پروژه جداسازی دختر و پسر در مراکز آموزشی از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون فراز و فرودهایی داشته است و در یک مورد، اجرای آن در دانشگاهها از سوی امام خمینی متوقف شده است و پس از آن متولیان این پروژه در هر فرصتی سعی در اجرای منویات خود داشته اند. اما از سال 89 به این سو گویا فرصت برای متولیان این پروژه فراهم آمده است تا مقاصد خود را بهویژه در دانشگاهها عملیاتی کنند. در واقع، زمانی که دانشگاهها از هر سو مورد هجوم قرار گرفته و فرصت نقد نیز از اهالی آن گرفته شده است به نظر میرسد فرصتی مناسب است تا این پروژه به اجرا در آید. مدعیان این پروژه یکی از مشکلات به اصطلاح غیراسلامی بودن دانشگاه را در مختلط بودن محیط آن میدانند و حتی مدعیاند که این اختلاط موجب افت علمی دانشگاهها نیز هست. سوال این است که تا کجا میخواهیم این جداسازی را ادامه دهیم و آیا در این کار موفق خواهیم شد و آیا اجرای احتمالی این پروژه در جامعه چه تبعاتی خواهد داشت؟
خداوند در قرآن مجید میفرماید: ما شما را بصورت زن و مرد آفریدیم و شما را در قالب گروهها و قبیلههای مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید و براستی که در پیشگاه خداوند بهترین شما با تقواترین شماست. کمی به گذشته برگردیم. همنسلیهای من زیستن در خانههای بزرگ که در آن چندین خانواده هر کدام در یکی دو اطاق، در کنار هم زندگی میکردند و از زمان طفولیت تا سنین رشد، دختر عموها و پسر عموها و دختر عمهها و پسر عمهها در حیاط خانه با هم بازی میکردند را یادشان هست. از بچگی تجربه همزیستی با جنس مخالف را داشتیم و این تجربه چقدر ارزشمند بود زیرا هر دو بصورت یک انسان و یک همنوع همدیگر را میدیدیم و با احساسات، عواطف و ادراکات یکدیگر آشنا میشدیم. در داخل طایفه و قوم نیز سیًالیت روابط اجتماعی بهویژه میان دو جنس جریان داشت و در عینحال، حوزه مسائل جنسی نیز با تمام لوازم و آداب و رسوم خاصش جریان داشت و کمتر موجب تجاوز و تعدی اخلاقی میشد.
اما برگردیم به امروز جامعه خودمان. خانواده کوچک شده و دیگر خبر از اختلاط دختر و پسر در بازیهای کودکانه و نوجوانی نیست. از پیشدبستانی تا دبیرستان، پسر و دختر از هم جدا هستند. قرار است در دانشگاه نیز از هم جدا شوند. این دو که یک مخلوق خداوند هستند و قرار است اختلاف اندک آنان موجب معرفت آنان نسبت به یکدیگر شود، اصلا با هم نبایستی ارتباط داشته باشند چه برسد به این که با هم صحبت کنند و همدیگر را بشناسند. اما این موجود خداوند، کنجکاو است و مانند جضرت آدم، نسبت به هر چیزی که منع شده است بیشتر کنجکاوی میکند. او حق ندارد نزدیک شود و در مورد جنس مقابل چیزی بداند. اما او ساکت نمینشیند و یک تصویری از جنس مخالف میسازد و با آن تعامل برقرار میکند. خوشبختانه یا بدبختانه امروز دسترسی به اطلاعات از همان کودکی، گسترش یافته است. وقتی در اینترنت کلمه سکس را جستجو کنی و یا وقتی با همکلاسیها در مورد جنس مخالف صحبت میکنی معلوم است که بیشتر به چه وجهی از جنس مخالف توجه میکنی.
در نبود یک درک واقعبینانه از شخصیت جنس مخالف، تنها چیز قابل بحث، جسم اوست که از جسم شما متفاوت است. این رویکرد خصوصا در دوران بلوغ طبیعی چند برابر شده و در نتیجه تابوی سکسی جنس مخالف شکل میگیرد. در واقع، جلوی تعامل میان دو جنس را که سد میکنی، این تابوی سکسی تقویت میشود. دیدهاید که ما چطور وقتی به خارج میرویم تا مدتها فقط به سکس فکر میکنیم و اصلا آدمها را تا مدتی، در ابعاد وجودی دیگرشان نمیبینیم. این همان تابوی سکسی است که در جامعهای که به غلط دو جنس را از یکدیگر جدا کرده اند و زمینههای سالم تعامل میان آنها را سد کرده اند ایجاد و تقویت میشود.
حال اگر بگوئیم بچهها تا دبیرستان بیشتر تابع احساسات اند و شاید در تعامل میان آنان مشکلی پیش آید، اما آیا تنها جایی که میماند و میتوان گفت از سلامت برخوردار است دانشگاه نیست؟ آیا دانشجویان به حدی از رشد عقلانی برخوردار نشده اند تا بتوانند با جنس مخالف تعامل برقرار کنند و لااقل در این مکان مقدس، تابوی جنسی آنان شکسته شود و بدانند جنس مخالف، مانند او انسانی است دارای عقل و هوش و تواناییهای فراوان که میتواند دوش به دوش او در رشد و توسعه مادی و معنوی جامعه شریک او باشد؟ چرا خودمان را عقل کل میدانیم و میخواهیم در تمام امور دخالت کنیم و نظم و نظامات عالم را به هم بریزیم. مسلم بدانید اجرای پروژه تفکیک جنسیتی موسسات آموزش عالی در آینده موجب افزایش خشونتهای خانگی، تجاوز جنسی و گسترش فحشاء خواهد شد، زیرا شناخت درست دو جنس از تواناییهای یکدیگر را کاهش میدهد و متقابلا تابوی سکسی را جایگزین درک و تجربه انسانی و واقعی از جنس مخالف میکند.
نظر شما