دوباره، وضع و حال شرکت واحد
قاراشمیش است
گرانی بلیتش، بیش از پیش است
وزین رو، باز ناراضی تراشیها
از این اوضاع هردمبیل
ز تهران تا به تجریش است.
شده هر خط آن قسمت به دو،
پنداشته فرد مسافر، بره یا میش است!
***
بههر میدان و ترمینال
مسافرها بلاتکلیف و علافند.
گروهی ساکت و جمعی عنق، یک عده حرافند از این وضع چپ اندرقیچیخطها
روان و فکر و اعصاب خلایق جمله مغشوش است
و توفیری ندارد که
اگر در نازیآباد و خزانه یا که در شوش است!
***
به چشم خویشتن دیدم
پریشب کیف «سامسونیت»! مردی لای در ماندهست.
عیال پیرمردی
اشتباهی رفته
ایشان هم پکر ماندهست!
***
الا ای شرکت واحد
که اوضاعت روانم را بسی فرسود
ندیدم بنده هرگز هیچ کس را راضی و خشنود
برای ما نداری سود
تو وقت هر مسافر را
دهی برباد، همچون دود!
گل آقا. شماره 93. مهر 1391
6060
نظر شما