۰ نفر
۱۰ آبان ۱۳۸۸ - ۱۶:۴۴

سیدعبدالجواد موسوی

مردمان عجیبی هستیم. مصداق تام و تمام «یارو می‌روم یا زنگی زنگ» گاه در حق اهل فرهنگ چنان جفا روا می‌داریم که مسلمان نشنود و کافر نبیند و گاه چنان اغراق‌آمیز به ستایش هنرمندی می‌پردازیم که موجب شگفتی و حیرت دیگران می‌شویم. بر این سنت غریب بیفزایید سنت حسنه مرده‌پرستی را. هنرمند پس از مرگش چندان در نظر ما عزیز و بزرگ می‌شود که گویی تنها با مرگش می‌توانست عزت و عظمت خود را به ما اثبات کند، خدا رحمت کند قیصر امین‌پور را. کمتر کسی است که او و شعرش را دوست نداشته باشد، اما برخی از دوستان و همکاران او چنان ناشیانه و بد به ستایش از او می‌پردازند که بیش از آنکه موجبات عزت او را فراهم آورند سبب وهن شعر و شخصیت او می‌شوند. درست یا غلط معمولاً قضاوت درباره آدم‌ها و آثارشان بسته به میزان دعوی آنهاست. اگر کسی مدعی شود شاعر بزرگی است او را با معیار یک شاعر بزرگ می‌سنجند. اگر کسی در خلوت خود شعرهای متوسطی بسراید اما هیچ ادعایی نداشته باشد از شاعران مدعی ارج و قرب بیشتری خواهد داشت چرا که دعوی او هیچ بودن است و در قیاس با دعوی‌اش شاعر بزرگی می‌نماید.

امین‌پور البته هیچ‌گاه اهل دعوی و فضل فروشی‌نبود. در زمان حیاتش هم آن اندازه که باید قدر دید و بر صدر نشست. چنان با نیک و بد خو کرد که هم مسلمانانش ارج نهادند و هم روشن‌فکران. پس از مرگش نیز هیچ نهاد و گروه و سازمان و دسته و حزبی از یاد و نام او غافل نماند. اما این همه چندان دخلی به شعر او نداشت. هر چند در شعر هم همواره جانب اعتدال را می‌گرفت و حتی اشعار معترضانه‌اش هم کسی را نمی‌رنجاند ولی آنچه سبب محبوبیت فراگیر او شد شخصیت آرام و دوست‌داشتنی‌اش بود. شخصیتی که می‌رود با ندانم کاری‌های دوستان در قید حیاتش به طرز تأسف‌باری خدشه‌دار شود. پس از درگذشت آن زده یاد برخی از دوستانش تا توانستند او را خرج اغراض و اهداف سیاسی‌شان کردند.

همان موقع نوشتم که قیصر شاعر بود و هیچ شاعری را نمی‌توان با معیارهای اهل سیاست سنجید. استفاده ابزاری از یک شاعر شاید چند صباحی بر رونق شعر او بیفزاید اما دیری نخواهد گذشت که با محو شدن پدیده‌ای که شاعر را خرج آن کرده‌ایم، شعر و شاعر هر دو محو می‌شوند. ظاهراً با پایان یافتن انتخابات ریاست جمهوری آن حکم، رنگ پیشگویی به خود گرفت و دیگر دوستان به ظاهر در حیات آقای امین‌پور از استفاده سیاسی از ایشان تا اطلاع ثانوی نا‌امید شده‌اند. اما حکایت همچنان باقیست. این بار یکی از دوستان آن مرحوم سنگ‌تمام گذاشته و با دفاع بسیار بد و ناشیانه همه توان خود را به کار گرفته تا همین تتمه آبروی قیصر امین‌پور را هم بر باد دهد. من مانده‌ام که بعد از این سخن دیگر چگونه می‌توان از شعر قیصر دفاع کرد؟ لااقل چیزی هم برای بقیه باقی می‌گذاشتید. یادش به‌خیر ضیاء‌موحد در ستایش از احمد شاملو گفته بود: بزرگ‌ترین شاعر زبان فارسی بعد از حافظ احمد شاملو است و با همین جمله بی‌پایه و اساس بسیاری از اهل ادب را به واکنش واداشت. بگذریم از این که اصلاً‌چنین رتبه‌بندی‌هایی در عالم هنر از اساس باطل است. مگر وزنه‌برداریست؟ یا مسابقات قوی‌ترین مردان که احکام این‌چنینی صادر می‌کنیم؟

با کدام سنجش و معیار؟ علی‌ایحال خانم راکعی با صدور حکمی ضیاء‌ موحد را هم پشت‌سر گذاشتند و فرمودند: «همه به راحتی با او (قیصر امین‌پور) و شعر‌هایش ارتباط برقرار می‌کردند همان‌طور که مردم هنوز هم با حافظ ارتباط برقرار می‌کنند» و در فراز دیگری فرموده‌اند: «به لحاظ فرم و صورت شعر در واقع می‌توان قیصر زمان‌مان را با حافظ مقایسه کرد.» پس به این ترتیب نتیجه می‌گیریم در شعر‌ فارسی حافظ و قیصر امین‌پور اول هستند، شاملو دوم و انشا‌الله به زودی مقام سوم هم توسط یکی دیگر از نوابغ ادبیات معاصر اعلام می‌شود. باور کنید نمی‌خواهم بحث را به طنز و شوخی بکشم و مثل شهرام شکیبا درباره این افاضات اظهار‌نظر کنم. اما آیا راه دیگری هم مانده است؟ خانم راکعی خانم محترمی است. در نیت خیر وارادت او به زنده یاد امین‌پور هم شکی ندارم. اما آیا سخنانی از این دست، وهن شعر و شاعری نیست؟ اگر شعر و شاعری حرمتی در روزگار ما ندارند قیصر امین‌پور که دارد. می‌داند چند نفر از اهل ادبیات با دیدن چنین فتوایی شاعر بودن قیصر را از بیخ و بن انکار می‌کنند. نمی‌گویم حرمت ادبیات را باید نگه داریم. حرمت امام‌زاده با متولی آن است و الحمد‌الله امام‌زاده ادبیات متولی کم‌ ندارد. اما اگر قیصر امین‌پور را دوست دارید ترا به خدا بیش از این با حیثیت او بازی نکنید، همین.

 روزنامه نگار

کد خبر 22516

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =