دکتر طه عبدالعلیم
انتخابات مصر غیر از آن چه پیش بینی می کردیم، شد ولی آن چه فهمیدم این بود که مصری ها که با شوق نظام سابق را سرنگون کردند آماده دموکراسی نیستند و ملت همراه انقلاب نیست، به رغم همه توطئه هایی که علیه انقلاب و تلاش برای فریب آن و مصادره آن می بیند.
در این میان تنها چیزی که می تواند ما را راضی می کند این است که کسی انتخاب شود که از دولت ملی دفاع کند، دولتی که برای همه مصری ها باشد، دولتی که از همه حقوق مردم مصر بدون استثنا یا تبعیض حمایت کند. از این رو انتخاب همه ما این است که به سراغ کسی رویم که بیشتر از همه به این درک ما نزدیک باشد.
اما در چارچوب تحلیل نتایج انتخابات ریاست جمهوری و عواقب آن، قبل از هر چیز می گویم که این انتخابات، انتخاباتی رقابتی، آزاد و منزه بود که پیروزی بزرگی پس از انقلاب 25 ژانویه محسوب می شود. انتخاباتی که در آن مهر پایانی بر میراثی شدن حکومت و تمدید رکود سیاسی کشور زد و اجازه داد که مصری ها خود حکومت و نظام خود را انتخاب کنند. تلاش های شورای عالی نظامی را که تلاش می کرد مفهوم انقلاب را از بین ببرد و جوانان انقلاب را گمراه کند و چهره بدلی برای آن بسازد تا آینده کشور را آن طور که خود می خواهد بنا کند، ناکام گذاشت. تلاش هایی که می خواست با تبانی با جریان های دیگر قانونی باب میل خود وضع کند. ولی به رغم حمام خونی که به راه انداخت موظف شد که به استقلال کشور وفادار بماند و انتخاباتی آزاد برگزار کند تا آزادانه قدرت انتقال یابد. نمی توان انکار کرد که عده ای می خواستند بهره برداری سیاسی کنند و با خرید رای و بهره برداری از نواقص عملیات انتخاباتی کشور فضای سیاسی را به نفع خود مصادره کنند.
ثانیا، یکی از دلایل حضور کم رنگ مردم مصر در انتخابات ریاست جمهوری – بر اساس تحقیقاتی که الاهرام انجام داد – به دلیل گرمای شدیدی بود که مانع شد مردم به پای صندوق های رای بروند، به رغم این که دو روز طولانی برای انتخابات در نظر گرفته شده بود. همچنین ضعف ارتباط رای دهندگان با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بر خلاف انتخابات مجلس، همچنین عدم جریمه کسانی که پای صندوق رای نرفتند و در عین حال سختی سفر از استانی به استان دیگر و مشغول بودن جوانان به امتحانات پایان سال در کنار دلایل دیگر از دیگر دلایل اقبال ضعیف مردم از انتخابات بود. همچنین به واسطه وزنی که جوانان در عرصه سیاسی و اجتماعی مصر دارند، بسیاری از آنها از رای دادن انصراف دادند که البته به اعتقاد بسیاری اگر هم رای می دادند چندان تاثیری بر نتایج انتخابات نمی گذاردند برای این که بسیاری از آنها تلاش می کردند که رای جریان سلفی را بی تاثیر کنند برای همین بازی سیاسی را به هم می زدند. شاید اکثر مصری ها از میان 13 نامزد ریاست جمهوری هیچ کدام را نامزد حقیقی خود نمی دیدند.
ثالثا، برنامه ها و شعارهای نامزدهای ریاست جمهوری چندان روشن نبودند. از جمله این که مثلا عده ای در حالی صحبت از اقتصاد آزاد می کردند که زیر سایه اسلام گرایی قرار داشتند. همچنین نسبت به ساخت نهضت مصری نیز کوتاهی شد، به خصوص که جماعت اخوان المسلمین و نامزد آنها محمد المرسی در خطابه های خود صحبت از دولت فقهی و خلافت اسلامی زد. جماعت اخوان المسلمین میان مبادی حکومت و احکام اسلامی خلط مبحث کرد و در حالی صحبت از دولت مدنی زد که خواستار تشکیل حکومت خلافتی نیز شد. از سویی معنای انقلاب با آمدن احمد شفیق تحت تاثیر قرار گرفت. وی در حالی پا به میدان رقابت گذاشت که در ذهن سودای احیای دولت مبارک را داشت و شعارهای غامضی را در دستور کار خود قرار داد: "عمل کنیم حرف نزنیم". مساله ای که باعث شد این شائبه به وجود بیاید که نامزد جمهوری انقلاب اول قصد دارد کشور را به نفع خود مصادره کند. همچنین شاهد بودیم که ارتباط نامزدها با جریانی مثل سلفی ها نیز خطرناک بود. سلفی ها در حالی که شعارهای خاص خود را می دادند، پشت ابوالفتوح رفتند. این مساله باعث شد تا برای عده ای این شعار "رئیس جمهوری برای مصر بدون پیامی روشن برای مردم" شکل بگیرد. از آن طرف عده ای صحبت از دولتی غیر مترکز می زدند در حالی که کشور بیش از هر زمانی نیاز به دولت اجرایی قدرتمند برای مواجهه با تهدیدها و ساخت مجدد مصر دارد. چیزی که در برنامه های عمرو موسی به روشنی دیدیم. وی به رغم شعارهایی که می داد هدف را گم کرد. نتیجه اش را هم دید، در انتخابات شکست خورد. این در حالی است که جذاب ترین شعارها را از حمدین صباحی دیدیم، عدالت اجتماعی یا ساخت کشوری مردم محور که با شعار "او یکی از ماست" موفقیت های بسیاری هم کسب کرد.
رابعا، نتایج انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که توازنی میان قوای موجود یعنی نیروهای سیاسی اسلام گرا، نیروهای وابسته به نظام سابق و نیروی انقلابی وجود دارد. از سوی دیگر صف یک پارچه سیاسی در کشور ایجاد نشده و نامزدها رقابت سنگینی با یکدیگر دارند و نیروهای سیاسی همگی تلاش می کنند که آرای دیگران را به خود جلب کنند. در عین حال بسیاری از مردم خود را از تکمیل انقلاب و ساخت دولت مردمی دور کردند. همچنین نتایج انتخابات هر آن به سمتی می رفت که از رقابت به هم پیمانی تغییر کند به معنای دیگر درگیری بر سر وحدت به وجود آمد، حمدین با ابوالفتوح، کسانی که از نامزدهای انقلاب حمایت می کردند با جوانان، محمد مرسی با عبدالمنعم ابوالفتوح به رغم این که هر دو عقبه اخوانی داشتند، احمد شفیق با عمرو موسی و وفاداران به نظام سابق با سازندگان همان نظام.
خامسا، دکتر محمد مرسی بر اساس نتایح اولیه در حالی در رتبه نخست ایستاد که اخوان المسلمین در انتخابات مجلس آرای بسیار بیشتری را در مقایسه با این انتخابات کسب کرده بودند. این مساله باعث شد تا اندازه ای اخوانی ها شکست بخورند و ثابت شود که محبوبیتشان نزد مردم کاهش یافته است. به خصوص این که با اصلشان و وضعیتی که اکنون دنبال می کنند تناقضات آشکاری وجود دارد. به گونه ای که این شائبه پیش آمد که آنها می خواهند با تکمیل انقلاب آن را قبضه کنند. در حالی که حقیقت این است که جماعت اخوان المسلمین نه تنها برنامه ای برای انحصار تکمیل انقلاب ندارد بلکه برای ساخت دولتی مردمی مجبور است از دیگران نیز استفاده کند. همچنین اخوانی ها پس از پیروزی شان در مجلس به این توهم رسیدند که انقلاب به ایستگاه آخر رسیده است به همین دلیل کسانی با آنها دشمن شدند که پیش از این قابل پیش بینی نبودند. مثل همان مواردی که استاد فهمی هویدی که در مقاله "نه توبه می کنند و نه یاد می گیرند" و مشاور ارشد اخوانی ها، طارق البشری در مقاله "اشتباهات اخوان در صد روز از عمر مجلس ملی" به آن اشاره کردند.
سادسا، تیم احمد شفیق با پیروزی و صعودش به رتبه دوم این شائبه را ایجاد کرد که تلاش می کند نظام سابق را احیا کرده و ضمن تهدید انقلاب تغییرات حتمی را موجب شود. صعود او این هشدار را داد که تا زمانی که مصر از نظام شکست خورده و فساد به یک نظام با کفایت و منزه انتقال نیابد تغییر ریشه ای در آن رخ نخواهد داد. برای همین نامزدی و انتخاب او باعث شد تا بسیاری از مخالفان که برای شکست او در نخست وزیری اش تلاش کرده بودند، از احتمال پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری خشمگین شوند به رغم این که نسبت به پایان دوره استیلای نظامیان خوش بین بودند. اما اسب سفید انتخابات از آن حمدین صباحی کسی که در رتبه سوم ایستاد، بود. او توانست در استان های قاهره، اسکندریه، بورسعید، کفر الشیخ و دریای سرخ در رتبه اول و در سوئز، اسماعیلیه، جیزه، غربیه و دقهلیه در رتبه دوم بایستد ولی چون شهرهای صنعتی و مراکز انقلابی از آن اخوانی ها، سلفی ها و بازماندگان نظام سابق بودند نتوانست به دور دوم راه یابد.
در آخر این که، دکتر ابو الفتوح که رتبه چهارم را به خود اختصاص داد تنها کسی بود که با شجاعت به نقد شورای نظامی پرداخت و نسبت به روی کار آمدن دولتی بله قربان گو به نظامیان هشدار داد. اما تعارضش در تلاش برای کسب آرای انقلابیون و سلفی ها باعث شد تا نتواند آن طور که گمان می رفت، پیروز نهایی انتخابات شود. عمرو موسی در رتبه پنجم ایستاد تا قصه سعد زغلول، رهبر انقلابی در انقلاب 1919 بار دیگر تکرار شود، کسی که دیر از مواضع ارتجاعی اش به مواضع انقلابی تغییر جهت داد، وی نتوانست به رهبری در جریان مخالف نظام مبارک تبدیل شود و مشارکتی در انقلاب داشته باشد، ولی آن چه سنگین بود خروج زودهنگامش از گردونه انتخابات ریاست جمهوری بود چرا که رقبای او توانستند آرایش را به سمت خود جذب کنند.
منبع: الاهرام
ترجمه: سید علی موسی خلخالی
49262
آن چه فهمیدم این بود که مصری ها که با شوق نظام سابق را سرنگون کردند آماده دموکراسی نیستند و ملت همراه انقلاب نیست.
کد خبر 216528
نظر شما