شاید نگاه ما، نگاهی شیعی، عرفانی و ایرانی باشد که از آن منظر می خواهیم جهان را ببینیم و به دنبال اندیشه گفت وگو و تعامل باشیم در حالی که واقعیت دنیا واقعیت دیگری است و ما با جهانی روبرو هستیم که پیچیدگی های فوق العاده ای دارد.

به گزارش خبرآنلاین سفیر پیشین ایران در فرانسه با بیان این که آرمان ما حرکت به سوی گفت وگوی اسلام و غرب است، اظهار کرد: متاسفانه مسیری که جهان در واقعیت طی می کند این نیست. رسالت جهان گیر پیامبر(ص)، رسالت اخلاق بود، حتی در فتح مکه هم پیامبر، رسالت خویش را با اخلاق دنبال می کرد، در دوران حکومت پیامبر نیز حماسه اخلاق رخ می دهد. جهان، جهان قدرت است و اگر منافع آنها ایجاب کند حتی جمعیت میلیاردی مسلمانان را از بین می برد؛ این واقعیتی است که ما به تجربه دیدیم.
سید صادق خرازی که در جلسه هجدهم از سلسله نشست های بررسی سیاست خارجی با موضوع" اسلام و غرب؛ تعامل یا تقابل"، سخن می گفت، پدیده اسلام هراسی و غرب هراسی را پدیده ای واقعی دانست و افزود: نمی توان خود را از جهان واقعی و عینی دور ساخت. در حال حاضر استعمار به گونه ای دیگر خود را نشان می دهد. با ریشه یابی بحث های بین ایران و اخوان المسلمین می توان دریافت، با هم مشکلات ایدئولوژی نداریم، اگر هم باشد، آنچنان نیست و بیشتر، مشکلات رفتاری و گونه های مختلف تحلیل و اهداف و استراتژی های متفاوت ماست. حتی اختلافی که ایران با اخوان المسلمین بر نوع حمایت از مقاومت دارد به صورت متولوژیک و نه ترمینولوژیک است.
او با تاکید بر این که مشکل امروز ما، مشکل اسلام و غرب است، تصریح کرد: هنوز نتوانسته ایم برای این پرسش که آیا اسلام و غرب به صورت ماهوی با هم سر سازگاری دارند، پاسخی رضایتبخش و قانع کننده پیدا کنیم که ما و غرب می توانیم همانطور که اسلام و ایران با هم خدمات متقابل داشتند، خدمات متقابل داشته باشیم. اسلام ایرانی در بخش عمده ای از جهان اسلام، غیرقابل انکار است و نشان دهنده امتزاج و خدمات متقابل ایران اسلام است .
خرازی معتقد است: نمی توان در این جا خدمات متقابل بین اسلام و غرب را تعریف کرد زیرا ماهیت قدرت در غرب یک ماهیت جهانگیر است. قسمت عمده ای از لیبرال دموکراسی، ایدئولوژی، جهانی سازی و تحمیل جریان غالب دیگری است که از حنجره مسیحیت سیاسی بیرون می آید. این جریان که برآمده از همان کاتولیزم است و به صورت دیگری ماهیت خود را تغییر داده است. بنیادگرایی دینی، پیش از آن که در اسلام باشد، در مسیحیت و یهود بود. بنیادگرایی مسیحی خیلی جدی تر از بنیادگرایی اسلام است بن لادن در ارتفاعات صعب العبور افغانستان و جرج بوش در کاخ سفید دو روی یک سکه هستند هر دو صحبت از خشونت و اسلام و کفر می گویند.
او با بیان این که کلام ما در جهان اسلام، کلام اقلیت است، توضیح داد: درست است که ما به دنبال گفتمان و مروج گفت وگو و تعامل هستیم اما آیا گفتمان اسلام و غرب عینیت پیدا کرده است؟ خیر، به اعتقاد من، فاصله زیادی پیدا کرده ایم. نگاه وحشتناکی که از قدرت سیاسی در غرب بود توسعه پیدا کرده و به قدرت نظامی و قدرت سیاسی رسیده است. نتیجه امتزاج قدرت فکری و سیاسی، این است که جهان را این طور به تباهی کشیده اند و هیچ تعاملی باقی نگذاشته اند. از سوی دیگر با توجه به این که قرائت مطهری، جعفری و قرائتی که از اسلام اخلاق، تصوف و مدارا می شود، قرائت اقلیت مهجوری است و قرائت حاکم این نیست. این قرائت حاکم و آن قرائت، نشان از عدم تعامل و عدم گفت وگو بین اسلام و غرب است.
سید صادق خرازی با یادآوری ایده "گفت وگوی تمدن ها" که در سال 2001 تحت عنوان یکی از سیاست های خارجی ایران مطرح شد و جنبه بین المللی پیدا کرد، گفت: ما خواهان حرکت جهان به سوی تعامل هستیم و گفت وگوی تمدن ها نیز به همین دلیل و در برابر بحث پایان تاریخ فوکویاما، برخورد تمدن های هانتینگتون یا دیگرانی که صاحب مکتب های فکری خاصی هستند، مطرح شد.
وی با اشاره به دوران ریاست جمهوری جورج بوش در آمریکا افزود: افکار فوکویاما و دیگران از سطح شعار و مکتب های فکری در دانشگاه ها تا روی صندلی بزرگترین قدرت سیاست، اقتصاد و نظام جهان رسیدند و 8 سال، جهان را به آتش و خشونت کشیدند. فلسفه فکری و دکترین فکری دولت بوش پسر نیز مبتنی بر اندیشه سیاسی برخی متفکران غربی مثل ادوارد لوییس و دیگران و آن تفکر جهانی شدن و جهانی سازی آنها بود.
او با بیان این که صدای شیمل، دکتر نصر و صدها متفکر، ایران شناس یا شرق شناس دیگر صدای مهجوری است، تصریح کرد: صدای قدرتی که در جهان امروز است و مبنای فکری خود را اعلام می کند صدای دیگری و مبتنی بر گفتمان دیگری است؛ همان صدایی است که بعد از جنگ سرد، جهان را یکطرفه می بیند و حتی قدرت و ابزار سازمان ملل را نادیده می گیرد.
خرازی با اعتقاد بر این که خردمندان عالم که تعداد کمی هم ندارند، در مهجوری و مشتاقی به سر می برند، افزود: خردمندان عالم در قدرت نیستند؛ کسانی در قدرت هستند که سخن از جنگ های صلیبی می رانند و نمایش بیرونی عملکرد آن ها تعامل بین اسلام و غرب نیست. شاید این افراد در شعار از تعامل حرف بزنند اما در عمل، اسلام را به گونه ای دیگری می بینند. به عنوان مثال سارکوزی کسی بود که سخنان خود را از تعامل با مسلمانان آغاز کرد و به ستیز با آنان ختم کرد. اکنون که اولاند بر سر کار آمده است، تحت فشار لابی قدرت قرار گرفته و آهسته آهسته همان مسیر سارکوزی را در پیش می گیرد.
/30462

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 248160

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =