به گزارش خبرآنلاین، کتاب «نوشتن با دوربین رودر رو با ابراهیم گلستان» نوشته پرویز جاهد، توسط نشر اختران منتشر و تا کنون چندین بار تجدید چاپ شده است. این کتاب حاصل یک گفتگوی طولانی است که در فاصله ژوئن 2002 تا دسامبر 2003 طی چهار دیدار با ابراهیم گلستان انجام شده است. این گفتگوها علاوه بر اینکه اطلاعات تازه، دست اول و ناگفته هایی را درباره زندگی و آثار این فیلمساز و سایر فیلمسازان هم دوره، در اختیار مخاطب قرار می دهد، تصویر روشن تر و دقیق تری از جریان «موج نوی سینمای ایران» و ریشه های واقعی آن ترسیم می کند.
ابراهیم گلستان داستان نویس، منتقد، فیلم ساز و از چهره های روشنفکری ایران است. او در سال 1301 در شیراز متولد شد. پدرش مدیر روزنامه گلستان در شیراز بود... . در مناظره ها و جدال های ادبی قلمی بین منتقدان ادبی و سینمایی ایران، نام گلستان و فیلم ها و نوشته های او همواره مطرح بوده است. هرجا که صحبت از سینمای روشنفکری و فیلم روشنفکری بوده، نام گلستان نیز به میان آمده است. با فیلم «خشت و آینه» ی او است که سینمای روشنفکری موجودیت یافت و به عنوان یک سینمای آلترناتیو در مقابل سینمای فارسی و جریان غالب فیلم سازی در ایران مطرح می شود...
نویسنده در ابتدای این کتاب نوشته:
از قبل می دانستم که انجام گفتگو با ابراهیم گلستان کار ساده ای نیست. حرف های زیادی درباره خصوصیات اخلاقی و شخصیت ویژه او خوانده یا از اطرافیان سینمایی و غیر سینمایی وی شنیده بودم
می گفتند بداخلاق است، حوصله کسی را ندارد و تن به گفتگو نمی دهد. به من توصیه می کردند که «بی خود سراغش نرو و وقت خود را تلف نکن که نتیجه ای نمی گیری». در واقع گلستان در طول این سال های دراز، بسیار کم گفتگو کرده و کمتر در مجامع ادبی، هنری یا سینمایی ظاهر شده است...تصویری که از گلستان در ذهن من ساخته بودند، موجب نگرانی من می شد و مرا از تماس گرفتن با او بر حذر می داشت. اما، از طرفی کار تحقیق و پژوهش بدون انجام مصاحبه پیش نمی رفت. در واقع از زمانی که وارد لندن شدم و مطالعاتم را شروع کردم، برقراری تماس و ایجاد ارتباط با گلستان یکی از مهم ترین هدف هایم بود. به علاوه، اساتید راهنمایم منتظر انجام این گفتگو بودند و توضیح علت واقعی تاخیر در انجام این کار به آنان برای نگارنده کمی دشوار بود.
در پشت جلد این کتاب اظهارهایی از هنرمندان مطرح کشور را در باره این کتاب می خوانیم:
نوشتن با دوربین کتابی است چالش گر که در دو وجه حرکت می کند: وجهی در تبیین و شناساندن ابراهیم گلستان فیلمساز است که به زعم او تمامی زوایای کارش روشن یا بازگو نشده است و او خود را ملزم دیده تا روشنگری کند. وجه دیگر این کتاب روایت آقای گلستان است در باب یم دوران. ( آیدین آغداشلو )
نوشتن با دوربین کتابی جذاب است. هر خواننده ای از نسل ما آن را با ولع می خواند و دوران خود را مرور خواهد کرد. حاضر جوابی، قدرت استدلال، نگاه تیز و بینش عمیق از خصوصیات ابراهیم گلستان است که در این گفتگو نیز به کمال ظاهر شده است. (سیروس علی نژاد، نشریه نگاه نو، شماره 67 )
کتاب نوشتن با دوربین با طوفان سهمناکی آغاز می شود و هرچه مصاحبه به پیش می رود خواننده با شخصیت گلستان بیشتر و بیشتر آشنا می شود. کتاب با زمزمه چشمه ای پاک و زلال به پایان می رسد. ( احمد رضا احمدی )
در بخشی از گفتگوهای این کتاب می خوانیم:
جاهد- نظرتان درباره سینمای کیارستمی چیست؟
گلستان- کیا رستمی دو، سه تا فیلم فوق العاده خوب داره، از همه مهم ترش «کلوزآپ» اش هست. و بعد صحنه هایی توی بعضی از فیلم هاش.
ج- فیلم های جدیدیش را هم دیده اید؟
گ- من «ده» را ندیدم
ج- «باد ما را خواهد برد» چطور؟
گ- آره،-اونا را دیدم.«طعم گیلاس» را هم دیدم.
ج- به نظر شما چطور بود؟ طعم گیلاس؟
گ- dose not gel به قول انگلیسی.یعنی نمی تونه جا بیفته. نمی تونه جسم بگیره. دو تا تکه فوق العاده توش، همون جایی هست که آدم ها حرف می زنن. اون یارو سربازه. خیلی خوبه. ولی مجموع فیلم، (pointde depart) فیلم یعنی نقطه شروع، تحمیل هست به فیلم، که یک آدمی می خواد خودشو بکشه، در جستجوی کسی می گرده که توی قبر خاکش یکنه. ممکنه یه معنی فوق العاده داشته باشه ولی جا نمی افته در روند حکایت. نمی تونم فکر کنم که کسی که می خواد خودشو بکشه... خوب برو خودتو بکش دیگه. تو چی کار داری که جنازه ات چه خواهد شد.
ج- یعنی ایده ی فیلم تحمیلی است؟
گ- حتما.
ج- فکر می کنی چرا کیارستمی اینقدر در غرب مورد توجه قرار گرفته؟
گ- من نمی دانم چه قدر مورد توجه قرار گرفته.
ج- به هر حال مورد توجه هست. یعتی یکی از فیلم سازان مطرح امروز دنیاست.
گ- خوب، هر وقت یک فیلم در میاد بالاخره یک کسی هست که باید مورد توجه قرار بده دیگه. اولا برو از اونا بپرس، از من چرا می پرسی. دوم اینکه دراین همه فیلم های شلوغی که تو دنیا هست، خوب این، فیلم خیلی ساده آروم جا افتاده ای درست کرده. حالا چقدر دنیا تکانده باشه - روحیه دنیا روز به روز فرق می کنه دیگه - من نمی دونم این روحیه چطوری درباره این فیلم ها قضاوت خواهد کرد، یا حتی الامکان داره می کنه. تو برو بپرس که چرا فیلم های دیگه رو که امروز در ایران درآورده اند، اینجور تعریف نمی کنند. خوب، چرا این کار را می کنند؟ برو ازشون بپرس که چرا خوشتون می آید. تو از من نمی تونی بپرسی که چرا کسی توی خونه اش خورش قیمه را اینطوری درست می کنه یا چرا فسنجون نمی خوره.
ج- این جهت گیری که الان در سینمای هنری جهان به سمت سینمای کیارستمی هست…
گ- جهت گیری نیست. چه جهت گیری هست؟
ج- این که الان برخی فیلم سازهای جوان دارند به سبک کیارستمی فیلم می سازند.
گ- کی مثلا؟
ج- مثلا این گرایش را توی ویتنام یا تایوان یا چین یا کشورهای آسیای میانه می بینیم. مثل کار اخیر عثمانوف.
گ- من از سینمای آسیای میانه خبر ندارم. از سینمای چین هم چندتا کار که دیدم اینطوری نبوده. امیدوارم که باشه. به هر حال، حتما اگر از چین یا جاهایی که دارای تمدن بالایی هستند، فیلمی تحت تاثیر کیارستمی ساخته بشه، انتر سان خواهد بود؛ برای اینکه آمیخته خواهد بود از ذهنیت خود مردم آن محل، و این بیشتر برای من انتر سان است تا اینکه ادای کیارستمی را بخواهند در بیاورند. به هر حال، کیارستمی یک فیلم هایی ساخته که خیلی قوی اند. گوشه ها و قسمت هایی از فیلم هایش خیلی قوی هستند و باید همه آدم های جاهای دیگر را هم تحت تاثیر قرار بده. خیلی منطقی هست و most welcome خیلی هم استقبال باید کرد...
**
در جایی دیگر از کتاب نیز می خوانیم:
ج- آقای گلستان، اکثر روشنفکران ایران بعد از مشروطیت…
گ: در ایران ما هیچ وقت روشنفکر نداشتیم. گاهی کتاب میخوندند. روزنامهٔ اطلاعات عصر میخوندند اما روشنفکر نبودند. روشنفکر یعنی چه؟ روشنفکر یعنی کسی که بنشیند فکر بکند، مداقّه بکند، حرف بزند. والّا تمام مردم فرانسه یا انگلیس که روزنامه میخونند؛ یل «ایونینگ استاندارد» میخونن، یا «سان» روشنفکر هستند؟
ج: به هرحال تمام این چهرههای فرهنگی، ادبی و قشر تحصیل کرده که حالا هر اسمی بخواهیم رویشان بگذاریم، یک گرایشی به چپ و مارکسیسم داشتند.
گ: نه. هیچکدامشان مارکسیسم را نمیشناختند.
ج: یعنی وقتی جذب حزب توده شدند، شناختی از مارکسیسم نداشتند؟
گ: نه. مد بود. دوست من آل احمد، تا آخر عمر یک کلمه از مارکسیسم نمیدونست. اصلاً نخونده بود، نمیخوند. همه اینجوری بودند. کسانی که مارکسیسم را میشناختند فقط چند نفر بودند، تمدن بود، شرمینی بود، قندهاریان بود، حسین ملک بود. آنهایی که مطالعهٔ مارکسیسم میکردند؛ مطالعهٔ فکری میکردند. کسی دیگری نبود. این همه آدم که توی خیابانهای تهران راهپیمایی و تظاهرات میکردند هیچ کدامشان اصلاً نمیفهمید مارکسیسم چی هست. میگفتند، شلوغ میکردند، قربان سیبل استالین هم میرفتند اما کجا مارکسیست بودند؟
نوشتن با دوربین رو در رو با ابراهیم گلستان، در 276 صفحه روانه بازار نشر شده است.
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب و هر محصول فرهنگی دیگر (در صورت موجود بودن در بازار) کافی است با شماره 20- 88557016 تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.
6060
نظر شما