سرخ ، سفید ، سبز . به رنگ پرچم کشورشان. فریادهای شان را خاموشی نبود. 100 هزار پرچم عزیز کشورشان را به دست داشتند. صورت های شان را رنگ پرچم کرده بودند و خیلی های شان اصلا پرچم را به تن داشتند. فریادهایشان هم نام ایران بود ؛ فریاد حمله و شور پیروزی در چشمان شان برق می زد. قرار شان ورزشگاه آزادی بود ، روز مصاف با قطر. مسابقه ای که پلی بود برای صعودی بی دغدغه به جام جهانی . کروش و مردان توی زمینش تنها کافی بود تا توپ را به محوطه جریمه حریف عربی برسانند تا هیجان جمعیت ، به گلش بغلتاند. تیم ملی اما در شروع بازی نتوانست آنی باشد که انتظارش را جمعیت داشتند. حملاتی بود اما خبری از گل نبود.
فشار فریادهای شان این قدر بود که تیم ملی دقایقی از بازی یکپارچه حمله باشد. با اوت دستی و کرنر و سانتر از کناره ، این قدر توپ بریزد که یکبارش را نکونام به تیر دروازه بکوبد و وقت حمله رقیب هم شرایط را طوری محیا می کرد که صدای کر کننده سوت های شان این قدر روحیه بخش باشد تا مهدی رحمتی بتواند ضربه سری که مهاجم حریف از روی خط شش قدم زده بود را به زیبایی برگرداند و ستاره جمعیت باشد؛« سید مهدی رحمتی ، سید مهدی رحمتی ، سید مهدی رحمتی...» و این نه فقط شعار محبوب استقلالی ها که فریاد همه یکصد هزار ایرانی عاشق روی سکوها بود.
تیم ملی که نیمه اول تاکتیک قالبش ، اوت دستی بود ، با تعویض های کروش در شروع نیمه دوم هجومی تر شد و دوست داشتنی تر. چند حمله پشت هم کافی بود تا هیجان جمعیت هم قلیان کند و آزادی که جای سوزن انداختن نداشت ، جهنمی باشد برای قطری ها. ورود خلعتبری و دژاگه به میدان سبب شد تا تیم جانی دوباره بگیرد. اوت دستی های بلند جای شان را به پرتاب های کوتاه دادند و زمین افتادن های همیشگی قطری هم دیگر رنگی نداشت. راه رفتن دژاگه در زمین هم بعد از آن دو گل بازی دور قبل انگار او را به کابوسی برای قطری ها بدل کرده بود. او حالا ستاره جمعیت هم شده بود و یکپارچه نامش فریاد می شد. درست مثل نام ایران.
گل زدن اما هر چه دقایق رو به پایان می رفت ، سخت تر می شد و استرس بچه های ملی بیشتر. نه سانترهای خسرو ، نه کرنرهای اشکان و نه دریبل های کریمی ، راهی مناسب نبود برای عبور از دفاع قطر. پاسکاری زوج خلعتبری ، انصاری فرد هم مثل بازی با ازبکستان نتوانست راه به جایی ببرد تا ایران را به گل برساند و در این بین ، تک حمله قطری ها روی یک ضد حمله ، شوکی بود بزرگ به جمعیت تا خاموش شان کند. حتی اگر این توپ به گل تبدیل نشده باشد.زمین افتادن های همیشگی ، عربی توهین های شان و فشار گل نزدن تیم روی ساق های بازیکنان ، این حاصلش درگیری های دقایق پایانی بازی بود. جو که احساسی شد ، بازی هم از دست رفت. بازی از دقیقه 90 گذشت و 3 امتیاز شیرین ما بود که 2 تایش پرید. 2 امتیاز خانگی که شاید برای مان در روز آخر ، افسوسی شود تلخ. افسوسی 100 هزار نفری که شاید سال بعد همین موقع 80 میلیون نفری شود.
251 41
نظر شما