پرسش اساسی این است که حضرت زینب که او را با خطابه ی بسیار مشهورش می شناسیم ،چگونه توانست در عصر بی رسانه ،صدای قدرتمندی شود که حتی تاکنون خواندن و تعمق در خطابه های فصیح و بلیغ وی موجب شگفتی ،پرسش و حتی اشک ریختن بر این واقعه می شود؟

مقدمه
اگرعاشورا را یک مبناو نقطه ی عطف در حرکت مداوم اسلام بر پایه ی آموزه های راستین حضرت محمد(ص)به عنوان خاتم انبیا و با دیدگاه های عام گرایانه و جهان شمول بدانیم که هدفش پالایش دینی بوده است که در فاصله ای کوتاه بدون وجود و حضور ابزارهای اطلاع رسانی دقیق و با تبلیغات روانی ،مسموم وجنجال های شایعه پراکنان معتقد به عصر جاهلیت که اعتقادی به آن نداشتند، به انحراف بنیادین مقطعی دچار شد،بنابراین هر حرکت ولو جزئی این واقعه را می توان مصداق گزاره های عملی مطلوبی در ابعاد سیاسی،اجتماعی و فرهنگی برای امت اسلامی دانست.اما اگر حتی واقعه ی عاشورا را در حد حرکتی تقلیل گرایانه به سمت جامعه ی خاص تشیع فرود آوریم ،این حرکت بدون شک بازهم شالوده ای اصلی بنیان های تشیع خواهد بود .گزاره های ما همگی در مقاله حاضر باتاکید بر دیدگاه توحیدی بنا نهاده شده است و بدون نگرش به ابعاد توحیدی، هر تبیینی غیر ممکن خواهد بود، اما در نوشته ی حاضر بیشتر بر ابعاد رسانه ای پیام یکی از روایتگران اصلی صحنه ی عاشورا نظری خواهیم کرد.گزاره ی مقاله این است که حرکت عاشورا و تمام تحولات و ماجراهای بعدی آن هم در چهارچوب کلان اسلامی کاربرد دارد ،برای آنانی که بدون تعصب ،پیش فرض و داوری های غیر علمی به بررسی آن می پردازند ،چون حتی اگر دیدگاهی جهان گرایانه وجود داشته باشد ،فداکردن همه ی زندگی ،هستی و خانواده در راه عقیده هیچ گاه هم پیوند با معیارهای مادی نخواهد بود و این حرکتی به حدی شگفت انگیز بوده که در قالب مادی یا معیارهای روش شناسانه ی مادی نمی گنجد،اما هدف این نوشتار بررسی یک بخش جزیی از حوادث بعدی عاشوراست که از سوی بانویی فرهیخته و بسیار شجاع به عنوان فرزند امام علی(ع) و محبوب حسین شهید است که مهمترین رسالتش را در عصر حاضر می توان روشنگری به سان رسانه ی تام و کامل دانست.
پرسش اصلی
در واقعه ی عاشورا پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع)و یارانش و حتی مدت ها پس از واقعه ،می توان فضایی سنگین را تصور کرد که طرف رقیب به راحتی سامان امور را با ایجاد فضای مسموم و جنگ روانی به تمام معنا در دست داشته است.جنگ های تن به تن و کلاسیک به معنای جنگ با شمشیر و نیزه در مقایسه با جنگ های عصر حاضردر مقیاس کشتار، اساسا قابل قیاس با وضعیت کنونی نیست،اما همواره می توان این فرض را مطرح کرد که جنگ روانی از طریق ایجاد شایعه ی سیاه ،مسموم ،بزرگ نمایی و ایجاد سوال، بسیار بیشتر بر فضا سنگینی می کرده است.امری که دوران قدیم بشریت را پس از ورود به دوران رسانه با شرایط حال پیوند می دهد،نقشی که ممکن است شبکه های اجتماعی و رسانه ها اکنون در دست قدرتمندان همان نقش پیشین را ایفا کنند.خطاست اگراین گونه تصور شود که لزوما وضع امروز بهتر از گذشته است و مصداق این ادعا حضور رسانه های زرمدار و زور مدار یکسویه ی است که با یکجانبه گرایی تمام در جهان شبکه ای هر واقعه یا حادثه ای را که علاقمند به آن باشند،گسترده و مشهور می کنندو از بسیاری از حوادث به راحتی می گذرندو مگر دستگاه سیاسی معاویه و یزیدو بنی امیه چنین نمی کرد؟پس گذر زمان تغییر چندانی در اهداف ثروتمندان زورمدار ایجاد نکرده است،مگر آنکه پرورش ها الهی شود.حال پرسش اساسی این است که حضرت زینب که او را با خطابه ی بسیار مشهورش می شناسیم ،چگونه توانست در عصر بی رسانه ،صدای قدرتمندی شود که حتی تاکنون خواندن و تعمق در خطابه های فصیح و بلیغ وی موجب شگفتی ،پرسش و حتی اشک ریختن بر این واقعه می شود؟
در چرایی پدیداری عاشورا و رسانه ی اقلیت
شرایط اجتماعی زمان و فقدان شبکه های ارتباطی سریع موجب شد، بخش زیادی از مسلمانان آن عصر از حوادث و رویدادهای مهمی که در شرف وقوع بود ویا حتی پس از آن بی اطلاع باشند .انتشار همه ی اخبار و اطلاعات درآن شرایط منوط به حضور حامیان هریک از حرکت ها در مناطق مختلف دنیای اسلام بوده است و موجب شده تا درباره ی ماهیت واقعی عاشورا تحلیل های مختلف و متعددی شود،اگر قرار باشد فهرستی از دلایل و چگونگی حدوث آن را برشماریم موارد زیر قابل احصا خواهد بود:
--عاشورا تقابل اندیشه و کردار ناب با دل های چراگاه بیگانه بود.
--عاشورا جلوه تقابل دوتفکراست از دین،تفکری فربه شده ازبسط شریعت و تفکری پایبند به سنت نبوی.
--عاشورا تلاقی دونگاه به رهبری است،نگاه اسلام ناب و نگاه اموی.
--عاشورا نتیجه تعلل و کناره جویی و ترس خواص.
--عاشورا،مقابله ی سقوط کنندگان از قله ی رفیع جهاد با آنانی که بربلندای قله ی استوار ایستادند.
---عاشورا ثمره ی به بار نشستن شبهه هایی که دینداران دین ناشناس،درسرزمین ایمان مردم کاشتند.
--عاشورا محصول جدایی دین از سیاست و زمامداری به اصطلاح عاقلان برامور دنیای امت.
--عاشورا،صف آرایی مجذوبان چرب و شیرین دنیا در برابر آخرت طلبان .
--عاشورا ،مصاف مجاهدان امتیاز طلب با مجاهدان فی سبیل الله.
--عاشورا،تجلی بازگشت قاعدین دیروز و بی هنران به صحنه ی حکومت.
--عاشوراآوردگاه بیعت شکنان با امامی که به سوی خودخوانده بودندوصحنه ی آزمون خواص و عوام.
--عاشورا ،صدای قداست زدایی و حریم شکنی.
--عاشورا نتیجه ی سست شدن تبعیت و پیروی از رهبری برگزیده ی خدا.
---عاشورا محصول ضعف در دشمن شناسی و غفلت از آن هاو محصول نداشتن تحلیل صحیح و غفلت از مسایل جامعه ی اسلامی.
--عاشورا محصول فضای مسموم و تبلیغات مذموم.
--عاشورا محصول تعطیلی فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر.
--عاشورا محصول رواج فساد و گناه و بی بندوباری در جامعه و سستی ایمان و نهایتا نتیجه ی ظهور و بارور شدن انگیزه های مختلف در صف مسلمانان.(1)
در حوادث عاشورا و مسایل بعدی آن ،همه نوع تجربه ای از سیاست غیر انسانی می توان یافت.دراین میان عجیب ترین صحنه در مصاف عاشورا رویارویی دو گروهی است که علی الظاهر هردو اعتقاد به اسلام دارند و به یک قبله نماز می گذارندو هدایت را ازکلام و روش و بینش پیامبر دریافت کرده اند.(2)
اما در این هیاهوی غیر شفاف مسلمانان چگونه قادر به تشخیص اردوگاه حق و باطل بوده اند؟عملکرد اردوگاه اکثریت نشان می دهدکه آن ها فرمان ماشین تبلیغاتی عصر خود را در دست داشته اند و به راحتی قادر به انتشار مطالبات نفسانی خود بوده اند.معمولا در این گونه قضایایی که معیاری روشن دردست نیست ،تا همگان به واقعیت قضایا دست یابند،گذر زمان ،راویان ،تذکره نویسان و تاریخ نگارانند که بعدها معیار شناسایی یک واقعه می شوند،واما در واقعه ی عشورا راویان موثق که سرچشمه ی الهام سایرینند، تنها از اهل بیت هستند.لذا تنها رسانه ی زمان حدوث واقعه ی عاشورا را می توان خطابه های تک گویانه ی امام حسین (ع)دانست که سعی و تلاش وافری داشت تا با هر کلام و خطابه اش راه را برای حاضران تبیین و برای آیندگان تثبیت نماید، ولذا تنها اذهان بیداری که بعدها در بین خفتگان بی شمار می توانستند راویان مطمئنی برای انتقال این واقعه باشند،همان خاندان و بیت او بودندکه موثق ترین هم بوده اند.بخشی از روایت ها از سوی امام سجاد منتقل شد،امادر این میان نقش حضرت زینب به عنوان رسانه ای مهم دردنیای بی رسانه، بلا فاصله بعد از روز شهادت تحقق می یابد.
