این مصاحبه را می خوانید.
نزدیک به سالگرد آیتالله مشکینی هستیم .ممنون میشویم که خاطراتتان را از ایشان نقل بفرمایید.
در مورد شخصیت برجستهای مثل آیتالله مشکینی، سخن گفتن کار آسانی نیست، اما من نکاتی درباره شخصیت ایشان یافتم، چه در دورهای که افتخار شاگردی ایشان را داشتم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چند سال از درس تفسیر قرآن آیتالله مشکینی بهره بردم، چه بعد از انقلاب. ایشان در مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام ایشان سوره مبارکه آلعمران را تفسیر میکردند و من هم ابتدای ورودم به حوزه علمیه قم بود. آشنا شدن با چهره آیتالله مشکینی، سخنان و درس ایشان و از همه مهمتر، سلوک و اخلاق حسنه ایشان برای بنده به عنوان یک طلبه بسیار آموزنده بود و با توجه به حق استادی که ایشان به گردن بسیاری از فضلا و طلاب دارند، من هم یکی از همین طلابی بودم که در درس ایشان شرکت کردم و گاهی هم به منزل ایشان میرفتم و نکاتی را که به ذهنم میرسید محضر مقدس ایشان عرض میکردم و از ایشان راهنمایی میگرفتم.
در تعریف علم روایتی است از وجود مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که ایشان علم را در سه شعبه تعریف میکنند که اخلاق کریمه، یعنی دانش نسبت به اخلاق کریمه و اخلاق فاضله است و یکی نسبت به اندیشه پاک و عقاید حقّه و دیگر نسبت به احکام و باید و نبایدهای دینی. مرحوم آیتالله مشکینی یک عالم واقعی بودند، یعنی هم نسبت به عقاید حقه علم داشتند، هم علم نسبت به اخلاق فاضله و کریمه و هم علم نسبت به احکام و باید و نبایدهای دینی. به عبارت دیگر یک فقیه وارسته و کامل بودند، چون ما فقه را به معنی وسیع کلمه فهم دین میدانیم. فهم دین هم در حوزه عقاید است، هم در حوزه اخلاق و هم در حوزه احکام و آیتالله مشکینی، هم نسبت به عقاید و هم نسبت به اخلاق و هم نسبت به احکام عالم بودند. اگرچه فقه در اصطلاح امروز دانش نسبت به احکام تلقی میشود، اما فقه به معنی وسیع کلمه به این ترتیب است که فقه نسبت به عقاید میشود «فقه اکبر»، نسبت به اخلاق میشود «فقه اوسط» و نسبت به احکام میشود «فقه اصغر» و اگر ما سخن از ولایتفقیه میگوییم، ولایت کسی است که فهم دین دارد و کارشناس دین است و فقه را به معنی وسیع کلمه میشناسد و به دنبال پیاده کردن فقه است. یعنی هر جامعهای که افکار و باورهای صحیح و سالم و توحیدی داشته باشد، هم باید اخلاق فاضله داشته باشد و هم در احکام به بایدها و نبایدهای الهی پایبند باشد.
آیتالله مشکینی حقیقتاً یک عالم وارسته بودند و علمشان هم مصداق همان سخنی است که عمران بصری از حضرت صادق علیه السلام سؤال کرد که علم چیست؟ حضرت فرمودند:«لَیْسَ الْعِلْمُ بالتعلیم و ِالتَّعَلُّمِ؛ بل هُوَ نُورٌ یَقَذفه الله فِی قَلْبِ مَنْ یشاء»، علم نوری است که خداوند در دل هر کسی که بخواهد قرار میدهد. بعد سؤال کرد:«حقیقت علم چیست؟» حضرت فرمودند:«حقیقت علم در عبودیت و بندگی خداست.» سؤال کرد:«حقیقت عبودیت چیست؟» حضرت فرمودند:«حقیقت عبودیت این است که انسان بداند عالم، همه مِلک خداست، عالم همه مُلک خداست و اراده خداوند متعال بر همه ذرات وجود، حاکم است».
انسان وقتی محضر آیتالله مشکینی میرسید در خدمت یک عبد صالح خدا قرار داشت. امروز اگر چراغ برداریم و در عالم بگردیم و بخواهیم ببینیم چه کسی از همه عالمتر است، باید ببینیم چه کسی از همه عبدتر است. هرکس از همه عبدتر است، عالمتر است، چون حقیقت علم آن است که انسان بداند «لا حول و لا قوه الا بالله» و این نکتهای است که در کارها اخلاص میآورد. آیتالله مشکینی چهره بسیار مخلصی بود، چه در دوران مبارزه و چه پس از آن.
در اینجا میخواهم فصل دیگری را هم باز کنم و آن اینکه عالم دینی با خدا دو پیمان بسته است. یکی پیمان تعلیم، دیگری پیمان تعدیل. پیمان تعلیم یعنی اینکه به دیگرانی که بلد نیستند، یاد بدهد، علمآموزی کند، تربیت نفوس مستعده کند. تعدیل آن است که مبارزه با فساد و اجرای عدالت کند و به دنبال این باشد که:«وَ مَا اَخَذَ اللّهُ عَلَی العُلَمَاءِ اَنْ لا یقَارُّوا عَلَی کظّةِ ظَالِمٍ وَ لاَسَغَبِ مَظْلُومٍ». امیرمؤمنان علیهالسلام در مورد پیمانی که خداوند از عالمان دینی گرفته است، این جمله را بیان میفرمایند که یکی از میثاقهایی که خداوند از دانشمندان گرفته، این است که با ظلم و فساد مبارزه کنند. ائمه دین ما به عنوان الگوی جهان بشریت و الگوی همه علما در تمام قرون و اعصار، روش عملیشان این بود که ابتدا تربیت نفوس مستعده بکنند و انسانهایی را پرورش بدهند و دومین کاری که میکردند این بود که با فساد مبارزه میکردند.
آیتالله مشکینی در هر دو عرصه عالم موفقی بودند، یعنی هم در عرصه تربیت طلاب و هم در مبارزه با فساد. تا قبل از پیروزی انقلاب هیچ منکری از حکومت پهلوی بدتر نبود، یعنی حکومت ستمشاهی انکر منکرات بود و دلیل آن همه زجر و اذیت و تبعید و آزاری که آیتالله مشکینی از طرف حکومت پهلوی دیدند به خاطر این بود که روحیه مبارزه با فساد و مبارزه با منکرات که انکر آنها رژیم ستمشاهی بود، داشتند.
نکته سوم در باب آیتالله مشکینی این است که ایشان یک عالم به معنای واقعی روشنفکر و یک فقیه نوآور بودند. یادم هست در درس تفسیر، ایشان در بحث تکامل انسان، شاید بیش از یک ماه این بحث را دنبال و در باب خلقت آدم صحبت کردند که بعدها تبدیل به کتاب شد. نظریه تکاملی را که ایشان در درس تفسیر بیان میکردند، خصوصاً در روزهای پایانی که میخواستند این بحث را جمع کنند، برای طلاب خیلی مهم بود که در بین نظریات مختلفی که درباره خلقت و تکامل انسان وجود دارد، ایشان کدام نظریه را برمیگزینند. برای ما طلاب بسیار جالب بود که ایشان به عنوان یک فقیه دینشناس و کسی که ابعاد مختلف را میبیند و بر روایات کاملاً مسلط است، نهتنها در این بحث، بلکه در تمام بحثها چه روشی را انتخاب میکنند. در زمینه نوآوری، شاید برخی رسائلالجدیده ایشان را نپسندند.
تلخیص رسائل؟
بله، اما نفس این کار را باید در نظر گرفت، چون ایشان معتقدند طلبه باید به میزان ضروری رسائل را بخواند و بقیه آن نه اینکه نباید خوانده شود، اما در این مرحله ضرورتی ندارد. ممکن است در مراحل آتی، همه حواشی را هم ضرورت داشته باشد ببینید. نفس این کار ایشان در رسائلالجدیده، در معالم و این نگاهی که به کتب درسی دارند، به نظر من کار نویی است. باز هم اشاره میکنم که ممکن است بزرگانی در حوزه، این کار را نپسندند. در همان زمان هم که ما در قم و مشغول خواندن رسائل بودیم، خود من از کسانی بودم که رسائل را بهطور کامل خواندم و نه رسائلالجدیده را، اما به عنوان یک نگاه نو، به نظر من این کار آیتالله مشکینی قابل تقدیر و توجه است که یک فقیه عالم وارسته، به دروس و نیازهای حوزه مسلط است و از نیازهای یک طلبه برآوردی دارد، به این موضوع توجه دارد و در این راه گام برمیدارد. یا مواضعالعددیه در این زمینه که طالبان مطالعه روایات که همه آنها را نمیتوانند بخوانند، این روایات بهتر در ذهنشان جا میگیرد، این به عنوان یک نگاه نو قابل توجه است. به نظرم نوآوری آیتالله مشکینی و روشنبینی ایشان در جای خود بسیار قابل عنایت و توجه است.
آیتالله مشکینی حتی در نمازجمعه که برای مردم سخن میگفتند، به نظر من فاضلترین طلاب هم میتوانستند از حرف ایشان بهره ببرند. امام هم همینطور بودند و دقیقترین حرفها را به زبان بسیار ساده بیان میکردند و این ساده کردن و تسهیل برای دسترسی، امری است که انسان هم در قلم و هم در بیان و هم در نگاه آیتالله مشکینی میبیند.
وقتی درباره کارهایی که ایشان انجام داده است مطالعه میکنیم، مثلاً در مجلس خبرگان که ابتدای جلسه سخنانی دارند، روایاتی را میگویند که شاید خیلی از علمای ما این روایات را ندیده باشند و در عین حال مطالب غامض نیست و قابل فهم است.
همینطور است. یعنی این انتخاب گزیده از خصوصیات ایشان بود و هم قلم و هم بیان ایشان، برای مستمع و شاگرد و خواننده و شنونده، دسترسی به مطلب و مفهوم را تسهیل میکرد. برخی هنرشان غامض کردن و سخت کردن است. هنر آقای مشکینی آسان کردن و دسترسی به مفاهیم عالی علمی و اخلاقی و دینی بود تا دسترسی جوانها و فضلا و بزرگان به این مفاهیم آسان شود که جلوه این کار ایشان در همین کتاب رسائلالجدیده، کتب درسی، تفسیری، حدیثی و اخلاقی هویداست. اولین بار کتاب اصطلاحاتالاصول ایشان را در مشهد دیدم. طلبه یا دانشجویی که میخواهد با اصول آشنا شود شاید برایش این امکان وجود نداشته باشد که کتابهای بسیار ارزشمند، اما پیچیده اصولی را بخواند. اصطلاحاتالاصول دسترسی خواننده را ساده میکند. نگاه آیتالله مشکینی اینگونه بود که دسترسی به دانش، فقه، اصول و حدیث را برای افراد آسان و مفاهیم عالی را قابل دسترسی کنند و این از هنرهای آیتالله مشکینی بود، یعنی میتوان گفت ایشان یک عالم و فقیه هنرمند بودند و آسان کردن و قابل دسترسی کردن مفاهیم عالی با قلم و بیان روان و ساده و با ابتکار و خلاقیت و نوآوری از ویژگیهای ایشان بود. به نظر من این هم فصلی در زندگی آیتالله مشکینی است.
نکته دیگر درباره کار تشکیلاتی آیتالله مشکینی است. ایشان عالم وارستهای بودند که هیچوقت تنها کار نمیکردند. میتوانستند جمعی کار کنند و جمعی هم به نتیجه برسند. علما و بزرگانی داریم که بسیار ارزشمند هستند و در مقام علمی عالی قرار دارند، اما تنها میتوانند کار کنند. سمت آیتالله مشکینی به عنوان رئیس جامعه مدرسین قم نشان از نگاه ایشان به حرکت جمعی و کار تشکیلاتی است. ایشان یک کار جمعی را سامان دادند و مدیریت کردند. در مجلس خبرگان رهبری که علما و نخبگان عضویت داشتند، همگان بر ریاست آیتالله مشکینی اتفاق نظر داشتند. من آن موقع خودم توفیق نداشتم که عضو مجلس خبرگان باشم و در دوره بعد عضو خبرگان شدم، ولی دوستانی که از آن دورهها در محضرشان هستیم تعریف میکنند که در انتخاب آقای مشکینی به ریاست مجلس خبرگان بحث و حرفی پیش نمیآمد، یعنی بدیهی بود که رئیس این مجلس باید آقای مشکینی باشد، کانّه برای همه پذیرفته شده بود که کسی در این جمع نیست که بتواند جایگاه رفیع ایشان را داشته باشد، ضمن اینکه همه اهل علم و فضل و اخلاق هستند، اما در بین همه اینها هم یک چهره مهذّب، عالم و فقیه وجود دارد که نسبت به همه آنها جایگاه برتری دارد و این امری نیست که فقط بگویند و بشنوند، بلکه کاملاً جا افتاده است که وقتی آیتالله مشکینی باشند، طبیعتاً نوبت به دیگران نمیرسد و این برای همه خبرگان بدون استثنا یک امر جاافتاده بود.
پس آیتالله مشکینی با وجود آنکه عالم و فقیه و صاحبنظر است، اما این آمادگی را دارد که با یک جمع کار کند و دیگران را هم به عنوان همفکر، مشاور، همراه و همکار ببیند و یک حرکت جمعی را شکل بدهد و این از ویژگیهای آیتالله مشکینی است.
نکته دیگری که میخواهم عرض کنم درباره چهره آموزنده و اخلاقی آیتالله مشکینی است:«کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم». همیشه یک مقدار تفسیر میفرمودند و بعد در آخر درس، بحث اخلاق را مطرح میکردند. یادم هست موارد عدیدهای را که این جمعیت ناله میکردند. گاهی انسان احساس میکرد که یک مجلس عزاداری است. همه گریه میکردند. روزهای چهارشنبه، درس ایشان این ویژگی را داشت. در آن روز بحث را از درس تفسیر به درس اخلاق میبردند و بهخصوص مسائلی را میفرمودند که مبتلا به طلاب و روحانیون است. مثل یک طبیب دردآشنا بیان درد میکردند و درمان ارائه میدادند. این صفت در مورد وجود مقدس نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله است که:«طبیب دوار بطبه». انسان احساس میکرد آیتالله مشکینی چهرهای است که نیاز طلاب را خوب میداند و درمان این دردها را هم خوب میداند. احساس من این بود که روزهای چهارشنبه که ایشان درس اخلاق میدادند، درس ایشان شلوغتر میشد، یعنی طلبههای دیگر هم پای درس آیتالله مشکینی میآمدند. گریه طلاب و اشک و آه آنها پای درس اخلاق ایشان، به نظرم تأثیر بسیار عمیق و ماندگاری بر روحیه طلاب داشت.
چرا درس اخلاق آیتالله مشکینی تأثیر میکرد؟ شاید دیگران هم در قم درس اخلاق میگفتند، ولی چرا درس اخلاق آیتالله مشکینی تأثیر ویژه دارد؟
به نظرم چون ایشان خودش عامل بود و این بسیار مسئله مهمی است. مثلاً وقتی ایشان طلاب را به زهد دعوت میکرد، خودش یک زاهد به تمام معنا بود. ممکن است حدیث زهد یا آیات کریمه قرآن را که برای انسان آموزنده زهد است، سایرین هم بخوانند، اما خواندن این آیات و تفسیر و تبیین آنها از لسان کسی که خودش یک زندگی زاهدانه دارد، خیلی تأثیرگذار است. سخن از مبارزه با طاغوت و با فساد، ممکن است همه داشته باشند، اما سخن از زبان کسی که خود در عرصه مبارزه با فساد، عامل است و در این قضیه دچار زجرها و تبعیدها شده، بسیار تأثیرگذار و پسندیده است.
نکته دیگر درباره آیتالله مشکینی این است که ایشان هر جا احساس میکردند که امام و انقلاب و رهبری معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نیازمند حضور ایشان هستند و ایشان در واقع مأموریتی دارد و باید ایفای نقش کند، لحظهای تردید نمیکرد. یعنی چهرهای که خود فقیه و عالم وارسته و مورد احترام امام و مقام معظم رهبری و مورد احترام تمام علمای جهان اسلام بودند، اما در عرصه خدمتگزاری، خود را به عنوان یک چهره ولایتمدار که در زمان حضرت امام نگاه میکنند ببینند امام از ایشان چه میخواهند، چه وظیفهای به ایشان محول میشود و پس از امام هم دقیقاً تا آخر عمر شریفشان کاملاً روحیه ولایتمداری خود را حفظ میکنند، یعنی نگاه میکند ببیند وظیفهاش چیست و هر جا که احساس وظیفه میکند، بندِ این نیست که دیگران چه میگویند که آقا شأن شما هست، شأن شما نیست، شما جایگاهتان این است، سن و سالتان این است، مرتبه علمی شما این است. بحث ایشان اصلاً اینها نیست. بحث ایشان این است که کجا میشود انجام وظیفه کرد. من فکر میکنم عمل به وظیفه ایشان برای همه ما طلبهها درس بزرگی است و واقعاً احساس میکنم آیتالله مشکینی تا روزی که زنده بودند، در سنگر خدمتگزاری در پی انجام وظیفه و تکلیف خودشان بودند. یک انسان تکلیفمدار بودند و نگاه میکردند ببینند تکلیف و وظیفهشان چیست و دقیقاً سعی میکردند به تکلیف خودشان عمل کنند.
شاید سال 58 بود که ما با یکی از دوستان طلبهمان در حجره بودیم و شرایط انقلاب را تحلیل میکردیم. زمانی بود که مرحوم آیتالله طالقانی چند روزی از تهران بیرون رفتند. بسیاری احساس میکردند که میخواهند با اسم و شخصیت آیتالله طالقانی، رهبری امام را تضعیف کنند و لذا تحلیلهای مختلفی درباره این ماجرا در روزنامهها و نزد بسیاری از نخبگان میشد که این امری است که دیگران دارند از چهره آیتالله طالقانی سوءاستفاده میکنند و ما خیلی نگران بودیم و احساس میکردیم خطری دارد انقلاب را تهدید میکند. شاید دیروقت هم بود و نمیدانستیم کجا برویم. مشورت کردیم و دیدیم بهترین جایی که میتوانیم برویم منزل آیتالله مشکینی است و رفتیم. در زدیم و ایشان با روی گشاده استقبال کردند. پرسیدند:«نگرانی شما چیست؟» و ما عرض کردیم. شب بود و علیالقاعده هر کسی میخواهد استراحت یا مطالعه کند. به هر حال نیمساعتی خدمت ایشان بودیم و ایشان به ما اطمینان دادند که هیچ نگران نباشید. انقلاب خدا را دارد، امام مؤید من عندالله است و حتماً بدانید که اینها موفق نخواهند شد و بعد هم راهنمایی فرمودند که ما جایی برویم. امام آن موقع قم بودند. آیتالله مشکینی فرمودند سر شب با امام جلسه داشتیم و همین نگرانی شما را جمع مدرسین با امام مطرح کردند و گفتند:«نگرانیم که فردا چه خواهد شد». امام به همه ما اطمینان دادند و جمله ایشان این بود که ما یک راه و مسیری داریم. باید سعی کنیم در این مسیر، دقیق و صحیح گام برداریم. خداوند متعال تضمین فرموده کسانی که در این مسیر، درست حرکت کنند، من خودم موانع را برمیدارم. یقین داشته باشید خداوند موانع را برخواهد داشت. فرمودند امام اطمینان و آرامشی به ما دادند. حالا میخواهید دقیقترش را بدانید، بروید منزل آیتالله راستی کاشانی و بپرسید، چون جلسه در منزل ایشان بود.
ما به عنوان دو طلبه در گوشه حجره خود احساس نگرانی کردیم که چه باید کرد و کجا باید رفت و احساس کردیم بهترین ملجأ و پناهگاه آیتالله مشکینی است و ایشان هم بسیار به ما دو نفر آرامش دادند.
اتفاقاً قضیه گذشت و شاید بیشتر از اذان ظهر طول نکشید که دیدیم ورق برگشت و چند روز بعد هم دیدیم که آیتالله طالقانی به مدرسه فیضیه آمدند و بهترین نطق را در باب رهبری و اطاعت از امام برای همه و برای خودشان ایراد کردند. اصلاً نطق آیتالله طالقانی، تمام ضد انقلاب و بدخواهان را مأیوس کرد و شرایط برای انقلاب و رهبری حضرت امام بسیار بهتر از قبل از این قضیه شد. روشنبینی و نگاه آیتالله مشکینی از همین نحوه برخورد آشکار میشود.
آیتالله مشکینی در گزینش و اعزام قضات نیز در اول انقلاب با حکم مسئولیتی داشتند، شما ورودتان به قوه قضائیه ارتباطی با ایشان داشت؟
بسیاری از قضات بعد از پیروزی انقلاب، بهویژه در حوزه علمیه قم با حکم آیتالله مشکینی مشغول به کار شدند. شروع کار قضایی من از دوره آیتالله قدوسی بود. هنگامی که ایشان از طرف امام(ره) به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب شدند، از آن زمان شروع به کار کردم، اما آیتالله مشکینی ملجأیی برای قضات هم بودند، چون قبل از اینکه شورای عالی قضایی شکل بگیرد و قبل از اینکه نهادهای انقلاب که برخاسته از قانون اساسی هستند، سامان پیدا کنند، امام، آیتالله مشکینی را به عنوان شخصیتی که قضات را تعیین کنند، برگزیده بودند و ایشان هم به عنوان یک چهره انقلابی و علمی مورد مراجعه قضات سراسر کشور بودند.
به موضوع نگاه توأم با نوآوری آیتالله مشکینی اشاره کردید، با توجه به وضعیت فعلی حوزه که رهبر انقلاب تا کنون چند بار بر تحول حوزه تأکید کردند، اگر بخواهید به چند محور که برای تحول حوزه نیاز است، اشاره کنید به چه مواردی اشاره میکنید؟
ما باید کرسیهای آزاداندیشی را که مقام معظم رهبری در دانشگاهها پیشنهاد کردند ایجاد کنیم و نگاهی را که در حوزه فرمودند که در عین حال که فقه ما یک فقه سنتی است که از بزرگان سلف رسیده است، بعد از قرن چهارم و از زمان ابنبابویه مرحوم صدوق تا دوره شیخ طوسی و مرحوم محقق اردبیلی تا دوره وحید بهبهانی و این دوره اخیر که دوره مرحوم شیخ انصاری تا مکتب امام(ره) و بزرگان از فقها است، همواره فقه ما در اندیشه فقهای نامدار و با فکر بلندشان، در بحثهای فقهی، نگاههای دقیق و عمیق و کاربردی بسیاری داشتهاند. همین باعث شده که فقه ما در هیچ زمانی ایستا نباشد و همچنان پویایی خود را داشته باشد و به عبارت دیگر ما امروز در فقهمان هیچ مسئله بدون پاسخی را نخواهیم یافت، از مسائل مستحدثه در امور فردی و شخصی گرفته تا مسائل اجتماعی، به هیچعنوان بیپاسخ نیستیم، بهویژه الان که فقه حکومت میکند. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فقه حکومت نمیکرد، الان فقه حکومت میکند و در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روابط بینالملل، در مسئله هنر و در مسائل بسیار پیچیدهای که امروز در اداره جامعه اسلامی داریم وارد شده است، چون میخواهیم جامعه اسلامی را مبتنی بر دین و آموزههای دینی اداره کنیم. از ویژگیهای بسیار مهم جامعه اسلامی آن است که میخواهد بر اساس آموزههای دینی اداره شود و طبیعتاً نیازمند آن است که فقهای بزرگوار ما از اصولی که در اختیار دارند، پاسخ فروع را بیابند و این مسائل را روشن کنند و بحمدالله و المنه، فقه این ظرفیت را دارد و تلاش فقها در این عرصه شایان توجه است و این نیاز دارد که نوآوری بشود و ابتکار به خرج داده شود و مقام معظم رهبری در بحث تحول حوزه بارها تأکید فرمودهاند که ما حقیقتاً باید جایگاه نظریهپردازیهای جدید را حفظ کنیم و باب این کار را باز بگذاریم، نظریههای جدیدی که مبتنی بر همان اصول لایتغیر هستند و بزرگان و علما بتوانند در باب این فروع بحث کنند و نظرات جدیدشان برای جامعه اسلامی راهگشا و کارگشا باشد. خود امام(ره) یک فقیه نوآور هستند. آیتالله مشکینی هم همینطور. در طرح نظام تحول در حوزه، نیاز به نگاه امثال آیتالله مشکینی است که هم در حوزه مسائل اجتماعی و هم در حوزه مسائل فقهی و اقتصادی نگاههای نویی داشتند، یعنی ضمن حفظ آن اصول و مبانی ـچون مبانی، مبانی قطعی استـ لکن برای اینکه بتوانیم برای مشکلات و مسائل و سؤالاتی که جدیداً مطرح میشود، پاسخهای مبتنی بر دین بیابیم، لازم است که نگاههای نویی وجود داشته باشد و این نگاهی است که ضرورت دارد به حوزه علمیه قم -که امروز بزرگترین حوزه جهان اسلام است و همه نگاهها به آن دوخته شده است - بشود و این ضرورتی اجتنابناپذیر است که به طلاب جوان، فضلای نوآور و چهرههای خلاقی که تسلط بر مبانی دارند، میدان داده شود تا بتوانند نظریاتشان را بر اساس مبانی اسلامی بیان کنند و ممکن است مخالفانی هم داشته باشد که اشکالی ندارد. ممکن است افرادی باشند که این نظر را قبول نداشته باشند. مرحوم شیخ انصاری که در مکاسب بحث میکنند نظرات مختلف فقها را بیان میکنند. گاهی نظراتی را بیان میکنند که با نظر خودشان 180 درجه مخالفت دارد و گاهی نظرات بزرگانی را بیان میکنند که حتی برخلاف مشهور است، اما مستند به اسنادی است و مبتنی بر ادلهای بیان شده است و قابل نقد هم هست و اشکالی ندارد. ما باید میدان بدهیم که نظرات بیان شوند و این نظرات از طریق صاحبنظران دیگری که احیاناً حرف دارند یا قبول ندارند نقد شود. اصلاً نقد برای همین است و نقد و نقادی را از حوزه آموختیم. اِنْقُلْت و قُلْتُ از ویژگیهای حوزه و درس حوزوی است. من هم با حوزه ارتباط داشتم و هم با دانشگاه. هم در دانشگاه تدریس میکردم و هم با دوستان طلبه مباحثههایی داشتم. من با روح نقادی، سؤال کردن، اشکال گرفتن و نقد کردنی که در حوزه وجود دارد در دانشگاه کمتر مواجه بودم و این روحی است که اساتید ما به ما آموختند. یعنی بزرگان و فقهای ما به ما آموختند که مطلب را با برهان بپذیرید، اگر در جایی دیدید برهان دقیق نبود، اشکال کنید، بروید دنبال یافتن راهکار. مثال معروفی است که گاهی یک کسی که زیاد اشکال میکند، میگویند بنده خدا! اینقدر نگو، ایشان که قم و حوزه نرفته و درس طلبگی نخوانده است. این از ویژگیها و جهات مثبت نظام طلبگی است که به طلبه رشد میدهد و روحیه نقد و نقدپذیری میدهد. ما خیلی وقتها اساتیدمان که نکتهای را میگفتند در درس چیزی نمیگفتیم بعد دنبالشان راه میافتادیم و تا در منزل خدمتشان میرفتیم و گاهی پشت در منزل دقایقی ایشان را معطل میکردیم که سؤالی را مطرح کنیم که به این دلایل این حرفی که زدید قابل قبول نیست. ایشان هم با آغوش باز میپذیرفتند. گاهی هم متوجه نبودیم و معلوم میشد ما بیدقتی کردیم، اما هیچگاه در ذوق ما نمیزدند و کاری نمیکردند که طلبه از سؤال و نقدی که کرده پشیمان شود، بلکه به او میدان میدادند تا فکرش بالنده شود. بالندگی فکر در گرو میدان دادن به نقد و نقدپذیری است. من فکر میکنم در حوزههای ما سلوک سلف صالح بر این بوده است که نقد و نقدپذیری، نظریه و نظریهپردازی و نقد نظریات را به ما و طلاب آموختهاند و باید این را به برکت انقلاب اسلامی و نیازمندی که جهان اسلام دارد، روز به روز بالندهتر کنیم. به نظر من امروز خواست رهبری معظم انقلاب اسلامی هم همین است، منتها به صورت برنامهریزیشده، یعنی یک کار هدفمند باشد. ما به نگاهی در حوزه نیازمندیم که یک جزمیت علمی داشته باشد و بهرهمند از یک عزم عملی و دارای حزم و دوراندیشی باشد تا بتواند هرچه بیشتر به سامان برسد.
اما از بیرون که نگاه میشود برخی معتقد هستند که در بعضی از لایههای حوزه گویا هنوز این باور ایجاد نشده که انقلاب شده است! آیتالله مشکینی اول انقلاب با آقای منتظری و شهید بهشتی وارد مسائلی که نیاز روز است، میشوند، مثلاً اصلاحات ارضی و به عنوان یک مسئله فقهی و حکومتی ورود میکنند، نظر میدهند و در شورای انقلاب تبدیل به قانون میشود. اما اینگونه ورودهای عالمانه و کاربردی امروز کمتر دیده میشود. آیتالله سیستانی هم به یکی از آقایان گفته بودند که تعجب میکنم چرا درس خارجهای شما در ایران مطابق با نیازهای حکومت اسلامی نیست و معمولاً اکتفا به مسائل قدیم است.
همینطور است. البته قم به برکت انقلاب گامهای بسیار خوبی برداشته است، ولی به نظر من این گامها لازم بوده، اما کافی نیست. باز هم نیازمندی فوقالعاده است، بهخصوص که با حرکت بیداری اسلامی، انقلاب اسلامی ما الگو شده است و یکی از بحثهای مهم الگو شدن انقلاب اسلامی ما این است که باید برای اداره اقتصاد، سیاست، اداره اجتماع در ابعاد مختلف و پاسخ به بسیاری از سؤالات نسخه داشته باشیم. ما در قوه قضائیه ـکه فقهای ما خیلی در فقه کار کردهاند ـ وقتی فقه میخواهد بیاید حکومت کند و در پروندهها حکم کند و در موارد مختلف نظر بدهد و این نظرات باید کاملاً منطبق بر فقه و مبانی فقهی باشد، لازمهاش این است که قاضی ما دقیقاً بر اساس فقه بداند در فلان پرونده چه باید کند. ما امروز سؤالاتی که فقط در دستگاه قضائی داریم، شاید هزاران سؤالی است که توسط معاونت آموزش قوه قضائیه حوزه علمیه قم خدمت مراجع و علما فرستادیم و علما دارند نظر میدهند. البته پاسخهای بسیاری از آنها آمده و باز هم میآید. ما در فقه اسلامی بنبست نداریم. پاسخ داریم، فقط باید بحث شود. با اینکه در حدود، قصاص، تعزیرات، قانون مجازات اسلامی و قضای اسلامی بسیاری از مسائل حل شده است، اما با همه این حرفها وقتی فقه حکومت میکند و موارد جدیدی وارد میشود و پروندههای جدید سؤالات جدیدی را اقتضا میکند و بعضاً جواب این سؤالات باید توسط فقهای بزرگوار بحث و نظریه داده شود و اعلام نظر کنند تا بشود در این باره مشکل قضات حل شود. من فکر میکنم الان هزاران سؤال هست که به برکت انقلاب اسلامی فقها بحث کردهاند و پاسخهایش روشن شده و سؤالات بسیار دیگری هست که در طریق روشن شدن است که انشاءالله بتواند برای دستگاه قضایی منشأ اثر و برکات باشد.
ویژگی بارزی که درباره آیتالله مشکینی اشاره فرمودید تواضع در عین مقام علمی، زهد و تقوا و اخلاق است. اوج این تواضع را در مقابل حضرت آقا بعد از رهبری ایشان میبینیم. از آن طرف کسانی را میبینیم که شاید مقداری هم نداشته باشند، ولی بر اثر تحول و تغییر روزگار اقبالی به آنها میشود و امر بر آنها مشتبه میشود.
در دوره ریاست آیتالله مشکینی بر مجلس خبرگان رهبری، امام بزرگوارمان رحلت میکنند و قرار است مجلس خبرگان یک تصمیم بسیار تعیینکننده و سرنوشتساز برای نظام و انقلابی بگیرد که ثمره خون شهدا در طول تاریخ اسلام است. انقلابی که بسیاری از علما، صلحا، بزرگان، مؤمنین و مؤمنات در طول صدها سال بعد از حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام چشم دوختهاند به اینکه نظامی مبتنی بر دین پا بگیرد و امام امروز آمدهاند علم را برافراشتند و قانون اساسی تصویب شده، نهادهای انقلاب اسلامی شکل گرفته است، همه دشمنان این انقلاب و نظام در جنگ تحمیلی بهرغم خواستشان ـکه «الکفر مله واحده»ـ در مقابل این انقلاب و نظام شکست خوردند و امروز پس از گذشت 10 سال از رهبری امام بزرگوارمان، امام رحلت کردند و امام بین مردم نیست. حالا قرار است پرچم را بسپارند به رهبری که بتواند این راه بسیار دشواری که تاکنون طی شده است، ادامه بدهد. ریاست مجلسی که قرار است چنین تصمیمی بگیرد، با آیتالله مشکینی است. تصمیمی که در مجلس خبرگان برای رهبری مقام معظم رهبری یک تصمیم بسیار مهم و سرنوشتساز بود. شاید در همان 24 ساعت اول، بعد از رحلت امام وقتی این تصمیم اعلام شد، همه مردم شادمان شدند و مخلصین و نخبگان به اینکه چه خواهد شد امیدوار و همه دشمنان ناامید شدند. بعد از رهبری مقام معظم رهبری شاید بتوان گفت رئیس محترم مجلس خبرگان، آیتالله مشکینی از علمایی بودند که بیشترین سهم را داشتند که این سمتی که به رهبری معظم انقلاب محول شده است، بتواند با موفقیت دنبال شود. در خلوت و جلوت وظیفهشان را انجام میدادند. آنچه از آیتالله مشکینی سراغ داریم خطبههای نمازجمعه ایشان است یا جلساتی که احیاناً در رادیو و تلویزیون منعکس شده است، اما اینها بخشی از حمایتهای ایشان و بخشی از ولایتمداری ایشان است. بخش دیگر آن است که آیتالله مشکینی به عنوان یک پشتوانه عظیم، چون در جایگاه ریاست خبرگان است و یک چهره کمنظیر در جامعه اسلامی ما و جهان اسلام است و همه میخواهند بدانند نظر ایشان چیست، نه فقط به عنوان یک حامی بلکه به عنوان کسی که مردم احساس کنند که ایشان خود یکی از کسانی است که تابع محض مقام معظم رهبری است حرکت کردند. یک وقت میگوییم آیتالله مشکینی تابع است و یک وقت میگوییم حامی است. به نظر من جلوه بیرونی نقش آیتالله مشکینی این است که آیتالله مشکینی حالا که معلوم شد رهبر معظم انقلاب، آیتاللهالعظمی خامنهای«حفظهاللهتعالی» شده است، همانطور که در جلسات خبرگان و نشستها هم دیدیم، خودشان را تابع امر ولایت میداند که آقا! ما تابع امر شما هستیم و این سخن غیر از بحث حمایت و فراتر از آن است. یک وقت میگوییم فلان آیتالله یا فلان نخبه علمی یا فلان چهره حامی رهبری است. اصلاً این نیست و ایشان خودشان را تابع رهبری میدانند و میگویند امروز شما در جایگاه رهبری قرار دارید و بنده هم یکی از کسانی هستم که خودم را تابع شما میدانم. آیتالله مشکینی حقیقتاً یک چهره ولایتمدار و ولایتپذیر است؛ نه ولایتشعار، چون بین افراد ولایتشعار و ولایتمدار فرق است. یعنی چه در زمان امام و چه در زمان مقام معظم رهبری خودشان را در جایگاه تابع امر ولایت میبینند و به دیگران میگویند بدانید سعادت این کشور در آن است که همه تابع ولی امر مسلمین باشند.
/62303
نظر شما