زبان را میتوان تجلیدهنده و بازتاباننده دانش دانست. آنجا که فرمودهاند سخن بگویید تا شناخته شوید!
یعنی همه شخصیت شما در ساحت زبان شما متجلی میگردد و سخن انعکاسدهنده همه وجوه شخصیتی شماست؛ همچنان که فرمودهاند :«آدمی در پشت زبان خویش پنهان است.» یعنی این زبان آدمی است که او را معرفی مینماید و رمز و رازهای شخصیت او را برملا میسازد و پرده از اسرار وی برمیدارد. پس زبان هر جامعه، آن جامعه را معرفی مینماید و رازهای شخصیت آحاد آن را برملا ساخته، اسرار آن جامعه را کشف میکند و از جمله این ویژگیها و رازها و اسرار، مراتب تقید و تمایل و اشتیاق آحاد هر جامعه به عدالتورزی است!
عدالت میتواند صفت جامعه باشد و میتوان یک جامعه را «جامعه عدل» نامید؛ یعنی جامعهای که مظهر عدالتورزی است. همچنان که میتوان از یک سازمان یا نهاد با عنوان سازمان عدل یا نهاد عدالت نام برد؛ بنابراین با تأمل در زبان هر سازمان، میتوان ماهیت عدالت را در اندیشه کارکنان آن سازمان رصد نمود و مراتب تعلقخاطر و عدالتورزی را در میان آنان دریافت و تصویرهای پذیرفتهشده یا ناپذیرفتنی از عدالت را در میان آنان جستجو کرد و به تصویر درستی از عدالت «در اندیشه آدمیان» یا «فرهنگ جوامع» رسید.
بدینسان میتوان گفت که زبان پنجرهای معطوف به ذهن آدمیان و دریچهای معطوف به فرهنگ جوامع است. در اینجا نسبت فرهنگ به جامعه نظیر نسبت اندیشه به انسان در نظر گرفته شده است. پس همانگونه که از اندیشه عدل سخن به میان میآید، میتوان از فرهنگ عدل نیز سخن گفت. در عدالت حقمدار علوی «زبان عدل» زبان شایسته است؛ زبانی که تملق نمیگوید و تحقیر نمیکند و دانش را به درستی منتقل میکند؛ چراکه تحقیر دیگران بازنمای تحقیر خود است؛ فرافکنی کسی است که به هنگام تملقگویی در برابر دیگران، تحقیر را در عمق شخصیت خود حس کرده و اکنون در صدد است تا با انتساب آن حقارت به دیگران خود را تسکین دهد. بنابراین تملق و تحقیر، عقدهگشایی از زبان بیمار است و دروغ و ناراستی در انتقال اطلاعات نیز به گونهای تحقیر است؛ چراکه اگر آدمی بداند دروغ برملا میشود آبروی خویش نمیریزد و دانش را به درستی منتقل میکند. پس انسان فقط آنگاه دروغ میگوید که دیگران را از فهم حقیقت ناتوان میانگارد.
بنابراین در عدالت حقمدار، «عدالت زبانی» شاخصی تعیینکننده است دال بر قرار دادن هر چیز در جای خود. که در اینجا بر قرار دادن زبان و معنا و برساختههای زبانی در وصف درست و صادقانه اشیاء، حالات و ویژگیها دلالت دارد. زبان را میتوان سیاله دانش و حکمت دانست؛ چراکه دانش همواره با سازهای از زبان جابجا میشود و به دیگران میرسد!
سخت است که بتوان پذیرفت که حکمت یا گمشده مومن، چیزی جز عدالت و حقیقت است! حکمت از حکیم است و عدالت از عدل و حقیقت از حق! هر سه جلوهای از سه اسم پروردگار متعالاند؛ پروردگاری که به عدل امر فرموده و پیامبران خود را برای تحقق آن ارسال نموده و سماوات و ارض را بر اساس آن بنیان نهاده است و زبان سیاله و انتشاردهنده این همه است! پس تأکید میشود که اگر عدالت بر زبان حاکم شود ناگزیر بر همه حالات و جلوههای حیات اجتماعی حاکم خواهد شد! و این چنین است که زبان، زمینهساز همه خوشبختیها و بدبختیهای آدمی است. در نامه 53 نهجالبلاغه از رسول خدا (ص) چنین روایت شده است که : «فقط امتی پاکیزه میگردد که در آن حق ناتوان بدون لکنت زبان از توانمند بازستانده شود»؛ یعنی امتی که در آن زیردستان هنگام احقاق حق خویش در اضطراب باشند و این اضطراب در زبانشان متجلی شود، پاکیزه نیست.
/2727
اصغرپورعزت
کد خبر 235427
نظر شما