تطبیقی بر نقش پیام دیروز و امروز
اگرنگاهی گذرا به ادبیات رسانه ها دردنیای معاصر داشته باشیم،بسیاری از گزاره های ادبیات توسعه را می توان تطبیق با گذشته کرد.دستگاه سیاسی و سخن پراکنی یزید برای تسهیل در کشتار بزرگ عاشورا به گونه ای همه جانبه به انتقال پیام سازی کذب از سوی عوامل خود مبادرت کرد.درابتدا با توجه به اکثریت مسلمانانی که بر ضد اقلیت عاشورا اقدام کردند،این تاثیرگذاری فعال و کاملا موثر بوده است.حتی طرفداران اکثریت بی هیچ شکی این کشتار را نوعی عبادت و جهاد در راه خدا فرض کردند،حتی اگر شبهه ،سوال یا تردیدی پیش می آمد ،از قبیل این استدلال که حسین نوه ی پیامبر است،باز دستگاه رسانه ای یزید پاسخ هایی با استناد به ظواهر قران از ان می یافت یا حدیث جعل می کرد تا مشروعیت زایی کند و به سرعت شبهه هارا رفع می کرد یا سرکوب می گشت.البته لازم به توضیح است که درپیام رسانی دستگاه یزید، ارائه ی اخبار به شدت شخصی سازی می شد.با استناد به نظریه ای رسانه ای می آورم که:"درنمایش آن زمان سیاستمداران و نه سیاست ایفای نقش کردند و از آنجا که آنان ممکن است مقاصد برنامه ریزی شده ی خود را درمیان امواج سیاسی تغییر دهند،آنچه در ذهن اکثر مردم به عنوان سرچشمه ی سیاست باقی می ماند،انگیزه ها و تصاویر شخصی است.بنابراین پرسش های مربوط به شخصیت به مرکز صحنه ی نمایش سیاسی می آید،پیام دهنده همان پیام می شود.طراحان استراتژی ها در رسانه اثرمی گذارند.قالب ریزی اخبار سیاسی به قالب ریزی خود سیاست تبدیل می شود."(3)
این کاری بود که دستگاه حکومتی یزید انجام داد.تخریب اردوگاه امام حسین (ع)و تصویرسازی از طریق ترور شخصیت با انبوهی متراکم از تهمت ها و شایعات یکی پس از دیگری که مخاطب مجال تفکر و راستی آزمایی درباره ی هیچ یک نداشته باشد و آیه قرآنی بررسی خبر فاسق در این هیاهو رنگ می بازد.تاکتیک مذکور از سوی دستگاه سیاسی یزید به خوبی کار کرد و موثر افتاد،اما شرایط با حضور بانوی شجاع مسلمان و اهل بیت حسین تغییر میابد.
شرح حال حضرت زینب(س)
زینب فرزند سوم امام علی (ع)و فاطمه زهراست. هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. ایشان در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت نام او را به اذن پروردگار زینب گذاشت.
بنابر اگرولادت زینب در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ لذا وی 5 سال با پیامبر بوده است.فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبت های مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
زینب بعد از مادر در سایه تربیت های پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می‌یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه کرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد.
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است،‌ ولی از آن‌جا که دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌کند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد.
سپس عبدالله بن جعفر به خواستگاری دختر علی می آید وبه افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادت ها و فداکاری های عبدالله در کنار امیرالمؤمنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.
بانوی بزرگ اسلام زینب کبری حدود سی و پنج سال داشت که پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فکری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی که هر کدام در شکل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تأثیر عمیقی داشته است.(4)سپس مرحله ی بعدی زندگی زینب بی علی سپری می شود ابتدا.مددکاری در کناربرادرش امام حسن و سپس در کنر برادرش حسین و نقش آفرینی عمده ی او در دوران حسین و پس از عاشوراست که نشان می دهد چه شخصیتی در کنار امام علی(ع)رشد و پرورش یافته است.
طریقت همدردی با اهل بیت و رسواسازی حاکم
می توان عملکرد زینب را پس از واقعه ی عاشورا به دو بخش تفکیک کرد. اولین وظیفه ی او مادری کردن خاندان باقی مانده از عاشورا بود.او سنگ صبور خاندان و کاروان اسیران و دربندماندگان شد.می توان فضای سنگین غم غربت و فراق و شکستگی دل های زنان و کودکانی را تصور کرد که همه ی امید خود را از دست داده اند و در کاروانی با بیرحمی به سوی سرنوشتی نامشخص کشانده می شوند،در اینجا نقش مددکاری و پرستاری و سنگ صبوری زینب اشکار می شود.او باید به همگان برسد.مودت با دوستان خط مشی اوست..او درکشاکش غم و اندوه و بیان شکوه ی امام سجاد به او خطاب می کند:"

از آنچه مى بینى،نگران نباش ،
بـه خـدا قـسـم ! ایـن عهد و پیمانى است که از رسول خدا به جد تو پدر تو و عمّ تو استوار افتاده است.
و خداى تعالى ، گروهى از همین مردمان را(کـه فـراعـنـه زمـیـن ایـشـان را نـمـى شـنـاسـنـد و اهـل آسـمـان بـه حال انان آگاهندو دستشان به خون این شهدا آلوده نیست ) عهد و میثاق گرفته تا این اعضای پراکنده و اجساد پاره پاره را گردآورى کنند و به خاک بسپارند . و بر قبر وضریح مقدس سیدالشهداءِ علیه السّلام نشانى و گنبدى برخواهند کشید، که با گذشت زمان و گردش ایام و دهور، هرگز کهنه و فرسوده نگردد،
، هرچند روزگاران دراز و زمانهاى طولانى بر آن بگذرد.
آثارش محو نگردد و هرگز نشانش از بین نرود.
هرچند پیشوایان کفر و گمراهى ، در محو آن بکوشند،
ظهورش بیشتر و نمایشش فزونتر و رفعتش برتر گردد
.
واین خبر رازینب به نقل از رسول الله گفت.
اما بخش دیگر نقش بسیار مهم زینب ،استراتژی رسوا سازی اوست.امروزه واژه ی رسوا سازی در ادبیات سیاسی جهان به ویژه در دموکراسی ها که مطبوعات نقش مهمی دارند ،از رشد بی سابقه ای برخوردار شده است و نظام های سیاسی جهان ،دیکتاتورها و رهبران سیاسی با این سیاست عمدتا از سوی رسانه ها /رادیو،تلویزیون،مطبوعات،روزنامه نگاران/تضعیف یا سرنگون شده و از قدرت پایین کشیده شده اندکه این رسواسازی ها عمدتا از فساد سیاسی(از قدرت طلبی تا ارتشا و اختلاس)تا فساد اخلاقی(رسوایی جنسی،مصرف الکل و مواد مخدر)رادربرمی گیرد،اما نگاهی به استراتژی زینب (که قطعا تاکتیک مقطعی نیست،چون تاکتیک ها هدف های منفعت طلبانه دارند) نشان می دهد که او پایه گذار رسواسازی بوده است. بی مبالغه می توان بیان کردکه او با توجه به فرهنگ غنی اسلامی خود و با اتکا به خداوند ،مبدع و مبتکر سیاست رسوا سازی در بین نظامی بسته و خفقان آور بوده است که مطبوعات یا سایر عناصر افشاگر حضور نداشته و طی مدت کوتاهی فروپاشی آن نظام را رقم زده است.مهمترین بخش رسواسازی به خطابه ی او باز می گردد.
حال شرح ماجرا و اولین حرکت افشاگرانه و آگاه سازی او جالب توجه است.
شـمر بن ذى الجوشن غرق در سرور و شادمانى ، پیشاپیش همه ، اسب تازان پیش مى رفت و پیوسته به اطرافیان خود دستور مى داد که مواظب نظم مردم باشند. گروه زیادى از زن و مـرد و کـودک ، اطـراف مـسیر اسرا جهت تماشا ایستاده بودند، عدّه اى که از جریان اطـلاع داشـتـنـد، گـاه گـاهى با همراه خود چیزى مى گفتند،
ابتدای زمزمه ها و گفتن ها و تردیدها بدان معناست که روند پیام رسانی به تدریج مخدوش می شود و ورق به نفع اقلیت عاشورا در حال تغییراست.
یکى زمزمه مى کرد، اینان قبلاً گـفـتـه بـودنـد یـک نـفـر خـارجـى بـر یـزیـد قـیـام کـرده کـه او را کـشـتـه و اهـل بـیـت او را اسـیـر کـرده انـد، مـگـر آن سـر کـه بـر بـالاى نیزه است سر حسین بن على نیـسـت ، آن دیـگـرى حـبیب است و آن هم مسلم بن عوسجه ،آن دیگرى و آن دیگرى و... همه آشنا هستند. مگر این اسرا همه از خاندان پیغمبر و دوستان آنان نیستند؟ آیا آل رسول ، خارجى هستند؟
ابن زیاد چرا چنین جنایت بزرگى را مرتکب شد؟ راستى مگر خود مردم کوفه ، حسین را به قیام بر علیه یزید دعوت نکردند؟ پس چرا برخلاف عهد و پیمان خویش ، شـمـشـیر بر وى کشیدند و چنین کار زشتى را انجام دادند و سپس زن و فرزندش ‍ را اسیر کـردنـد؟ مـگـر آن زن کـه بر پشت آن شتر بى جهاز قرار گرفته ، زینب کبرى دختر عـلى ،آن دیـگـرى که بر روى آن شتر بى جهاز دیگر است ، زینب صغرى کلثوم نیست؟
طرح این پرسش ها به معنای بیداری تدریجی از امری است که اتفاق افتاده،وجدان جمعی مسلمانان به تدریج به حرکت می افتد و سپس سوال به عذاب وجدان جمعی تبدیل می گردد،به اشکال زیر:
