زنان ایران در ارکان مدیریتی نظام کمترین حضور را دارند: سهم زنان در مجلس ایران 3 درصد، در افغانستان 25 درصد

در حالی ‌که هفته گذشته، اظ‌هارنظر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره ضرورت حضور زنان در جامعه در رسانه‌‌های مختلف منعکس شد، بر اساس آخرین امار ارائه شده از سوی سازمان ملل در سال 2008، سهم زنان ایران در مدیریت و قانونگذاری حدود 16 درصد است و از این نظر ایران جایگاه نازلی را بین کشور‌های جهان به خود اختصاص داده است: رتبه صدویکم از بین 120کشور.

‌هاشمی ‌رفسنجانی هفته گذشته جملات دیگری هم گفت که تیتر اخبار شد. اینکه «جامعه از خانه‌نشینی زنان و بی‌تفاوتی آن‌ها ضرر خواهد کرد» و «باید از توانمندی‌‌های زنان در عرصه‌‌های مختلف به ویژه عرصه‌‌های مدیریتی بیشتر استفاده کرد» و «اگر فضای لازم برای فعالیت زنان معتقد به اسلام و انقلاب فراهم نباشد این خلاء از جانب لائیک‌‌ها و کسانی که معتقد به اسلام و انقلاب نیستند، پر خواهد شد.»

اما چه چیز این روحانی نسل اول انقلاب را به بیان این جملات منتقدانه واداشته است؟

در حال حاضر در بین 290 نماینده مجلس تنها 8 نماینده زن حضور دارند. یعنی کمتر از 3 درصد از کرسی‌‌های بالاترین نهاد اجتماعی دموکراتیک در کشور که زنان توانسته‌اند به آن دست یابند. اگراین رقم را در کنار تعداد نمایندگان زن در شورا‌های سراسر کشور قرار دهیم که یک هزار و491 کرسی را از بین 107 هزار و645 کرسی شامل می‌شود، مختصات جایگاه زنان در مدیریت کشور ترسیم می‌شود. در حالی که در همین حوالی شرقی کشورمان، در افغانستان بحران‌زده، زنان برقع‌پوش 25 درصد کرسی‌‌های مجلس را در اختیار دارند.

اگرچه آمار دقیقی از میزان مدیران زن در عرصه اقتصاد وجود ندارد، اما بر اساس آخرین آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران که مربوط به سال 79 است، تنها 1.86 درصد مدیران اقتصادی زن بوده‌اند. باز هم می‌توان با اعداد و ارقام نشان داد زنان در تصمیم‌گیری‌های مهم حوزه‌‌های مختلف سهم ناچیزی دارند، اگرچه آثار این تصمیم‌گیری‌‌ها را به طور کامل دریافت می‌کنند.

 محدودیت تاریخی
مدیریت زنان در ایران با موانع متعدد فرهنگی، اقتصادی، عرفی و قانونی مواجه است. در شرایطی که تقسیم‌بندی جنسیتی وظایف و کار‌ها سال‌هاست که زیر سوال رفته است، اما در ایران حتی قوانین بر این تقسیم‌بندی تاکید می‌کنند و آشکارا مرد را نان‌آور و زن را خانه‌دار معرفی می‌کنند؛ تصویری که در تمامی‌ کتاب‌‌های درسی ما، سریال‌ها و فیلم‌های تلوزیونی و حتی تبلیغات بازتولید می‌شود و مهم‌ترین مانع بر سر راه مشارکت اقتصادی و مدیریتی زنان نه تنها در ایران بلکه در سایر نقاط جهان است.

شهیندخت مولاوردی، کارشناس مسائل زنان در این مورد می‌گوید: متاسفانه نگاهی تاریخی در کشور ما به زنان وجود دارد که آن‌ها را موجوداتی واجب‌النفقه می‌داند که همواره باید تحت حمایت و سرپرستی قرار بگیرند؛ نگاهی که زن را در زمره صغار و مجنونین می‌داند تاثیر خود را بر همه حوزه‌‌ها گذاشته است  و این نگاه نهایتا زنان را زمین‌گیر می‌کند.

