به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صادق خلخالی از اردیبهشت تا دی ۱۳۵۹ به حکم ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری وقت، سرپرست کمیته مبارزه با مواد مخدر بود. در همین دوره، گروهی از خبرنگاران روزنامه «انقلاب اسلامی» در گزارشی که از یکی از زندانها تهیه کردند، مدعی شدند برخی از معتادان به دستور خلخالی مورد شکنجه قرار گرفتهاند.
صبح یکشنبه ۹ آذر ۱۳۵۹، و در پی گسترش شایعات مربوط به شکنجه متهمان و اعدامهای بدون محاکمه، خلخالی توضیحاتی را در اختیار روزنامه «اطلاعات» قرار داد. آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی است از اظهارات او در پاسخ به این اتهامات و حواشی مطرحشده.
این روزها توطئههایی که سابق شکست خورده بودند و در اثر خشم مردم نمیتوانستند سر خود را بلند کنند، سرهمبندی شده و آشکارا به وسیله واسطهها و ایادی خودفروخته و روشنفکرنماها و خلاصه ضدانقلاب عرضه میشود. پرده برداشتن از روی نفاقافکنیها برای ما بیاندازه آسان است. از روزی که انقلاب پی گرفت و قبل از انقلاب، اساس جمهوری اسلامی ایران و کارهای ضربتی که انجام شده، همه به نفع این مردم و توده محروم مستضعف از طرف روحانیت مبارز بوده که با الهام گرفتن از بیانات امام و روش پیشوای معظم به پیش رفته و چشم حسودان و دشمنان و کوتهبینان این ملت را خیره کرده و احیانا به اعجاب واداشته و یا کور کرده است.
در رأس همه نهادهای انقلابی آنچه به چشم میخورد و بوده دادگاههای انقلاب اسلامی ایران بوده است؛ چه در تصفیه هزار فامیل که اکثرا با دست من انجام گرفته و چه مصادرهها که حالا هم بنیاد مستضعفان روی همان مصادرهها پایهگذاری شده است.
پس از فروکش کردن تب و تاب ملاحظه شد که شکستخوردگان دشت طبس و کردستان و دانشگاه و بندر انزلی و بندر لنگه و گنبد به یک توطئه بسیار عمیق دیگری دست زدهاند و آن به انحطاط کشاندن نسل جوان از راه اعتیاد به گرد شیطانی و تریاک و هروئین و حشیش میباشد که ملاحظه کردیم که در خیابان جمشید و قوامدفتر و چهارراه گمرک و گود عربها و هفتحوض بیش از ۲۰ هزار جوانی که باید در دانشگاه در کارخانه در ورزشگاه و در کشاورزی و دامداری فعالیت کنند و نسل آینده را نجات بدهند، سر به زانوی حسرت و ندامت گذاشته، خمیازه میکشد، دهندره میکند، بیخود میگرید و بیجهت میخندد، آمپول درد شیطانی بر خود تزریق میکند، الکی خوش میشود و مانند گلههای مگس، جا عوض میکند، خانوادهها را متلاشی میکند زنها را به طلاق میکشاند، دخترها را به فحشا وامیدارد و کودکان معصوم را به هروئینفروشی و خودفروشی و دزدی و صدها جنایت دیگر وادار میکند، روی این اصل دستاندرکاران و مقامات مسئول مملکتی آقای بنیصدر رئیسجمهوری بر آن شدند که آن جرثومه کثافت و این گرد لعنتی را از بیخ و بن براندازند، قرعه فال به نام من بیچاره زدند!
با اینکه در اوایل امر احساس کردم کارشکنیها وجود دارد لذا استعفا کردم ولی استعفای من از طرف ریاستجمهوری مورد قبول واقع نشد. ما ضربتی وارد عمل شدیم؛ دروازههای همه شهرها را بستیم به مراکز تریاک و افیون شب و نصف شب از دهات همدان و ملایر گرفته تا سبزوار و مشهد، کرمان، شیراز، اصفهان و همهجا حمله کردیم، گرد شیطانی را با باند قاچاق گرفتیم و این اژدهای استعمار را توانستیم در قفس بیندازیم حتی تعدادی از پلیس و افسران پلیس که در این رابطه مواد مخدر را در بدن خود جاسازی میکردند، توقیف کردیم و در یک محکمه انقلابی اعدام نمودیم که رئیسپلیس مبارزه با مواد مخدر در تمام جلسات حضور داشته و اکثر اعدامیها و محکومین به حبس ابد را خود آنها با پروندههای قطور از تهران و شهرستانها و اوین و جاهای دیگر در اختیار ما گذاشته بودند.

کارها خیلی خوب پیش رفت، حتی الان پس از گذشت ۷ ماه معتاد هم تک و توک پیدا میشود. صحنههای رقتبار که دل هر انسان آزادهای را ناراحت میکرد و قلب آنها را فشار میداد، دیگر وجود ندارد، خانوادهها میخواهند نفسی تازه کنند ولی میبینیم که دستهای شومی در کار است که میخواهند ما را مایوس کرده و یا از صحنه بیرون کند. روزنامههای مختلف، منجمله روزنامه «انقلاب اسلامی» از زندان بازدید میکند، بدون اینکه سری به ما بزند. از وضع زندانیان با ما صحبت کند، از قول ۲ تاجر اصفهانی که در زندان بودهاند مطلبی نوشته اگر مخبر روزنامه انقلاب اسلامی میخواست قضاوت عادلانه داشته باشد، حق این بود که از ما هم بپرسند. این ۲ نفر تاجر به جرم قاچاق مواد مخدر سالهای سال و به انحطاط کشاندن مردم شریف ایران و وارد کردن دختران تلفنی از یونان و ایتالیا برای عشرتکدههای طاغوتی و طاغوتیان در اصفهان فعالیت وسیعی داشتهاند و حالا به مجرد دیدن مخبر روزنامه انقلاب اسلامی قیافه کریه خود را پنهان کرده و اشک تمساح میریزد و حال آنکه ما ۳ میلیون تومان از آنها نگرفتهایم بلکه همه دارایی آن دو نفر به جز زندگی یک عائله مستضعف برای آنها گذاشتهایم و برای خاطر مسائلی با یک درجه تخفیف آنها را به حبس ابد محکوم کردهایم. من به سمع همه خوانندگان محترم و ملت ایران میرسانم که هیچگاه شکنجهای در کار نبوده است.
کشاندن پای یک مرد بیسواد و سادهلوح به نام حاج ماشاءالله قصاب به میان و ساختن یک غول عظیم از او با دست مجاهدین خلق که در سراسر ایران علیه او و به نفع سعادتی در و دیوارها را پر میکنند، و از این رهگذر میخواهند ورشکستگی خود را ترمیم کنند، کار به سامان نمیرسد. این همه حمایت بیدریغ از معتادان و قاچاق و مواد مخدر و قاچاقچی، چه قاچاقچی مواد مخدر باشد یا از طلا برای چیست؟
آیا مردم دیگر میگذارند آن روزنامه چاپ بشود؟ که با حیثیت آنها بازی کند؟ آیا مردم دیگر میگذارند آن روزنامهها را کسی بخواند؟ مواد مخدر جمعآوری شده، اعتیاد به آخر رسیده از روز ۱۹ آذر ماه اعتیاد جرم حساب میشود پس برای چه این همه نالهها را سر میدهند. آیا غرضی جز کوبیدن دادگاه انقلاب اسلامی و روحانیت مبارز مسئله دیگری وجود دارد؟ من همه کسانی را که ادعا میکنند اگر باند قاچاق و معتادین شکنجه شدهاند به مناظره میطلبم، ولی این معنا را اعتراف میکنم که حد شرعی وجود داشته. آقایان روشنفکر شدهاند و ما را میخواهند آمریکایی و اروپایی بار بیاورند و توقع دارند کسی که دهها کودک را به خودفروشی و هروئینفروشی و سرقت وامیدارد، نباید به او دو تا سیلی هم بزنیم؟ آیا سیلی زدن بر او خواسته ملت ایران نیست؟
اگر این خواسته ملت ایران نیست، ما حاضریم استعفا بدهیم و در مقابل ملت ایران حکم خود را صادر کنیم و از طرف ملت مسلمان سنگسار بشویم و الا از طرف لیبرالها و روشنفکرنماها که نگذاشتند از بدو امر کار به سامان برسد، ما کرارا سنگسار شدهایم.
مطالب زیادی در این زمینه دارم، چون رادیو و تلویزیون از پخش نوارها و مصاحبههای ما خودداری میکند به ذیل عنایت روزنامه اطلاعات متوسل شدیم، تا آن جریده مطلب ما را شکسته بسته هم شده بنویسد تا مردم خود قضاوت عادلانه داشته باشند و جواب یاوهگویان را با سنگ دندان شکن بدهند.
۲۵۹






نظر شما