اى واى بـر مـا مـردم کوفه ! اگر خداوند به واسطه بى حرمتى و جسارتى که نسبت به خاندان رسولش روا شده ما را به عذابى سخت گرفتار کند به کجا مى توان روى آورد؟
ایـن قـبـیـل زمـزمـه هـا و درگـوشـى سـخـن گـفـتـنـ هـا زیـاد رد و بـدل مـى شـد و اشـک حـسـرت و نـدامـت از دیـده مـردان و زنـان و کـودکـان ، سـرازیر بود. تـمـاشاچیان ، گاه و بیگاه ، آهسته و زیر لب مى گفتند: تف بر شما مردمان پست وگرگ صـفـت ! کـه جگرگوشه رسول خدا را کشتید و زنان و فرزندانش را مانند اسیران رومى و غـیـره همراه خود حرکت مى دهید! رفته رفته تپیدن دلها به صورت ناله و افسوس و بالا خره به شکل گریه شدید و زارى و اندوه ، خودنمایى کرد و صداى گریه و ناله همه جا را فرا گرفت(5) .سپس در این فضای سنگین است که عطش دانستن ماجرا بر فضا سنگینی می کند و از همین جاست که رسالت خطیر زینب آغاز می شود.مردم نیازمندند تا ماجرا و شرح حال را بدانندو چه کسی امانت دارتر از زینب و او در سکوتی سخنان خود را شروع می کند:": سـپـاس بـر خـداونـد مـتـعـال و درود بـر مـحـمـد صـلّى اللّه عـلیـه و آله رسـول خـدا و آل او پاکان و اخیار. اما بعد: اى مردم کوفه ! اى مردم نیرنگباز و فریبکار! اى بـى وفـایـان پـیـمـان شـکـن ! آیـا بـر ما سرشک ریخته ، گریه مى کنید؟! آیا بر ما افـسـوس مـى خـورید؟! اى کاش ! همیشه اشکتان جارى باشد و ناله شما آرام نگیرد؛ زیرا چـشـمـان مـا گـریـان و جـان مـا شـراره انـگـیـز اسـت . شـمـا مـثـل آن زنـى مـى مـانـید که رشته خویش را خوب مى تابد و پس از آن ، هرچه بافته به ناگاه بازگشاید، شما نیز با مکر و حیله و نیرنگ ، ابتدا رشته خود را محکم بسته و پس از آن بـاز گـشـودید. در بین شما غیر از دروغ و خودستایى و فساد و دشمنى چیز دیگرى وجـود نـدارد. شـمـا مـثـل کنیزان ، تملق مى گویید و مانند دشمنان ، نیرنگ مى ورزید. شما درست گیاهى را مى مانید که در مزبله اى روییده یا نقره اى که زینت قبور شده است .
بـه راسـتـى کـه تـوشه بدى جهت جهان دیگر خویش اندوخته اید؛ زیرا خداى را به خشم آورده و عـذاب جـاویـد را براى خویش ‍ آماده کردید. آیا پس از آنکه ما را کشتید، به حالمان گریه مى کنید؟!
به خدا قسم ! که به گریه کردن سزاوارید، فراوان گریه کنید و اندک بخندید؛ زیرا شـمـا لکـه نـنـگ ابـدى را بـر دامـن خـود آلوده کـردید که به هیچ آبى هرگز پاک نشود. چـگـونـه کـشـتـن جـگـرگـوشـه خـاتـم پـیـامـبـران و مـعـدن رسـالت و سـیـد جـوانـان اهـل بـهـشـت ، مـلجـاء و پـنـاهـگـاه نـیـکـوکـارانـتـان را تـلافـى خـواهـیـد کـرد؟! در هـرحـال و هـر حـادثـه اى بـه او پـناه مى بردید و سنّت شما را جارى مى ساخت ، در موقع احـتـجـاج بـا دشـمـنـان ، هـادى شـمـا بـود، در هـنـگـام نـاراحـتـى ، بـدو متوسل مى شدید و او بزرگ و گوینده شما بود. و احکام شریعت را از وى آموختید. اى مردم ! بد گناهى را مرتکب شدید و براى روز قیامت خویش بد اندوخته اى ذخیره کردید. هلاکت و مـرگ از آن شـما باد! کوشش شما دیگر فایده اى نخواهد داشت . دستهاى شما بریده باد! کـه زیـان و ضـرر بـراى خـویـش بـه بار آوردید، به خسران دنیا و آخرت دچار شدید و مستحق عذاب الهى گردیدید و خوارى و فقر بر شما غلبه کرد.
واى بـر شـمـا اى مـردم کوفه ! آیا مى دانید که از پیامبر خدا چه جگرى را شکافتید و چه خـونـى را از او بـه زمـیـن ریـخـتـیـد؟! و چه پیمانى را شکستید؟! و چه حرمتى از پیامبر را نـادیـده گـرفـتـیـد؟! و چـگـونـه پرده نشینان عصمت را بى پرده ، بیرون افکندید و به اسارت کشیدید؟!
اى مـردم ! بیدادى بزرگ و کارى بى نهایت قبیح انجام دادید نزدیک است از کار زشت شما آسـمـانـهـا شـکافته شوند و زمین از هم پاره شود و کوهها فرو ریزند رسوایى و زشتى کـار شـنـیـع شـمـا، آسـمـان و زمـیـن را فـرا گـرفـت ، آیا تعجب مى کنید که از آسمان خون بـاریـدن گـرفت ، ولى بدانید که عذاب آخرتتان سخت خوارکننده تر و رسـوا کـننده تر خواهد بود. و کسى شما را کمک نخواهد کرد و این مهلتى که خدا به شما داده ، هـرگـز عـذاب شـمـا را تـخـفـیـف نـخـواهـد داد؛ زیـرا خـداونـد عـزّوجـل ، هیچگاه در کیفر گناهکاران شتاب نخواهد کرد و بیم ندارد که هنگام انتقام بگذرد، بدانید که پروردگار شما در کمین و به انتظار گناهکاران است ..."
این خطابه را می توان نقطه ی آغاز یک رسانه ی قدرتمند در دنیای بی رسانه دانست که طنین آن به سرعت در تمام جهان اسلام به گونه ای گسترده پخش و منتشر شد که حتی امروزه نیز سندی مهم و معتبر از واقعه ی عاشوراست و سرلوحه ای برای روایت های بعدی که دستگاه سیاسی سعی در کدر و مخدوش کردن آن داشت.
مخاطبان هریک به فراخور درک خود از آن بهره گرفتند. امبرتو اکو فیلسوف و زیبایی شناس در کتابی – البته درباره ی تاثیر رسانه و عمدتا تلویزیون- می نویسد:"بسته به شرایط اجتماعی و فرهنگی،رمزها یا به عبارت دقیق تر،قوانین مختلفی برای توانش و تفسیر وجود دارد.پیام دارای فرمی دلالت گرانه است که می تواند معانی مختلفی به خود بگیرد....از این رو این گمان ایجاد می شود که فرستنده ،پیام تلویزیونی را مبنای معیارهای خود تنظیم میکند.که با معیارهای ایدئولوژی مسلط همخوانی دارد،ولی مخاطبان بر مبنای معیارهای فرهنگی ویژه ی خود برای این پیام ها معانی "غیر عادی در نظر می گیرند"(6)
و در حرکت کاروان بود که دقیقا پیام ها به فراخور درک هریک و خارج از روند ایدئولوژی مسلط معاویه ویزید درک و تحلیل شد.
اما ضربه ی نهایی از سوی زینب که یادگار و گنج ارزشمندی برای تمام مسلمانان است تا از آن منشوری برای زندگی و حیات دنیا و آخرت خود خلق کنند، در مجلس ترتیب داده شده از سوی یزید بود که قصد تحقیر بیشتر و مشروعیت زایی پس از واقعه را داشت.مجلسی که برای ترور بیشتر شخصیت حسین و باز ماندگانش ترتیب داده شد،امانتیجه معکوس بود.به روایت شیخ صدوق:" چون امام سجاد و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسین را آورده ، جلو یزید در تشتى گذاشتند، با چوبى که در دست داشت ، شروع کرد به زدن بر دندانهاى آن حضرت و این اشعار را مى خواند: (لعبت هاشم بالملک ...)
"بنى هاشم با حکومت بازى کردند، نه خبرى آمده و نه وحیى نازل شده است .
کاش اجدادم که در بدر شاهد بودند که قوم خزرج از فرود آمدن تیغهاى تیز مى نالیدند، از خوشحالى چهره افروخته مى شدند و گفتند: اى یزید! دستانت شل مباد!
کیفر بدر را دادیم و بدرى دیگر آفریدیم و حساب ، برابر شد.
از خندف نیستم اگر از فرزندان احمد، انتقام کارهایشان را نگیرم !"
چون زینب آن صحنه را دید، گریبان چاک زد و با صدایى سوزناک صدا زد: " یا حسین ! اى حبیب پیامبر! اى فرزند مکه و منا! اى زاده فاطمه زهرا! اى پسر محمد مصطفى ! همه را گریاند."
یزید ساکت بود. سپس به پا ایستاد و نگاهى به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد و در آغاز، کمالات پیامبر را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضاى الهى صابریم ، نه از روى بیم و وحشت .
سپس زینب با صدایی قوی و متین گفت:"
حمد براى پروردگار جهانیان . درود بر جدم سرور انبیا. راست فرمود خداى سبحان که : سرانجام آنان که بد کردند، آن شد که آیات الهى را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند. اى یزید! آیا همین که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را همچون اسیران به زنجیر کشیدى و بر ما مسلط گشتى ، پنداشتى که این مایه خوارى ما در پیشگاه خدا و کرامت و منت خداوند بر توست و تو را نزد خدا احترام و منزلتى است ؟ از این رو باد به دماغ افکندى و مغرورانه به ما نگاه انداختى و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستى ، چون دیدى که دنیا به کام تو و کارها برایت سامان یافته است و حکومتى را که از آن ماست براى تو فراهم گشت ! آرامتر! این قدر جاهلانه متاز! آیا سخن خدا را فراموش کردى که فرمود: کافران مپندارند که چون مهلتشان دادیم ، براى آنان نیک است ، بلکه تا بر گناهشان بیفزایند، و براى آنان عذابى خوار کننده است .
اى فرزند آزادشدگان ! آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها جا داده اى و دختران پیامبر را به اسیرى گرفته مى گردانى ، پرده هاى حرمتشان را دریده و چهره هاشان را آشکار ساخته اى و دشمنان ، آنان ر شهر به شهر مى گردانند و مردم بیابانى و کوهستانى به آنان مى نگرند و دور و نزدیک و غایب و حاضر و شریف و پست به چهره آنان چشم مى دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستى دارند و نه از حامیانشان کسى هست . این همه از روى طغیان تو بر خدا و انکارت نسبت به پیامبر و دین خداست ، و از تو شگفت نیست . چگونه مى توان به مراقبت و دلسوزى کسى امید داشت که دهانش ، جگر شهیدان را دندان زده و دور افکنده و گوشتش از خون سعادتمندان روییده و پیوسته در ستیز با سرور رسولان ، لشکر آراسته و به جنگ برخاسته و به روى رسول خدا صلى الله علیه و آله شمشیر کشیده است ؛ کسانى که در انکار حق و پیامبر سر سخت تر و در دشمنى آشکارتر و نسبت به پروردگار، سر کشترند! اینها نتیجه کفر و کینه اى است که از کشتگان بدر در دل داشته اند. پس در دشمنى با ما خاندان درنگ نمى کند کسى که نگاهش به ما دشمنانه و کین توزانه است و کفر خود را به پیامبر آشکار مى سازد و بر زبان مى آورد و از روى خوشحالى نسبت به کشتن فرزندان پیامبر و اسیر کردن فرزندان او، گستاخانه و بى شرم ، پدران خود را صدا مى زند که شادى کنند و به او دست مریزاد گویند! بر دندانهاى ابا عبدالله که بوسه گاه پیامبر بود، چوب مى زند و شادى در چهره اش آشکار است . به جانم سوگند اى یزید! با ریختن خون سرور جوانان بهشت ، بر زخم دیرین نیشتر زدى و ریشه ما را بر آوردى و پدرانت را صدا زده با ریختن خون وى به نیاکان مشرکت تقرب جستى و پدرانت را صدا زدى به گمان آنکه صدایت را مى شنوند و بزودى آرزو خواهى کرد که کاش دستانت شل و قطع مى شد و مادرت تو را نمى زایید، وقتى که ببینى به سوى خشم الهى مى روى و دشمنت رسول خدا صلى الله علیه و آله است .
خدایا! حق ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بر ما بگیر و خشم خود را بر آنان ببار که خون ما را ریختند و آبروى ما را ریختند و حامیان را ما کشتند و حرمت ما را شکستند. اى یزید! کار خود را کردى ، ولى جز پوست خود را ندریدى و جز گوشت خود را نبریدى . بزودى با همین گناه که از کشتن فرزندان پیامبر بر دوش دارى و حرمتشان را شکسته و خون عترتش را ریخته اى به حضور پیامبر خدا وارد خواهى شد؛ آنگاه که خداوند همه را جمع مى کند و پراکندگى هاشان را سامان مى بخشد و از ظلم کنندگان به ایشان انتقام مى گیرد در حقشان را از دشمنانشان مى ستاند. پس با کشتن آنان شادمان مباش (و مپندار آنان که در راه خدا کشته شدند و مرده اند، بلکه نزد پروردگارشان زنده اند و روز مى خورند و به پاداشى که خداوند از فضل خود به آنان داده است شادمانند خدا براى تو بس است که ولى و حاکم باشد و پیامبر خدا دشمنت باشد و جبرئیل ، پشتیبان . زود است که تو را بر گرده مسلمانان مسلط ساخت ، بداند که پاداش بدى ابرى ظالمان است و کدام یک از شما جایگاهش بدتر و گمراهتر است . اینکه از قدر تو مى کاهم و سرزشت را بزرگ مى شمارم نه از آن روست که خطاب درباره تو سودمند است ، پس از آنکه چشمهاى مسلمانان را گریان و دلهایشان را داغدار ساختى . آن دلها که دارید سخت شده و جانها طغیان کرده و بدنها آکنده از خشم خدا و لعنت پیامبر است و شیطان در آنها لانه کرده و جوجه پرورده است .
شگفت آنکه پایان و پیامبرزادگان و نسل اوصیا به دست آزاد شدگان پلید و دودمان تبهکار فاسد کشته مى شوند؛ به دست آنان که خون ما از پنجه هایشان مى چکد و دندان در گوشتهاى ما فرو برده اند. آن شهیدان پاک جسدهایشان طعمه گرگهاى درنده گشته و در زیر چنگال کفتارها به خاک آلوده شده است . اگر امروز ما را غنیمتى براى خویش مى شمارى ، خواهى دید که مایه زیان و خسران توایم ؛ آن روز که جز عملهاى خویش چیزى نخواهى یافت و خداوند نیز به بندگان هیچ ستمى نمى کند.
شکایت نزد خدا مى برم و تکیه ام بر اوست و امید و آرزویم خدا ست . پس ‍ هر چه نیرنگ دارى به کار بند و هر چه مى توانى بکوش . سوگند به خدایى که با وحى و قرآن شرافتمان بخشیده و با نبوت و برگزیدگى ما را گرامى داشته است ، نام و یاد ما هرگز محو نابود نمى شود و ننگ کشتن ما نیز از دامان تو شسته نمى گردد و مگر جز آن است که اندیشه ات باطل و دوران حکومتت محدود و اجتماعت پراکنده است ؛ آن روز که منادى ندا مى دهد: هلا! لعنت خدا بر ستمگر تجاوز کار!
خدا را سپاس که براى دوستان خود سعادت را رقم زد و فرجام برگزیدگانش ‍ را شهادت قرار داد؛ به وسیله رسیدن به آنچه اراده اش بود، آنان را به رحمت و رضوان ، و آمرزش خویش منتقل ساخت و با کشتن آنان کسى جز تو بد بخت نشد و کسى جز تو به آنان آزموده نگشت . از خدا مى خواهیم که پاداشمان را کامل و ثواب و ذخیره آخرتمان را سرشار سازد. از او مى خواهیم که جانشینى خوب و بازگشتى شایسته برایمان مقرر دارد که او مهربان و با محبت است"
پس از پایان سخن بود که فصاحت و بلاغت آن دیگر پاسخ همه را داده بود.استراتژی رسوا سازی به واقع بنیان حکومت یزید را که سست ونامشروع بود به شدت تحت تاثیر قرار دادو واکاوی عناصر آن نشان می دهد که پیام رسانه ای او توانسته است از هر رسانه ای قدرتمندتر عمل کند،به واقع حضرت زینب در این خطبه به موارد زیر اشاره دارد:
1-استناد به طور دقیق به آیات قرآن کریم و به سنت های حتمی و قطعی خداوند در آفرینش و در باب نبرد حق و باطل به سنت الهی «پیروزی نهایی حق بر باطل» که چگونه علی رغم همه دسایس و خدعه ها، حقیقت در نهایت پیروز و ماندگار خواهد شد.
2-بیان اینکه طولانی شدن ستم و بقای ظالمان را نوعی عذاب برای آنان است وسرانجام آنها دوزخ خواهد بود و باید منتظر عذاب الهی باشند.
3-منزلت حجاب سرفصل خطبه زینبیه(س)وتاکید حضرت به طور کامل بر آن در زندگی عملی.
4- بیان سرنوشت دردناک ظالمان
5-مرگ در راه مبارزه را نیستی ندانستن
6-قدرت دشمن را پوشالی دانستن
7-کنار زدن نقاب ظالم
8-جاودانگی آثار مبارزه برادرش امام حسین
9-بیان هدف دار بودن قیام عاشورا(7)
نتیجه گیری
به جرات حضرت زینب را می توان پیشتاز در رسواسازی عملکرد طبقه ی حاکم فاسد دانست که با تکیه بر عنصرپیام مخدوش و مسموم و با استناد به شایعه پراکنی، سعی در ایجاد انفعال و سکوت در بین مسلمانان داشته اند،تاکید حضرت زینب بر انتقال مفاهیم پایه ی قرانی نشان می دهدکه پیام او از استواری و استحکام منطقی بر پایه ی آموزه های دینی قرارداشته است، و همین استحکام منطقی پیام او موجب تاثیرگذاری و ماندگاری خطابه اش شده است،چون سراسرمتکی بر مفاهیم الهی و انسانی است.حرکت حضرت زینب نشان می دهد که یک پیام با منطق روشن الهی و انسانی می تواند تمام پیام های مخدوش و مسموم را خنثی کند،حتی اگر در مقطعی در حاشیه رفته یا فراموش شده باشند.مصداق این حرکت حق و باطل همان جریان آب و کفی است که در قران به آن اشاره شده است،تبلیغات مسموم و کذب همانند کف دریاست که ماندگاری ندارد و تنها آب دریا در مظروف خود خواهد ماند و خطابه و روشنگری حضرت زینب بانوی قدرتمند و مبلغ و راوی عاشورا در جهان اسلام در عصر بی رسانه این گونه رسانه ای قدرتمندشد.

منابع:
1-عاشوراوعبرت ها .تالیف و تدوین:موسسه فرهنگی قدر ولایت، ناشر:موسسه فرهنگی قدر ولایت.چاپ سوم
1386
2-عاشورا و عبرت ها.همان
3- مانوئل کاستلز.عصر اطلاعات. ترجمه:حسن چاوشیان.جلد2.نشر طرح نو.صص387و 388
4-www.zeynab.com/zendegani
5-زندگانی حضرت زینب(س).مولف:مصطفی اولیایی.قم.دفترانتشارات اسلامی
6-مانوئل کاستلز.عصر اطلاعات. جلداول..ترجمه:افشین خاکباز.نشر طرح نو.1380.ص390
7-اصول مبارزه عاشورایی در خطبه حضرت زینب(س).پدیدآورنده:سروراسفندیار.مجله پیام زن اسفند 1387 شماره 204
 

کد خبر 218683

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =