جوانان و نوجوانان در هر جامعه ای منابع و گنج های نهفته ای هستند که اگر متولیان امور، سرمایه گذاری لازم را انجام دهند و با رفتار حکیمانه و احترام به نیازها و در نظر گرفتن شخصیت آن ها، به اهداف مطلوب و ایده آل خود هدایت نمایند، علاوه بر این که آنان را از گزند انحراف و بی هویتی و آسیب های جامعه مصون می دارد، قلب های پاک و زلال آن ها را به سوی نیکی ها و اخلاق پسندیده رهنمون داشته و جامعه آینده را از نظر سلامت و حفظ ارزش ها، بیمه می نماید.
امام صادق (ع) در مورد سرمایه گذاری معنوی برای نسل جوان و حفاظت آن ها از انحراف و کج اندیشی، می فرماید: «نوجوانان خود را با احادیث ما آشنا نمائید قبل از این که مُرجعه (که یکی از گروه های منحرف عصر ایشان بود) بر شما پیشی گیرند.»(تهذیب الأحکام، ج 8، ص 111)
شیوه رفتاری آن امام همام با جوانان، و همچنین سخنان و دستور العمل های ایشان در مورد جوانان و برخورد با آنان، بزرگداشت شخصیت آن ها، توجه به استعداد و صلاحیت آنان، احترام به نیازهای فردی و اجتماعی و همچنین رفتار سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوی آن حضرت بود و همین امر باعث شیفتگی آنان به رهبر خویش گردیده بود.
آن حضرت به سرعت پذیرش مکارم اخلاقی در جوانان توجه کرده و در همین زمینه به ابوجعفر؛ مؤمن طاق (یکی از شاگردان مبرز ایشان) می فرماید:«بر تو باد تربیت جوانان، زیرا آنان زودتر از دیگران نیکی ها را می پذیرند.»( کافی، ج 8، ص 93)
در این گفتار به بخشی از روش ها و راه کارهای عملی برخورد و هدایت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمد علیهم السلام می پردازیم:
الف) ترغیب به دانش طلبی:
یک جوان مسلمان باید از دانش روز آگاهی لازم را دارا باشد. تخصص در کنار تعهد یک اصل مسلم و تردید ناپذیر در فرهنگ اسلام است. از منظر حضرت صادق (ع) کسب علم و مهارت های فنی برای یک جوان ضروری است، ایشان می فرماید: « هیچ گاه دوست ندارم یکی از جوانان شما (شیعه) را ملاقات کنم مگر اینکه در یکی از دو حال، شب و روز خود را بگذراند: یا عالم باشد یا طالب علم.»( امالی شیخ طوسی، ص 303)
ب) آگاهی بخشی در مسائل دینی:
یکی از مهم ترین علل دین گریزی برخی جوانان و نوجوانان، عدم اطلاع از مسائل دینی است، چرا که انسان طبیعتاً هر چه را نشناسد به سویش ترغیب نمی شود و افکار و احساسات و حواس خود را به طرف آن معطوف نمی دارد. برای همین اگر جوانان با آثار و برکات و احکام و معارف دین آشنا شوند، فاصله خود را با حقایق دینی کم نموده و تحت تاثیر تبلیغات و هجمه های فرهنگی دشمنان قرار نمی گیرند.
امام صادق (ع) به «بشیر دهان» (یکی از شاگردان ایشان که از روغن فروشی امرار معاش می کرد) فرمود: «از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفکر نکند ارزشی ندارد. ای بشیر! اگر یکی از دوستان ما در دین خود تدبر نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، محتاج دیگران (مخالفین ما) می شود، هر گاه به آن ها نیاز پیدا کرد، آنان او را در مسیر انحراف و نابودی قرار می دهند، در حالی که خودش نمی داند.» (کافی ج 1، ص 25) ضرورت یادگیری احکام دینی در منظر پیشوای ششم آنقدر مهم است که می فرماید: «اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقه و تفکر نمی کند او را تأدیب خواهم نمود.»( بحار الانوار، ج 1، ص 214)
ج) شناساندن ناهنجاری های اجتماعی:
آشنا نبودن نسل جدید با آفت ها و آسیب های اجتماعی باعث کم شدن ارزش های اخلاقی و در مقابل، موجب پیروزی دشمنان فرهنگی و رواج خلاف و حرام در جامعه می شود. اگر جوان مسلمان با این آفت ها آشنا باشد و از نتایج ناگوار آن در میان افراد جامعه آگاهی یابد، بر اساس فطرت الهی از آن ها فاصله خواهد گرفت. صادق آل محمد (ع) مواردی از آفت های اجتماعی را چنین فهرست کرده است: «به برادر ایمانی خود ستم ننماید، او را فریب ندهد، به او خیانت نکند، او را کوچک نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اُف نگوید و اگر به او اُف بگوید (غرغر کند) دوستی بین آن دو قطع می شود و اگر به برادر ایمانی اش بگوید تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر [باطنی] می شود و اگر برادرش را متهم نماید، ایمان در قلب او ذوب می شود مانند ذوب شدن نمک در آب.» (وسائل الشیعه، ج 12، ص 208)
د) تبیین دوست واقعی:
انسان با انس به دوستانش احساس مسرت و لذت می کند. او در همنشینی با دوست خود، نشاط و نیرو می گیرد و این یک نیاز طبیعی است که باید تأمین گردد. از طرف دیگر بر اثر غلبه احساسات و شور و شوق جوانی و خامی بر نگرش عقلانی، ممکن است در دام دوستان ناباب و یا صیادان و شیادان بیفتد. از این رو در انتخاب یک دوست ممکن است دچار مشکلات گردد. امام جعفر صادق (ع) دقیقاً روی همین نکته اشاره فرموده و به جوانان چنین رهنمود می دهند: «دوستان سه دسته هستند. اول: کسی که مانند غذا در هر زمان به او نیاز هست و او دوست عاقل است. دوم:کسی که [برای انسان] مانند بیماری و درد [رنج آور] است، و او دوست احمق [و نادان] است و سوم: کسی که وجودش برای فرد همانند داروی حیات بخش است، و آن رفیق روشن بین [و اهل تفکر] است.»( بحارالانوار، ج 75، ص 237)
ه) ضرورت ازدواج:
هر جوانی بر اساس غریزه و فطرت خود نیازمند ازدواج است و باید به این نیاز خدادادی و طبیعی از طریق مشروع جواب داد. اما بعضی جوانان با بهانه قرار دادن بعضی مشکلات و سختی ها از این سنت الهی روی برتافته و خود را در دام نفس شیطانی گرفتار می کنند. به آنان باید توجه داده شود که این پیمان مقدس در میان تمام ملت ها وجود داشته و محبوبترین بنیان نزد خداوند متعال است. با ازدواج، شخصیت و ایمان دو جوان کامل می شود. صادق آل محمد(ع) فرمودند: «کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است پس باید در نصف دیگرش تقوای الهی پیشه کند.»( بحارالانوار ، ج 100، ص 219) و در حدیث دیگری آن حضرت به جوانان چنین پیام دادند: «دو رکعت نماز که فرد ازدواج کرده می خواند بر 70 رکعت نماز یک فرد مجرد برتری دارد.»( روضة الواعظین، ج 2، ص 374)
و) ترغیب به نماز:
نماز، عامل کمال انسان و حافظ او از پلیدی ها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوی، تاثیر بسزایی در تقویت روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز، تسلی بخش و آرامش بخش دل های مضطرب در انسان های خسته و نگران است. آمار گواهی می دهد که درصد بالایی از خلافکاران و هنجارشکنان در جامعه اسلامی در خانواده هایی بزرگ شده اند که یا نماز نمی خوانند و یا آن را سبک می شمارند. پیشوای ششم، جایگاه مهم نماز را در زندگی و رفتار روزانه یک مسلمان برای اقشار مختلف به ویژه جوانان تبیین نموده و فرمود: «[روز قیامت] اولین چیزی که از بنده محاسبه می شود، نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سایر اعمالش پذیرفته می شود، اما اگر نماز او رد شد سایر اعمال [نیک] او نیز رد خواهد شد.» (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208)
نیز آن حضرت در مورد زیان هایی که در اثر دوری از نماز برای انسان رخ می دهد به ابن جندب فرمود: «وای بر آن ها که از نماز غفلت کنند و در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین، استهزاء کنند، آنان کسانی هستند که در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامت با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد کرد و عذاب دردناک برای آن هاست.»( تحف العقول، ص 302)
ز) رفتار نیکو و ملایم:
نوجوان، دارای قلبی پاک و روحی حساس است. در برخورد با او باید راه نرمی و ملایمت پیش گرفت. نگاه مهربان، ارزش دادن به شخصیت و رفتار خوش، بهترین شیوه ارتباط با اوست. محبت، اظهار علاقه، صدا کردن با القاب، عناوین و نام های زیبا که در متون دینی به آن ها توصیه شده است، سبب می گردد تا او را به سوی مبلّغ و مربی جذب کند. امام صادق (ع) فرمودند: «هر کس سه خصلت را دارا نباشد از ایمان خود سودی حاصل نخواهد کرد: اول – بردباری، که جهل نادان را برطرف کند. دوم - پارسائی، که او را از حرام باز دارد. سوم - رفتار نیکو، که با مردم مدارا نماید.»( بحارالانوار، ج 75، ص 237)
ح) تقویت افکار مثبت:
با تقویت تفکر مثبت در جوانان می توان صفات نیک و پسندیده را در وجود آن ها ایجاد کرد. آن گاه با فضاسازی مناسب و به وجود آوردن بسترهای لازم، آن ها را به تکرار رفتارهای مثبت متمایل کرده و آن رفتارها را به صورت عادات پایدار در وجود آنان درآورد. بخشی از اندیشه های مثبت در کلام امام جعفر صادق (ع) عبارتند از:
1) دیدار دوستان و تقویت حس همیاری:
آن حضرت نیکی به دوستان و دیدار آنان را برترین عبادت برشمرده و فرمود: «به چیزی همانند گام برداشتن در راه نیکی به برادران دینی و دیدار آن ها عبادت نشده است.» ( تحف العقول، ص 302)
2) انس با خدا:
چه زیباست که جوانان پاک همیشه خدا را بهترین انیس خود بدانند و در سختی ها او را همدم و پناهگاه خویش برگزینند. آن حضرت فرمودند: «[انسان های با ایمان] با خدا انس گرفته اند و از آنچه که مال اندوزان و دنیا پرستان به آن انس گرفته اند، در هراسند.» (تحف العقول، ص 301) آری آنان از نعمت های خداوندی بهره می برند، اما به آن ها دل نمی دهند. آنان دلبسته خدا بوده و با یاد او آرام می شوند.
3) پایداری در راه هدف:
استقامت در راه ایمان و عقیده از عوامل توفیق و پیروزی است. یک جوان آن گاه به آرزوهای مشروع و دلخواه دست می یابد که پشتکار و استقامت داشته باشد. مهمترین آرزوی هر جوان، رسیدن به سعادت حقیقی و قرب پروردگار - که جلوه تمام کمالات، زیبائی ها و خوبی هاست - می باشد. پیشوای صادق شیعیان فرمود: «اگر شیعیان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست می دهند. ابرهای رحمت بر آن ها سایه می افکند. مانند روز می درخشند، از زمین و آسمان روزی می خورند و آنچه از خدا بخواهند، به آن ها عطا می کند.»( تحف العقول، ص 302)
4) دستگیری از افتادگان:
معلی بن خنیس می گوید: «امام صادق (ع) در شبی بارانی از خانه به سوی ظله بنی ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گویی چیزی از دست او بر زمین افتاد. حضرت گفت: به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزدیک رفته سلام کردم. فرمود: معلی تو هستی؟ عرض کردم! آری فدایت شوم! فرمود: با دست خود زمین را جست وجو کن، هر چه یافتی آن را به من بازگردان.
معلی می گوید: نان های زیادی روی زمین افتاده بود. یکی یکی، دوتا دوتا پیدا می کردم و به آن حضرت می دادم. کیسه ای پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگینی آن را به زحمت حمل می کرد. عرض کردم: اجازه دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: من از تو شایسته ترم، ولی با من بیا. به ظله بنی ساعده رسیدیم. گروهی را دیدم که در خواب بودند. آن حضرت یک یا دو قرص نان را در زیر سر آنان می گذاشت. توزیع نان به آخرین نفر که تمام شد، بازگشتیم. عرض کردم: فدایت شوم! آیا این ها شیعه هستند. فرمود: اگر شیعه بودند حتی در نمک طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگی می کردم.» (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 107)
5) توجه به غذا:
یک جوان مسلمان همچنان که به سلامت روح خود می اندیشد، در پرورش جسم نیز کوشا است. از راه تغذیه صحیح و ورزش، جسم خود را تقویت می کند و از راه های مختلف نشاط خویش را به دست می آورد، اما در عین حال به حلال و حرام بودن غذایی که می خورد توجه کامل دارد و آثار مخرب غذای حرام و غیر مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق (ع) می فرماید: «شیعیان ما مارماهی نمی خورند ... و شراب و مسکرات نمی نوشند.»( تحف العقول، ص 303)
6) نیک رفتاری با اهل معصیت:
در اصلاح اعمال نادرست و ناپسند دیگران و کسانی که به نوعی مرتکب گناه می شوند، باید شیوه ای کارآمد در پیش گرفت و ترس و یأس آنان را در پیوستن به ردیف خوبان از میان برداشت و با نیک رفتاری و امید دادن، روحیه شکست خورده آنان را تقویت نموده و بازسازی کرد.
امام صادق (ع) فرمودند: « در مورد همکیشان گنهکار خود جز خوبی و نیکی چیزی نگو و از خداوند توفیق هدایت آنان را بخواهید.» (تحف العقول، ص 302)
7) در اندیشه شغل حلال:
عبدالاعلی بن اعین در یک روز تابستانی بسیار گرم در یکی از کوچه های مدینه امام صادق (ع) را ملاقات کرده و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدایت شوم! با این مقام و منزلت و رتبه ای که نزد خداوند دارید و خویشاوندی که با پیامبر برای شماست، باز هم برای دنیای خویش تلاش می کنید و در چنین روز گرمی خود را در فشار و سختی قرار می دهید؟! امام در پاسخ فرمود: ای عبدالاعلی! جهت یافتن روزی و درآمد حلال بیرون آمده ام تا از افرادی همانند تو بی نیاز شوم.» (کافی، ج 5، ص 74)
8) برنامه ریزی صحیح در زندگی:
امام صادق (ع) می فرمود: «خدا می داند که می توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده ام را تهیه کنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزی صحیح زندگی ببیند.»( کافی، ج 5، ص 74)
در روایات وارده از ائمه معصومین بویژه امام باقر و امام صادق علیهما السلام اینگونه نکات به وفور مشاهده می شود که ایشان در برخورد با اصحاب و شاگردان خویش که غالبا جوانان مستعد شیعه بوده اند، سعی در تبیین راه درست زندگی و توصیه به اصلاح رفتاری آن ها داشته اند که بهترین دلیل بر توجه خاص ایشان به نسل آینده ساز جوان می باشد.
در پایان به عنوان نمونه، یکی از موارد برخورد یکی از شاگردان امام صادق (ع) را با جوانان ذکر می کنیم که امام (ع) با رفتار خویش مهر تأیید بر این سلوک رفتاری زدند و به عنوان بهترین نمونه تعامل با نسل نو در جامعه می تواند مورد توجه قرار گیرد:
«مفضل بن عمرو، نماینده امام صادق (ع) در شهر کوفه بود. او از طرف امام وظیفه داشت به مشکلات دینی، مالی و اجتماعی مردم کوفه رسیدگی کند و در این رابطه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمی برقرار کرده بود، برای همین عده ای این دوستی را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روی آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخواری، ترک نماز، کبوتر بازی و حتی به سرقت و راهزنی متهم کردند. این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده می شدند، شایع کردند که مفضل افراد بی مبالات و لاابالی را پیرامونش گرد آورده است. وقتی این شایعات به اوج رسید، گروهی از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادق (ع) چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوتر باز همنشین است، شایسته است دستور دهید این افراد را از خود دور سازد.»
امام صادق (ع) بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامه ای برای مفضل نوشته، مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصاً به مفضل تحویل دهند. آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعی به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق (ع) را به دست مفضل دادند. وی نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد. امام (ع) به مفضل دستور داده بود که: چیزهایی بخرد و به محضر امام (ع) ارسال کند. در این نامه اصلاً اشاره ای به شایعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسید: اکنون چه باید کرد؟ گفتند: این اشیاء خیلی هزینه دارد. باید بنشینیم، تبادل نظر کنیم و از شیعیان یاری جوییم. در واقع هدفشان این بود که فعلاً خانه مفضل را ترک کنند. مفضل گفت: تقاضا می کنم برای صرف غذا در اینجا بمانید. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادی را به سراغ همان جوانانی که از آن ها بدگویی شده و به کارهای ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد. وقتی نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق (ع) را برای آنان خواند. آنان با شنیدن کلام امام صادق (ع) برای انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت کوتاهی بازگشتند. هر کدام به اندازه وسع خویش روی هم نهاده و در مجموع 2 هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت: شما می گویید این جوانان را از خودم برانم و گمان می کنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟!»( معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 325)
/30462
یادداشتی از حجت الاسلام و المسلمین محمد صادق تهرانی
کد خبر 242780
نظر شما