زهرا خدایی
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه روز دوشنبه برای ملاقات با مقامات رژیم صهیونیستی به فلسطین اشغالی سفر کرد. ایران، سوریه، مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 و تحولات خاورمیانه مهمترین محورهای مذاکره میان طرفین بود. خبرآنلاین در گفتگویی با بهرام امیراحمدیان، ابعاد دیگری از سفر پوتین به فلسطین اشغالی را مورد بررسی قرار داده است که در ذیل می خوانید.
اهداف سفر ولادیمیر پوتین به فلسطین اشغالی چه بود؟
سفر پوتین به فلسطین اشغالی اهداف زیادی را دنبال می کند. این سفر از چند جنبه دارای اهمیت است. اهمیت اول آن برای خودِ روسیه و جامعۀ یهودیان روسیه است. همانطور که می دانیم تعداد زیادی از روسهایی که یهودی بودند در دورۀ گورباچف و بعد از آن به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند. آنها در آنجا با معضلات زیادی روبرو شدند و آنهایی که به دنبال یافتن کعبۀ آمال بودند، با دشواریهایی روبرو شدند. به خصوص اینکه گزارشات زیادی که در آن دوره منتشر شد حاکی از آن بود که سطح زندگی آنها( که جمعیت شان به 1،5 میلیون نفر میرسد) پائین است و آنها نتوانسته اند در جامعۀ پیشرفتۀ اسراییل ادغام شود و در واقع به صورت دیاسپورا باقی مانده اند. اما این جمعیت با حضور خود فرهنگ روسی را در آنجا به جای فرهنگ اسراییلی ایجاد کردند. این کولونی در حال حاضر نیازمند آنست که با سرزمین اصلی خود(روسیه) و سرزمین دینی(اسراییل) با هم تعامل داشته باشند.
دوم اینکه یک بار در دورۀ دوم ریاست جمهوری پوتین به فلسطین اشغالی سفر کرد و با شکست مواجه شد. او در روند مذاکرات صلح تلاش کرد که ابتکار عمل را بدست گیرد که دست خالی بازگشت. بعد از تحولات جهان عرب و شمال آفریقا روسیه نتوانسته به خوبی نقش آفرینی و امتیازگیری کند و همپیمانان خود( لیبی، مصر و ..) که از این کشور اسلحه می خریدند را نیز از دست داده است. بنابراین برای این احیای روابط گذشتۀ خود و ایفای نقش در صحنۀ خاورمیانه این سفر را انجام داده است تا شاید بتواند تأثیری بر روی سیاست خارجی اسراییل داشته باشد تا بتواند در این عرصه عرض اندامی کند و جایگاهی بدست آورد. اما به نظر نمی رسد که روسیه در شرایط کنونی بتواند موفقیتی بدست آورد. چرا که روسیه با نابسامانی های از جمله عدم مشروعیت پوتین، اعتراضات به بروز تقلب در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی و... روبروست. در واقع روسیۀ امروز روسیه ای نیست که در عرصۀ بین الملل بتواند به خوبی ایفای نقش کند.
گفته می شود موضوع ایران بخشی از مذاکرات طرفین را تشکیل می داده است.
بله. بخشی از سفر پوتین با هدف تغییر موضع اسراییل نسبت به ایران بوده است. پوتین تلاش کرد که با تبلیغات در مورد حملۀ اسراییل به ایران اندکی موضع تند اسراییل را در برابر ایران کاهش کند. طبیعی است که در صورت بروز گزینۀ نظامی همۀ طرفها درگیر خواهند شد. به خصوص اینکه نیروگاه بوشهر، نیروگاهی است که روسها در آن کار و سرمایه گذاری کرده اند. از این رو پوتین تلاش کرد که از اسراییل تضمینی بگیرد که حملۀ نظامی به ایران صورت نگیرد. هرچند که اسراییل هیچگاه توان حمله به ایران را ندارد و این تهدیدات بیشتر جنبۀ تبلیغاتی دارد و از طرفی نیروهای مسلح ایران به قدری قوی هستند که بتوانند حملات اسراییل را دفع کنند اما از لحاظ روانی برای اینکه روسیه بتواند بگوید:" من بودم که توانستم در مذاکرات هسته ای تأثیرگذار باشم" خوب است.
بخشی از اهداف پوتین به فلسطین اشغالی مذاکره پیرامون بحران سوریه بوده است.
به نظر می رسد پوتین می خواهد به اسراییل بگوید که به مخالفان بشار اسد کمک نظامی نشود چرا که اگر بشار اسد سقوط کند، مثل هر دیکتاتور دیگری در منطقه که اجازه نداده نیروهای جایگزینی در قدرت بوجود بیاید، وضعیت سوریه نیز به همین منوال است. بنابراین با سقوط بشار اسد در سوریه به زعم روسیه جنگ داخلی تشدید خواهد شد و با کنار گذاشته شدن علویها، سنی های افراطی روی کار خواهند آمد. به خصوص اینکه سلفی ها به اندازۀ علویهای سازش کار نیستند و اولین هدف آنها این خواهد بود که بلندهای جولان را از اسراییل پس بگیرند. در حالیکه در زمان حکومت علویها مرزهای اسراییل و سوریه امن ترین مرزها بوده است. به نظر من این مسئله برای اسراییل مهم است، اینکه حکومتی در سوریه روی کار بیاید که افراطی باشد چرا که حتماً درگیری نظامی با اسراییل خواهد داشت و این مسئله برای اسراییل اهمیت خواهد داشت.
به خصوص اینکه بلندیهای جولان ارزش استراتژیک و فایدۀ اقتصادی بالایی برای اسراییل دارد. اسراییل به منابع آبی این بخش نیاز وافری دارد. از سویی پایگاه نظامی ترتوس در سوریه و ناوگان روسی مستقر در این کشور از اهمیت زیادی برای روسها برخوردار است. تنها پایگاهی که روسیه در سراسر جهان در آبهای آزاد دارد، همین پایگاه ترتوس است. بنابراین برکناری بشار اسد مصادف است با آمدن روی کار نیروهای افراطی و آنها نیز به روسیه که در شرایط کنونی به دولت سوریه کمک کرده است، اجازه نخواهند داشت که روسیه در آنجا پایگاه داشته باشد.
حفظ توازن منطقه ای موجود از مسائلی است که روسها آن را با حساسیت بالایی دنبال می کنند. با توجه به چالشهای داخلی روسیه که در ابتدای گفتگو بدان اشاره کردید، پوتین تا چه میزان قادر به حفظ توازن موجود با حمایت از دولت سوریه است؟
به نظر من وقتی از توازن منطقه ای صحبت می کنیم، هر قدرتی که می خواهد در عرصۀ بین الملل به ایفای نقش بپردازد، باید از لحاظ داشتن مولفه های قدرت، توازن ایجاد کند. اولین مولفه در این راستا اقتصاد است، همانطور که می دانیم اقتصادهای بزرگ جهان به ترتیب عبارتند از آمریکا، چین و اتحادیه اروپا؛ روسیه یارای مقابله و برابری با آنها را ندارد به جهت اینکه در سال 2011 تولید ناخالص آمریکا بیش از 14 هزار میلیارد دلار بود و تولید روسیه 1700 میلیارد دلار بود. وقتی به درآمد سرانه برگردیم آمریکایی ها 40 هزار دلار درآمد دارند، در صورتی که در روسیه مردم 13 هزار دلار درآمد دارند. مهمتر از همه توزیع درآمد است. در روسیه شکاف درآمدی خیلی بالاست اما در آمریکا اینگونه نیست. لذا روسیه در شرایط کنونی که قصد ایجاد توازن منطقه ای را دارد، به لحاظ اقتصادی توان تأثیرگذاری را ندارد.
دیگر اینکه آمریکا، اروپا و در مجموع غرب، تولیدکننده و ابداع کنندۀ تکنولوژی هستند و روسیه مصرف کننده است و ناگزیر به واردکردن تکنولوژی غرب است. البته روسیه در زمینۀ هوافضا و تسلیحات نظامی نیز پیشرفت هایی کرده است. روسیه کشوری است که 70 درصد درآمدهای ارزی از فروش مواد خام است. بنابراین توازن منطقه ای که به آن اشاره کردید، بیشتر به دیدگاه مطبوعات ایران و رسانه ها باز میگردد که از روسیه قدرتی می سازند که با دیدگاه دورۀ جنگ سرد مقایسه می شود و همگان فکر می کنند که روسیه همانند شوروی سابق می خواهد در مقابل غرب بایستد؛ در حالیکه اینگونه نیست و این توان در روسیه وجود ندارد. ناتو سرجای خود هست ولی پیمان ورشویی دیگر وجود ندارد. لذا مولفه های قدرت که اقتصاد و تکنولوژی باشند، روسیه آنها را ندارد. ممکن است سلاح های مخربی مثل زرادخانه های هسته ای و موشک های بالستیک قاره پیما که 12 هزار کیلومتر برد دارند، در روسیه وجود داشته باشد ولی تا حالا کسی از این توان مثل زرادخانه های هسته ای استفاده نکرده است. ممکن است این سلاحها ویژگی قدرت و عامل بازدارندگی مورد نظر را داشته باشد، اما در عرصۀ اقتصاد عامل بازدارندگی مطرح نیست.
روسیه تا چه میزان می تواند با همراه کردن شرکای خود در برابر تغییرات مقاومت کند.
اگر منظورتان کشورهای عضو بریکس است؛ بسیاری بعید به نظر می رسد که کشورهایی همچون هند و چین و برزیل با هم در مقابل غرب بایستند. توان این کشورها به لحاظ توان تأثیرگذاری در روند تحولات در مقایسه با غرب اندک است. از این منظر در روسیه جاه طلبی های پوتین است که نوع بازی را اینگونه تعریف می کند، در حالیکه میزان و توان تأثیرگذاری روسها در مقابل غرب کم است. در شمال آفریقا شاهد بودیم تحولاتی که در بهار عربی روی داد، روسیه در هیچیک نقش نداشت و دنباله روی غرب و اتحادیه اروپا بود. از این رو شاید بخواهد موقعیت از دست رفتۀ خودش را بدست آورد و به صورت فعالی سایر کشورهای شریکش را با خود همراه کند، اما کشورهای بریکس و یا شرکای آنها در سازمان شانگهای از جمله چین، هند، آنها نمی خواهند که با غرب رابطه نداشته باشند، آنها خواهان ادامۀ رابطه با غرب هستند و اصلاً قصد رویارویی با غرب را ندارند.
26349
نظر شما