کلیشه مرد نان‌آور و زن خانه‌دار خیلی راحت تمام شرایط موجود را توجیه می‌کند. بر اساس این نگاه مسئول اقتصادی خانواده مرد است، پس مشاغل پردرآمد و دارای ظرفیت‌‌های رشد باید به این مردان نان‌آور تعلق گیرد. زنان اگر هم شاغل باشند چندان جدی تلقی نمی‌شوند چراکه مسئولیت اول آن‌ها خانه‌داری است و شغل آن‌ها در نهایت کمک اقتصادی خانواده است و نمی‌توان آن را ضروری تلقی کرد.

از سوی دیگر، زنان شاغل هر لحظه ممکن است شغلشان را ترک کنند، مثلا ممکن است بچه‌دار شوند یا مجبور شوند ازسالمندان خانواده پرستاری کنند، پس بهتر است وارد مشاغل ثانویه و موقتی شوند که هم ساعت‌‌های کارشان کمتر است و هم کار آن‌ها برای سیستم اقتصادی خیلی مهم نیست! با همین استدلال، این زنانی که نمی‌توانند کار تمام‌وقت انجام دهند و اصلا کارشان جدی نیست چرا و چگونه مدیر شوند؟

کلیشه مردان نان‌آور و زنان خانه‌‌دار مختص ایران نیست و از زمانی که انقلاب صنعتی وقوع یافت و کار تولیدی از خانه خارج شد، در تمام کشور‌هایی که صنعتی شدند شکل گرفت. در این زمان زنان در خانه‌‌ها ماندند و کار آن‌ها در خانه فاقد ارزش تولیدی و پولی تلقی شد، عرصه عمومی مردانه شد و زنان به آن راه نیافتند مگر در شرایطی که سیستم اجتماعی و اقتصادی نیازمند حضور زنان شد، مثلا زمان‌هایی که نیاز به نیروی کار افزایش می‌یافت.

ایران هم از این قاعده مستثنا نبود. به همین ترتیب، اگر می‌بینیم که در مقابل خواست زنان برای اشتغال مقاومت می‌شود به این دلیل است که شاید دولتمردان در زمینه ایجاد فرصت‌‌های شغلی ناتوانند و بنابر این با اتخاذ سیاست‌‌هایی مانند کاهش ساعات کار زنان و اعمال سهمیه‌بندی جنسیتی بر پذیرش دانشگاه‌ها می‌خواهند جلوی اضافه شدن زنان به صف متقاضیان مشاغل را بگیرند.

 پژوهش‌‌ها چه می‌گویند؟
در سال 1386 نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران تنها 13.9 درصد بوده است، در حالی که در سال 1355 سهم اشتغال زنان 14.7 درصد بوده یعنی ما نسبت به 30 سال گذشته با کاهش نرخ مشارکت اقتصادی زنان مواجه هستیم.

در گزارش مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران در برنامه چهارم توسعه کشور همچنین آمده است: «طی 10 سال (1365-1355) تعداد زنان شاغل از 1.2 میلیون نفر به 975 هزار نفر رسید و به‌طور متوسط در هر سال 24 هزار زن از بازار اشتغال کنار گذاشته شدند. در توضیح چنین کاهشی نمی‌توان فقط به عامل رکود اقتصادی یا افزایش تعداد دختران دانش‌آموز بسنده کرد بلکه تاثیر سیاست‌‌های تبعیض‌آمیز دولتمردان در این عقبگرد قابل مشاهده است.»

همچنین در پژوهشی که با عنوان «وضعیت زنان در اشتغال و مدیریت» توسط دو تن از استادان دانشگاه تهران انجام شده است، باور‌های فرهنگی موجود در جامعه و سازمان‌ها و نگرش مدیران سازمان‌ها نسبت به مهارت‌‌های مدیریتی دو مانع اصلی ارتقای شغلی زنان در وزارتخانه‌‌های موجود در تهران ذکر شده است.

شهیندخت مولاوردی در مورد سیاست‌‌های جدیدی که در 3 سال اخیر در مورد زنان اعمال شده است، می‌گوید: در چند سال اخیر شاهد رویکردی به مشارکت و مدیریت زنان هستیم که آن را تهدیدی برای خانواده و جامعه تلقی می‌کند. این رویکرد در کنار رویکردی که مشارکت زنان را در جامعه ارج می‌نهد از ابتدای انقلاب وجود داشته و در هر زمان یکی از آن‌ها پررنگ‌تر شده است. مثلا در دولت قبل  تلاش شد که از ظرفیت‌‌های زنان برای توسعه جامعه استفاده شود، اما در دولت جدید نگاه سنتی که زنان را خانه‌نشین می‌خواهد بار دیگر جان گرفته است.

به گفته وی، این رویکرد در 30 سال اخیر نگذاشته است که چنانکه زیبنده انقلاب بود بتوانیم الگویی از زنان مسلمان ارائه دهیم و راه سومی ‌را به جهان نشان دهیم و متاسفانه بیش از زنان، اسلام از این دیدگاه ضرر دیده است و به همین دلیل،‌ اندیشمندان مسلمان نباید بگذارند برخی رویکرد‌‌ها موجب بدبینی زنان به دین شود.

اشاره مولاوری به سیاست‌‌های دولت در مورد زنان است که خود را در قالب تغییر نام مرکز مشارکت امور زنان به مرکز امور زنان و خانواده، کاهش ساعات کار زنان شاغل، سهمیه‌بندی جنسیتی دانشجویان، تدوین لایحه خانواده در حمایت از چندهمسری و ... نمایان است.

 توسعه به مشارکت زنان نیاز دارد
نگرانی نسبت به حضور کم‌رنگ زنان در عرصه مدیریت کشور نه فقط از آن روست که این مساله بسیار ناعادلانه است و انسان‌‌هایی را از حقوقشان محروم می‌کند؛ بلکه در کنار این مساله تاثیر مستقیم حذف زنان از مدیریت کشور به عنوان منابع انسانی در روند توسعه کشور انکارناشدنی است. اصولا با مطرح شدن انسان به عنوان عامل و هدف توسعه، تواناسازی افراد یک جامعه نقش اصلی را برای توسعه آن جامعه ایفا می‌کند. به عبارت دیگر، اگر یک کشور نتواند از توانایی افرادش استفاده کند، به توسعه دست نمی‌یابد و بنابراین خیلی ساده می‌توان گفت تا زمانی که از ظرفیت زنان ایران در اشتغال و مدیریت استفاده نشود کشورمان توسعه نمی‌یابد.

مولاوردی با اشاره به این مساله می‌گوید: مساله مهمی‌که امروزه مطرح می‌شود این است که نمی‌توان بدون مشارکت زنان به توسعه، صلح و برابری دست یافت و نمی‌توان انتظار داشت که یک جامعه بدون استفاده از نیمی ‌از منابع انسانی خود توسعه یابد. همانطور که انسان‌ها با استفاده از همه توان خود می‌توانند به اهدافشان برسند، یک جامعه هم برای رسیدن به اهدافش باید از همه منابع خود استفاده کند.

به گفته وی، بنابراین فقط زنان نیستند که به توسعه احتیاج دارند، بلکه جامعه برای رشد و توسعه نیازمند زنان است و به همین دلیل در برنامه چهارم توسعه و سند چشم‌انداز 20 ساله نظام بر این مساله تاکید شد که برای توسعه کشور باید برنامه‌‌ها را به گونه‌ای نوشت که در ابعاد مختلف هم زنان و هم مردان دیده شوند.

چنانکه تجربه نشان داده به دلیل موانع فرهنگی که در تمامی ‌لایحه‌‌های جوامع نفوذ کرده است، در صورتی که سیاست‌‌های حمایتی اعمال نشود وضعیت مناسبی برای مشارکت زنان در عرصه‌‌های مدیریتی و اشتغال به وجود نخواهد آمد.

از همین روست که  استفاده از سیاست‌‌های اقدام مثبت برای کاهش نابرابری‌‌ها ضروری می‌نماید؛ سیاست‌‌هایی مانند اختصاص دادن کرسی‌‌های ثابتی در مجلس، وزارتخانه‌‌ها و مدیریت‌‌های میانی به زنان. در غیر این صورت باید صبر کرد تا پیش‌بینی دفتر زنان سازمان ملل محقق شود. این دفتر در سال 1374 اعلام کرد که اگر روند فعلی ادامه یابد، زنان ایران باید تا سال 2490 صبر کنند. خبر خوش این است که تاکنون 13 سال طی شده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 2321

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =