اسرائیل چگونه می‌خواهد حضور در سوریه را همیشگی کند؟ / منطقه حائل در جنوب سوریه: قصد نتانیاهو برای حضور دائمی اسرائیل در قنیطره و درعا  

 بنیامین نتانیاهو طرح اشغال دائمی بخش‌هایی از غزه و ایجاد منطقه حائل در جنوب غربی سوریه را با تمرکز بر کنترل امنیتی و جلوگیری از تهدیدات اعلام کرد.  اعلام نتانیاهو برای ماندن دائمی اسرائیل در قنیطره و درعا چه معنایی دارد؟

خبرآنلاین- رسول سلیمی: در یک بازه زمانی حساس از دهم تا هفدهم دسامبر ۲۰۲۵، طرح توسعه‌طلبانه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، برای استقرار دائمی در جنوب غربی سوریه و اعمال کنترل امنیتی کامل بر نوار غزه، با پیشنهاد ایجاد یک منطقه حائل غیرنظامی گسترده از حومه دمشق تا بلندی‌های جولان، تنش‌های منطقه‌ای را به طور بی‌سابقه‌ای افزایش داد.

خبرگزاری رویترز و شبکه الجزیره گزارش دادند که نتانیاهو در دوم دسامبر، هرگونه معامله آتی با دولت جدید سوریه را منوط به باقی‌ماندن اسرائیل در منطقه حائل یادشده دانست و برای غزه نیز خلع سلاح کامل حماس و اشغال نوارهای مرزی را شرط اساسی امنیت خواند. مقامات دولت انتقالی سوریه این ادعاها را «تداوم اشغالگری» توصیف کردند. نهادهای تحلیلی مانند مؤسسه بروکینگز نیز هشدار دادند که این طرح می‌تواند به تجزیه عملی سوریه و شعله‌ور شدن جنگ جدیدی بینجامد.

این در حالی است که طرح راهبردی بنیامین نتانیاهو برای تثبیت حضور دائمی نظامی اسرائیل در جنوب غربی سوریه و اعمال حاکمیت امنیتی انحصاری بر نوار غزه، که در دوم دسامبر ۲۰۲۵ با پیشنهاد ایجاد یک «منطقه حائل غیرنظامی‌شده» از دمشق تا جولان علنی شد، تعادل شکننده قدرت در خاورمیانه را به طور بنیادین به چالش کشیده و دولت جدید سوریه را وادار به واکنشی تهاجمی کرده است.

رویترز در گزارش دوم دسامبر خود نقل کرد که نتانیاهو اعلام داشت هرگونه توافق آتی با سوریه منوط به ایجاد یک منطقه غیرنظامی تحت نظارت اسرائیل است تا «تمامی تهدیدات علیه اسرائیل حذف شوند». وی در همان بیانیه برای غزه، خلع سلاح کامل گروه حماس و کنترل دایمی نیروهای اسرائیلی بر نوارهای مرزی این منطقه را به عنوان پیش‌شرط هرگونه نظم پایدار آینده ضروری خواند. شبکه الجزیره نیز در همان روز به نقل از مقامات بلندپایه دولت انتقالی سوریه گزارش داد که این طرح چیزی جز "اشغالگری نوین و نقض حاکمیت ملی" نیست و به هیچ‌وجه قابل پذیرش نخواهد بود.

اما زمینه خروج این طرح به صحنه عمومی را باید در دو تحول بزرگ اواخر سال ۲۰۲۴ جستجو کرد: سقوط بشار اسد و برقراری یک آتش‌بس شکننده در غزه در نوامبر همان سال. در این بستر جدید، اسرائیل حضور نظامی خود در جنوب سوریه را که پیشتر با هدف محدود کردن نفوذ ایران و حزب‌الله آغاز کرده بود، توسعه داد و در عین حال، بر ضرورت ایجاد یک "راه‌حل امنیتی دائمی" برای غزه تأکید کرد. هفته‌نامه اکونومیست  در تحلیلی نوشت که نتانیاهو، با توجه به انتخابات پیش‌روی داخلی، از این طرح برای تحکیم پایگاه سیاسی خود و ارائه تصویری از رهبری قاطع بهره می‌برد. در همین حال، اگرچه دولت آمریکا این اقدامات را در چارچوب "حق دفاع مشروع" اسرائیل تفسیر کرد، اما نگرانی‌های جدی خود را درباره خطر تجزیه سوریه و بی‌ثباتی منطقه‌ای ابراز داشته است.

منطقه حائل در جنوب سوریه: تثبیت اشغال در پوشش امنیت

ایده ایجاد یک منطقه حائل تحت کنترل اسرائیل در جنوب سوریه، هسته مرکزی طرح راهبردی نتانیاهو را تشکیل می‌دهد و نشان می‌دهد چگونه تل‌آویو قصد دارد با استفاده از خلأ قدرت به‌وجودآمده پس از سقوط اسد، حضور نظامی خود را در استان‌های قنیطره و درعا نهادینه و دائمی کند. رویترز در گزارش دوم دسامبر خود از قول نتانیاهو نقل کرد که وی گفت: «ما آماده ایم تا درباره آینده روابط با یک دولت جدید در دمشق گفت‌وگو کنیم، اما به شرطی که یک منطقه غیرنظامی امن از دمشق تا مرزهای ما ایجاد شود و نیروهای ما برای حصول اطمینان از حذف تهدیدات، در آن باقی بمانند.» این منطقه حائل که گفته می‌شود از دسامبر ۲۰۲۴ با استقرار حدود ده هزار نیروی اسرائیلی شکل گرفته، عمدتاً با هدف جلوگیری از بازگشت نفوذ ایران و متحدانش به مرزهای جولان طراحی شده است.

ریشه این ادعا به عملیات نظامی اسرائیل در ماه‌های پس از سقوط دولت اسد بازمی‌گردد. شبکه الجزیره در دوم دسامبر به نقل از منابع نظامی اسرائیلی گزارش داد که ارتش اسرائیل (IDF) موفق به ایجاد و تحکیم حدود بیست پایگاه و نقطه حضور در استان قنیطره شده و کنترل امنیتی مؤثری بر بخش‌هایی از استان درعا نیز اعمال کرده‌اند. هفته‌نامه اکونومیست در تحلیل یازدهم دسامبر خود تخمین زد که این منطقه حائل ادعایی می‌تواند تا پنجاه درصد از خاک جنوب سوریه را دربرگیرد. این نشریه همچنین تأکید کرد که چنین حضوری آشکارا نقض قطعنامه ۳۵۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد است که بر لزوم محدودیت‌های حضور نظامی در مناطق جداکننده تأکید دارد.

این اقدام خشم مقامات ایرانی را برانگیخت. الجزیره در پانزدهم دسامبر به نقل از یک مقام بلندپایه ایرانی گزارش داد که «اشغال سرزمین‌های سوری پاسخی قاطع خواهد داشت.»

تحلیلگران مؤسسه بروکینگز نیز در همان روز در یادداشتی هشدار دادند که تثبیت این منطقه حائل، خطر درگیری مستقیم یا نیابتی جدید را دست‌کم بیست درصد افزایش می‌دهد. در نهایت، منطقه حائل پیشنهادی، نه یک اقدام امنیتی موقت، که گامی است در جهت عادی‌سازی یک اشغال نظامی بلندمدت که می‌تواند جغرافیای سیاسی منطقه را برای دهه‌ها تغییر دهد.

کنترل امنیتی غزه: از خلع سلاح تا اشغال مرزی

بُعد دیگر طرح نتانیاهو که تمرکز ویژه‌ای بر نوار غزه دارد، حول محور «کنترل امنیتی کامل» می‌چرخد. این مفهوم در عمل به معنای خلع سلاجم گروه حماس و اشغال نظامی دایمی نواری از زمین در داخل غزه، به ویژه در مناطق مرزی با مصر (رفح) و اسرائیل است. شبکه الجزیره در دوم دسامبر گزارش داد که نخست‌وزیر اسرائیل به صراحت اعلام کرد: «غزه باید به طور کامل خلع سلاجم شود و ما کنترل امنیتی بر نوارهای مرزی آن را برای جلوگیری از قاچاق سلاح و حفر تونل حفظ خواهیم کرد.» این موضع، فاز دوم معامله قرن ترامپ را بدون هرگونه توافق با فلسطینی‌ها به اجرا می‌گذارد و هرگونه حاکمیت واقعی فلسطین بر غزه را منتفی می‌سازد.

این درخواست ریشه در تجربه جنگ‌های متعدد، به ویژه درگیری گسترده سال ۲۰۲۴ دارد. روزنامه تایمز آو اسرائیل در دوازدهم دسامبر به نقل از مقامات ارشد نظامی اسرائیل نوشت که طرح اشغال مرزی، شهرهای رفح و خان‌یونس در جنوب غزه را به طور خاص هدف قرار داده و ممکن است مستلزم استقرار تا بیست هزار نیروی اضافی اسرائیلی باشد. رویترز نیز در چهاردهم دسامبر در گزارشی تأکید کرد که برنامه خلع سلاح، حدود هفتاد درصد از زرادخانه موشکی و توان تولید تسلیحات داخلی حماس را نشانه رفته است. طبیعی است که چنین طرحی با واکنش شدید حماس مواجه شود. سخنگوی این جنبش در پانزدهم دسامبر در مصاحبه با الجزیره هشدار داد: «هرگونه اشغال جدید خاک غزه با مقاومت قهرمانانه مردم ما پاسخ داده خواهد شد.» شورای روابط خارجی آمریکا نیز در گزارشی در همان روز نتیجه گرفت که اجرای این طرح می‌تواند سطح خشونت را تا بیست و پنج درصد افزایش داده و آتش‌بس شکننده حاکم را به کلی از بین ببرد. در تحلیل نهایی، طرح کنترل امنیتی غزه، چشم‌انداز شکل‌گیری یک حکومت خودمختار فلسطینی را تیره و تاریک‌تر کرده و مسیر را برای تبدیل این منطقه به یک زندان بزرگ تحت نظارت دائمی نظامی هموار می‌سازد.

واکنش‌های منطقه‌ای: اتحاد ناخواسته دشمنان در برابر طرح

واکنش بازیگران منطقه‌ای به طرح نتانیاهو، شکل یک جبهه تقریباً متحد مخالفت را به خود گرفته است. این اتحاد ناخواسته میان دولت جدید سوریه، ایران و گروه‌های مقاومت، محور سوم تحولات را تشکیل می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه این طرح می‌تواند دشمنان دیرینه را در برابر یک تهدید مشترک همسو کند. رویترز در چهاردهم دسامبر گزارش داد که مقامات دولت انتقالی سوریه، متشکل از ائتلافی از گروه‌های مخالف سابق تحت حمایت ترکیه، طرح نتانیاهو را «شکل جدیدی از اشغالگری» خواندند و آن را غیرقابل قبول دانستند. از سوی دیگر، ایران نیز بلافاصله موضعی تهاجمی گرفت. یک مقام ارشد ایرانی در پانزدهم دسامبر در گفتگو با شبکه الجزیره هشدار داد: «رژیم صهیونیستی باید منتظر پاسخ سخت و حساب‌شده به تجاوزاتش باشد.»

این واکنش‌های تند ریشه در تحولات اخیر سوریه دارد. دولت جدید که هنوز به طور کامل تثبیت نشده، نمی‌تواند کوچک‌ترین سازشی در مورد حاکمیت ملی نشان دهد، چرا که مشروعیت آن وابسته به مقاومت در برابر هرگونه تقسیم‌بندی مجدد خاک سوریه است. شبکه الجزیره در سیزدهم دسامبر به نقل از منابع نزدیک به حزب‌الله لبنان گزارش داد که این گروه خود را برای گشایش «جبهه جدیدی از درگیری» در صورت تثبیت اشغال اسرائیل در جنوب سوریه آماده می‌کند. این موضع‌گیری‌ها فشار قابل توجهی بر دولت آمریکا وارد آورده است. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در شانزدهم دسامبر در اظهاراتی که روزنامه تایمز آو اسرائیل آن را منتشر کرد، گفت: «هر طرحی باید با قوانین بین‌مللی و اصول دیپلماسی سازگار باشد.» این بیان غیرمستقیم، نگرانی واشنگتن از عواقب یک اقدام یکجانبه را نشان می‌داد. مؤسسه بروکینگز در گزارشی در پانزدهم دسامبر نتیجه گرفت که تشدید این واکنش‌های منطقه‌ای، احتمال بروز یک درگیری گسترده‌تر را تا بیست درصد افزایش می‌دهد. در مجموع، طرح نتانیاهو به جای انزوای دشمنان اسرائیل، موجب همگرایی هرچند موقت آنان شده و امنیت بلندمدت تل‌آویو را با چالشی جدید مواجه ساخته است.

پیامدهای ژئوپلیتیکی: بازطرفی نقشه قدرت در خاورمیانه

پیامدهای ژئوپلیتیکی اجرای طرح نتانیاهو، فراتر از مرزهای سوریه و فلسطین رفته و می‌تواند نظم امنیتی کل خاورمیانه را به نفع یک «هژمونی امنیتی اسرائیل-آمریکا» اما با هزینه بی‌ثباتی شدید بازتعریف کند. این طرح به وضوح کنترل مستقیم اسرائیل بر دو منطقه حیاتی – جنوب سوریه به عنوان سپری در برابر ایران، و غزه به عنوان آزمایشگاهی برای یک مدل امنیتی سلطه‌گرایانه – را هدف قرار داده است. همانطور که رویترز در دوم دسامبر گزارش داد، واشنگتن در ابتدا این اقدامات را در چارچوب «حق دفاع مشروع» اسرائیل تفسیر کرد. انگیزه اصلی نتانیاهو، که در سخنرانی دوازدهم دسامبر خود به آن اشاره کرد، مقابله با «تهدید وجودی» ناشی از حضور ایران در سوریه و توان موشکی حماس است.

با این حال، این بازی قدرتی واکنش‌های زنجیره‌ای به همراه دارد. ایران که نفوذ خود در "محور مقاومت" را کلید راهبردی خود می‌داند، به طور قطع به تقویت توان‌های بازدارنده، احتمالاً از طریق حزب‌الله و شبه‌نظامیان وابسته در سوریه، خواهد پرداخت. دولت جدید سوریه نیز که شبکه الجزیره در سیزدهم دسامبر موضع آن را «اشغال کامل» خواند، فاقد توان نظامی برای مقابله مستقیم است اما می‌تواند با ابزار دیپلماتیک و بسیج افکار عمومی منطقه‌ای مقاومت کند. نتیجه این تعامل، تبدیل خاورمیانه به یک "میدان آزمایش برای مدل‌های حائل امنیتی" تحت سلطه قدرت خارجی است. ناتو، همانطور که رویترز در چهاردهم دسامبر از قول یک دیپلمات ارشد گزارش داد، نگران است که این اقدام باعث درگیر شدن اعضای خود در یک بحران جدید شود. همزمان، قدرت‌های عرب منطقه مانند عربستان سعودی و امارات، عمدتاً سکوت اختیار کرده‌اند که نشان از محاسبات پیچیده آنان بین مخالفت با اشغالگری و دشمنی مشترک با ایران دارد. شورای روابط خارجی آمریکا در پانزدهم دسامبر هشدار داد که مجموعه این پیامدها، خطر جنگ نیابتی و مستقیم را تا بیست و پنج درصد افزایش می‌دهد. در نهایت، این طرح اگر اجرایی شود، نه صلح که یک نظم امنیتی مبتنی بر زور و اشغال را حاکم خواهد کرد که نطفه درگیری‌های آینده را در خود دارد.

نتانیاهو به دنبال چه اهدافی است؟

تحلیل طرح نتانیاهو  تلاشی استراتژیک برای «بیشینه‌سازی قدرت و امنیت» اسرائیل در یک بازه زمانی طلایی (پس از سقوط اسد) محسوب می‌شود. نتانیاهو با تعقیب منافع ملی تعریف‌شده به عنوان «حذف تهدیدات امنیتی»، منابع خود را بر ایجاد یک منطقه حائل در سوریه و کنترل غزه متمرکز کرده و قصد دارد با استقرار بیست هزار نیرو، واقعیت جدیدی بر زمین خلق کند.

در مقابل، این اقدامات صرفاً واکنش به تهدید عینی نیست، بلکه در فرآیند "ساخت معنای هویتی و تهدید" نقش دارد. زمانی که مقامات سوریه طرح را «اشغالگری» می‌خوانند  و حماس از «ادامه نسل‌کشی» سخن می‌گوید، آنان در حال تقویت هویت «مقاومت در برابر اشغالگر» برای خود و ساختن هویت «اشغالگر توسعه‌طلب» برای اسرائیل هستند. این گفتمان‌ها بسیج داخلی و مشروعیت‌سازی برای اقدامات متقابل را تقویت می‌کنند. به همین دلیل، نقش آمریکا، تلاش برای ایجاد یک "تعادل گفتمانی-امنیتی" جدید است که هم متحدش را حمایت کند و هم از فروپاشی کامل نظم منطقه جلوگیری نماید.

ارتباط تنگاتنگ میان چهار محور تحلیل شده در این گزارش، تصویر روشنی از یک «پروژه کنترل سرزمینی بلندمدت» توسط اسرائیل ترسیم می‌کند.  دیدگاه تحلیلی نوینی که از این واکاوی استخراج می‌شود، مفهوم «پارادوکس حائل امنیتی» است: این طرح اگرچه در کوتاه‌مدت ممکن است احساس امنیت کاذبی برای اسرائیل ایجاد کند، اما در بلندمدت با تقویت هویت مقاومت،  امنیت واقعی اسرائیل را به مخاطره می‌اندازد. 

۲۱۳/۴۲

کد مطلب 2157040

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 10 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین