به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، ماهرخ ابراهیمپور: «در پاییز ۱۹۹۳ به واشنگتن رفته بودم. در آنجا جلسهای برگزار شد که من بودم با ۱۵ مسئول آمریکایی از وزارت خارجه و وزارت دفاع و شواری امنیت ملی و سازمان سیا. از من خواستند که طرحی برای سرنگونی صدام ارائه کنم. فقط من بودم، آنجا طرح سه شهر را ارائه کردم؛ موصل، بصره، بغداد. این طرح عبارت بود از جنبشی نظامی سیاسی- رسانهای از طرف مخالفین عراقی به صورت مشترک با نیروهای طرفدار ما در داخل ارتش با کمک غرب برای سرنگونی صدام.»
این سطور برگرفته از خاطرات احمد چلبی براساس کتاب «آشنای ایران، دوست آمریکا» ترجمه وحید خضاب است که در انتشارات روزنامه ایران منتشر شده، کتابی که براساس گفتوگوی غسان شریل، خبرنگار مشهور جهان عرب، با چلبی تنظیم شده و به جزئیات مستندی از فعالیتهای او در حذف صدام میپردازد. این کتاب از تکاپوی مخالفان صدام، بهویژه کردکها و شعیان در عراق، اردن و آمریکا و انگلیس پرده برمیدارد. نکات جذاب کتاب شیوه دیدار و مذاکره چلبی با آمریکاییها و انگلیسیها در جلب مشارکت آنها برای برکناری صدام است و مشکلات و اختلافاتی که در عراق وجود دارد و در عین حال مسیری که چلبی برای برکناری دیکتاتور عراق با تصویب قانون آزادسازی عراق در کنگره ملی آمریکا طی کرد، نشان میدهد. در این مسیر او به کمکهای ایران هم اشاره دارد و از نقش کنگره ملی عراق در مسیر پرتلاطمی که در چندین سال طی کرد.
چلبی؛ مردی در سایه قدرت و سقوط یک دیکتاتور
کتاب «آشنای ایران، دوست آمریکا» حاصل گفتوگوی غسان شریل، روزنامهنگار برجسته جهان عرب، با احمد چلبی است؛ چهرهای بحثبرانگیز، پرنفوذ و در عین حال مورد مناقشه در تاریخ سیاسی معاصر عراق. این کتاب که با ترجمه روان وحید خضاب به فارسی درآمده، تلاشی است برای روشن کردن ابعاد پنهان نقش چلبی در براندازی حکومت صدام حسین، همکاریهایش با دولتهای غربی، و نیز احساسات و برداشتهای شخصیاش نسبت به کشورش پس از سقوط رژیم بعث.
در این کتاب، چلبی نهفقط از خاطرات و فعالیتهای سیاسی خود میگوید، بلکه پرده از نوعی خوانش سیاسی و راهبردی برمیدارد که کمتر در فضای عمومی مورد بحث قرار گرفته است. مخاطب با چهرهای مواجه میشود که همزمان میان امید به آزادی مردم عراق و وابستگی به قدرتهای خارجی در نوسان است.
سازماندهنده اپوزیسیون عراق
چلبی از خاندان سرشناس چلبی در عراق است؛ خانوادهای که پیش از کودتای حزب بعث، در فضای سیاسی این کشور نقش فعال داشتند. با قدرتگیری صدام، بسیاری از این خانوادهها به حاشیه رانده شدند، اما احمد چلبی مسیری متفاوت در پیش گرفت. او از دهه ۱۹۸۰ میلادی فعالیتهای خود را در تبعید آغاز کرد؛ ابتدا در اروپا و سپس در آمریکا، با هدف بسیج و سازماندهی اپوزیسیون عراقی.
چلبی نقشی محوری در شکلدهی به گروههای مخالف صدام ایفا کرد. او توانست مخالفان داخل عراق را به شبکهای از مخالفان خارج از کشور متصل کند و زمینه را برای رایزنیهای سیاسی با قدرتهای جهانی فراهم سازد. در جریان جنگ خلیجفارس و بهویژه پس از آن، چلبی به یکی از رابطهای کلیدی میان اپوزیسیون عراق و نیروهای ائتلاف غربی تبدیل شد.
طرح «سه شهر»؛ موصل، بصره، بغداد
یکی از نقاط عطف در خاطرات چلبی، دیدارش با مقامات بلندپایه آمریکایی در سال ۱۹۹۳ در واشنگتن است. او در این جلسه که با حضور نمایندگان وزارت خارجه، دفاع، شورای امنیت ملی و سازمان سیا برگزار شد، تنها فرد غیرآمریکایی حاضر بود و از او خواسته شد طرحی برای سرنگونی صدام ارائه دهد. در این دیدار، چلبی از طرحی با عنوان «سه شهر» رونمایی کرد؛ برنامهای مبتنی بر اقدام نظامی-سیاسی با پشتیبانی رسانهای، که قرار بود در موصل، بصره و بغداد اجرایی شود و با همکاری نیروهای مخالف درون ارتش عراق و حمایت غرب، به سقوط صدام منجر شود.
سردرگمی صدام در شناخت سیاست آمریکا
یکی از محورهای جالب توجه در این گفتوگو، روایت چلبی از ضعف تحلیل سیاسی صدام نسبت به ساختار سیاسی آمریکا است. از نظر چلبی، صدام آمریکا را یکپارچه میدید و قادر به درک جناحبندیهای داخلی آن (مانند تفاوت میان کنگره و دولت) نبود. چلبی میگوید صدام تنها فردی را که درک نسبی از فضای سیاسی آمریکا داشت، نزار حمدون میدانست؛ دیپلمات برجستهای که به عنوان وزیر خارجه و نماینده دائم عراق در سازمان ملل نیز فعالیت کرده بود. با این حال، صدام حمدون را جدی نمیگرفت و ارتباطشان محدود و کماهمیت بود.
اتهامات جنجالی و پاسخ چلبی
در بخشی از کتاب، به یکی از مهمترین اتهامات علیه احمد چلبی پرداخته میشود: اینکه او با ارائه اطلاعات نادرست درباره سلاحهای کشتار جمعی عراق به آمریکا، زمینهساز حمله نظامی به این کشور شد. اتهامی که همچنان سایه آن بر پرونده سیاسی او باقی مانده است.
اما چلبی در پاسخ به این ادعا تأکید میکند که آمریکاییها خودشان تیمهای بازرسی مستقل داشتند و اطلاعات اصلی را خود جمعآوری میکردند. او فقط اطلاعاتی را ارائه میداد که براساس شنودها و گزارشهای موجود درباره نحوه فریب بازرسان از سوی افسران عراقی به دست آمده بود؛ ازجمله فساد اخلاقی یا رشوهگیری برخی بازرسان و هماهنگی آنها با مقامات بعث برای پاکسازی مناطق مورد بازرسی.
حسرت برای عراق و نگاه انتقادی به اشغال
یکی از عمیقترین و انسانیترین بخشهای گفتوگو، سخنان چلبی پس از سقوط صدام است. او میگوید هنگام ورود به عراق و مشاهده گستره ویرانی، احساس تاسف عمیقی داشته است. از نگاه او، ۳۵ سال حکومت استبدادی صدام، عراق را به قهقرا برده، فرصتها را نابود کرده و ملتی را با منابع عظیم، به فقر و محرومیت کشانده بود. او مقایسهای دردناک بین وضعیت عراق و کشورهای همسایه دارد؛ جایی که عراق در آوارگی و عقبماندگی مانده و دیگران در مسیر پیشرفت گام برداشتهاند.
چلبی همچنین نگاهی انتقادی به رفتار آمریکاییها پس از اشغال دارد. او معتقد است که آمریکاییها نفهمیدند وارد چه جامعهای شدهاند. از نظر او، این مردم عراق بودند که خود را پیروز واقعی میدانستند و از آمریکاییها صرفا برای سرنگونی دیکتاتور بهره گرفتند. تحلیل او این است که سوءتفاهم و ناآگاهی آمریکاییها از ساختار اجتماعی و فرهنگی عراق، مانع از آن شد که بتوانند به درستی از فرصت تاریخی ایجادشده استفاده کنند.
چلبی، یار غرب یا چهره ملی؟
شاید یکی از دوگانگیهای مهم در روایت این کتاب، موقعیت دوگانه چلبی باشد؛ از یکسو چهرهای ملیگرا که در تلاش برای نجات کشورش از استبداد، به همه مسیرهای ممکن روی آورد، و از سوی دیگر، فردی متهم به نزدیکی بیش از حد با دولتهای خارجی. این دوگانگی در طول کتاب بارها مطرح میشود و پاسخی قطعی برای آن ارائه نمیشود.
او خود معتقد است که مردم عراق ابزار غرب نبودند، بلکه غرب ابزار مردم عراق شد؛ اما واقعیت این است که بسیاری از تصمیمگیریهای حساس در سرنوشت عراق پس از صدام، با تأثیرپذیری شدید از سیاستهای آمریکا و انگلیس همراه بود، مسئلهای که به گفته چلبی، درنهایت او را نیز دلسرد و ناخرسند کرد.
ارزش کتاب؛ روایت شخصی یا سند تاریخی؟
کتاب «آشنای ایران، دوست آمریکا» تلاشی است برای شناخت بهتر چهرهای پیچیده و اثرگذار در تحولات عراق. گرچه این گفتوگو اطلاعات ارزشمندی درباره پشت پرده سیاستورزی در عراق و تعاملات منطقهای و جهانی ارائه میدهد، اما از منظر سندی، اثر چندان غنی نیست. تصاویر جالبی در کتاب وجود دارد، اما مستندات و ارجاعات دقیق کمتر به چشم میخورد.
این کتاب بیشتر روایت شخصی چلبی از تجربه سیاسیاش است؛ پر از تحلیل، خاطره، نقل قول و البته موضعگیری. اگر به دنبال دیدگاه فردی هستید که خود را در مرکز تحولات عراق میدانست و بسیاری از رشتههای سیاست را به هم گره زد، این کتاب میتواند تصویری دستاول و زنده در اختیارتان بگذارد.
روایت چلبی از کشور عراق در منطقهای که چندان نسبتی با آرامش و سکون ندارد و بازیگران غیرمنطقهای هم سهم بسزایی در تعیین سیاستهای آن دارند، از آن رو جذاب و خواندنی است که اطلاعات مفیدی درباره چگونگی حذف یک دیکتاتور ارائه میدهد و روشهای اتحاد مخالفان و نحوه ارتباط با کشورهای خارجی را بیان میکند. در پایان هم تصویر حزنبرانگیزی از کشوری را نشان میدهد که چگونه به دلیل داشتن یک رهبر دیکتاتور از توسعه عقب ماند و برای رهایی از او گرفتار سیاستهای منفعتطلبانه آمریکا و انگلیس شد.
چلبی در کتاب اگرچه از خود و شیوهاش برای نجات کشورش سخنی نمیگوید اما با انتقاد از نوع رفتار نظامیان آمریکایی از توافقاتی سخنی میراند که عملی نشد و باعث شد عراق روزهای دشواری را در اشغال بگذراند، آنچه که برای چلبی نیز دشوار است.
۲۵۹
نظر شما