به گزارش خبرآنلاین، «پسری که مرا دوست داشت»، نوشته بلقیس سلیمانی مجموعه داستان های اجتماعی است که محور برخی از داستانهای آن نگاهی به مسایل حاشیه جنگ است. و نویسنده نگاهی سرد و در عین حال تاملبرانگیز به برخی موضوعات مورد نظرش که مساله مرگ یکی از آنهاست، دارد. این مجموعه با تکیه بر دو مضمون مرگ و ازدواج شامل تعدادی داستان کوتاه است که خواننده را با فضای غریبی مواجه میکند. نویسنده خود معتقد است که در این مجموعه یک نگاه طنز و تراژدی توامان با هم همراه شده است، مضامینی چون عشق، مرگ، ارتباط آدم ها و نگاه طنز به جهان دستمایه داستانهای این کتاب است. قصه انسانها و رابطههای آنها در اجتماع و محیط جامعه محور اصلی داستانهای این مجموعه داستانی است و خوانندگان با مطالعه داستانهای این کتاب در واقع به یک تصویر کلی از وضعیت جامعه و نحوه ارتباط و تعامل مردم با یکدیگر دست پیدا میکنند.
داستان «پسری که مرا دوست داشت» اینگونه آغاز شده است:
«پسری که مرا دوست داشت هر شب با دو اسلحه ژ3 به خانهمان میآمد تا همراه برادرم به پایگاه مقاومت برود...آخرین شبی که پسری که مرا دوست داشت به من آموزش نظامی داد، من موفق شدم اسلحه را در مدت دو دقیقه و سی و هفت ثانیه باز و بسته کنم. البته با چشم باز...»
نویسنده مدعی است داستانهایی نوشته است که به نوعی ادامه مجموعه قبلی او هستند. بلقیس سلیمانی میگوید: «بازی عروس و داماد» را ادامه میدهم. داستانهایی کوتاهِ کوتاه که موضوعات آن با تِم مرگ ارتباط دارند و یا اجتماعی هستند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«پسرک دوچرخهسوار به سرعت از کنار دخترک دانشآموز رد میشد و میپرسید: « عروس مادر من میشی؟» دخترک هرگز به این سؤال پاسخ نمیداد. سکوت علامت رضا بود، هر دو این را میدانستند. پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگیِ دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت. فردای آن روز تشییع استخوانهای پسرک، زن سر مزار او رفت. همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند میزد. دخترکی ششساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت: «چقدر پسرتون خوشگل بوده!»
*
پسری که مرا دوست داشت درست قرار دوممان به من یک ادکلن اصل فرانسوی هدیه داد، درست مثل محمد و بهزاد. دفعه دیگر خودش را به من نزدیک کرد و گفت: "استفاده نکردی؟" و من فهمیدم همان بلایی قرار است سرم بیاید که دفعه ی قبل و دفعات قبل آمده بود...
پسری که مرا دوست داشت به سرعت با دوچرخه هرکولسش از کنار من و دوستم رد می شد و می گفت :"غصه نخورین هر دوتاتونو می گیرم." ما نگاه می کردیم به شانه های پهن و پاهای که محکم پا می زدند و ریز زیر بال چادرهامان می خندیدیم.
ما غصه خوردیم وقتی پسری که مرا دوست داشت به جبهه رفت، هر دو پایش را از دست داد. اول به خواستگاری من و بعد به خواستگاری دوستم آمد و جواب رد شنید.
این مجموعه با قیمت 6500 تومان منتشر شده است.
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. سایر هموطنان نیز با پرداخت هزینه پست می توانند این رمان را سفارش بدهند.
6060
نظر شما