های سنتی را تحت فشار قرار داد و رقابت را بیشتر کرد.

بهرامی با اشاره به یکی از نقاط عطف صنعت چاپ در کردستان گفت: چاپخانه خانواده عمویم، یعنی چاپخانه علاقه‌بند بهرامی، نخستین چاپخانه‌ای بود که در استان کردستان برقی شد و دستگاه‌های برقی را به این منطقه وارد کرد. این چاپخانه هنوز هم با همان نام در سنندج فعال است. در سال ۱۳۵۸ نیز ما مقدمات تأسیس چاپخانه مولوی را فراهم کردیم؛ چاپخانه‌ای که نخستین مجوز رسمی خود را از شهرداری دریافت و به‌صورت مستقل آغاز به کار کرد.

او در ادامه با لحنی گلایه‌آمیز افزود: در حاشیه کار چاپ همیشه کم‌لطفی‌هایی وجود داشته است. با وجود سابقه طولانی و تجربه چندین نسل در این حوزه، هنوز هم سرمایه‌گذاری در زمینه چاپ در کردستان جدی گرفته نمی‌شود. بخش بزرگی از کارهای چاپی ما به تهران و قم فرستاده می‌شود. چند سال پیش فردی سوله‌ای بزرگ در اختیارش قرار گرفت و حتی وام قابل‌توجهی برای راه‌اندازی چاپخانه گرفت، اما در نهایت هیچ اتفاقی نیفتاد و صنعت چاپ و اهالی واقعی این حوزه در استان همچنان با کمبود حمایت روبه‌رو هستند.

بی‌سهمی کردستان از تجهیزات چاپ

این فعال صنعت چاپ کردستان ادامه داد: قبل از انقلاب در تقسیم سهمیه دستگاه‌های چاپ، استان کردستان هیچ‌گاه سهمی نداشت. با این حال ما سعی کردیم اشتغال‌زایی کنیم و اصالت فرهنگی خودمان را حفظ نماییم. با وجود تمام مسائلی که پیش آمد، چراغ چاپخانه را خاموش نکردیم.

روایت رضا بهرامی نه‌ فقط روایت یک خانواده، بلکه بخشی از حافظه فرهنگی کردستان است؛ تاریخی که از چراغ نفتی آغاز شد، با عشق و تلاش نسل‌ها ادامه یافت، اما امروز زیر سایه کم‌توجهی‌ها و تغییرات زمان در معرض خاموشی است. چاپخانه‌های کردستان، اگرچه در ظاهر صنعتی فراموش‌شده‌اند، اما در حقیقت هنوز بخشی از روح فرهنگی این سرزمین‌اند؛ جایی که واژه‌ها روی کاغذ معنا گرفتند و فرهنگ در صدای ماشین‌های چاپ تپید.

۲۵۹

کد خبر 2128772

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار