۰ نفر
۱۶ مهر ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۹

لبیب قمحاوی

سخن ما درباره اینست که اصلاحات و یا قانون انتخابات و آنچه بدنبال آنها پدید می آید ، نشان دهنده واقعیت موجود در اردن نمی باشد و همچنین خطرهائی که رژیم موجود با آن روبروست . واقعیت اینکه اردن در حال حاضر وارد مرحله بحرانی شده است و آینده آن و یا روشنتر بگوئیم موجودیت آن با خطر روبروست .
موضوع اصلی در حال حاضر آینده اردن و مردم این کشور است . رژیم توانست کشور را در مسیری قرار دهد که هیچکس نمی تواند آینده آنرا پیش بینی نماید. این در حالی است که احساسات مردم اردن نشان می دهد حالتی از نگرانی و ترس و بیم و بی اطمینانی در میان انها وجود دارد که می تواند اوضاع را کاملا دگرگون سازد . در این میان هیچگونه تفسیر و توضیحی برای این موضوع وجود ندارد مگر یکی از دو احتمال : یا اینکه رژیم می داند که اوضاع به کجا پایان خواهد پیافت و در نتیجه خود دست اندر کار اوضاع است ، ویا اینکه نمی داند چه وضعیتی برای کشورش پیش بینی شده است اما در عین حال با خودخواهی ونابکاری بعضی از مقامات روبروست و در نتیجه از نتایج احتمالی اوضاع چشم پوشی می نماید . نتیجه هر دو احتمال ، خطری است که آینده اردن و دست کم رژیم با آن روبروست .
اوضاع وتحولات اردن نشان می دهد که این کشور در آغاز یک تحول بسیار بزرگی قرار گرفته که ممکن است " خشک وتر" را با هم از میان بردارد اما بطور حتم " تر " را نابود سازد . اوضاع کنونی اردن تنها به اصلاح رژیم و یا اصلاحات و دمکراسی محدود نمی گردد بلکه مربوط به سرنوشت اردن و مردم این کشور می باشد. اردن در حال حاضر وارد مرحله دفاع از میهن و حضور نسلها شده است بخصوص که این نسلها احساس می کنند که کم کم بسوی تونل تاریکی روانه شده اند که ممکن است روزی ملتی بدون سرزمین شوند .
راه حل در اصرار بر ادامه یک روند ناتمام قدیمی نمی باشد . راه حل اصلاحات است چون ممکن است در پایان به نا امنی و بی ثباتی منجر شود . این یک ادعای بی پایه نمی باشد چون بی ثباتی و نا امنی که این روزها در کشور در حال تکرار است ، خود نتیجه عملکردهای رژیم و نابخردیهای سیاسی است که در سالهای اخیر بر اثر رفتارها و سیاستهای کابینه های این کشور بوجود آمده و به فروپاشی اقتصادی و بن بستهای سیاسی و فساد بزرگی رسیده که تاکنون سابقه نداشته و بدانجا رسیده است که همسایگان احساس می کنند که این کشور نمی تواند منافع خود را محترم شمارد . در حالیکه در دوران ملک حسین این کشور دست کم دارای جایگاه قابل توجهی بود اما اکنون بنظر می رسد که ادامه راه و حیات این کشور مورد شک وتردید بعضی همسایگان قرار گرفته است به گونه ای که احساس می شود این کشور با اوضاعی نابسامان روبروست و دیگر نمی تواند خود را ادارهنماید .
سوء مدیریت در برگزیدن نخست وزیران ، و وزرا وهمچنین نابسامانی در واگذاری مسئولیتها به مدیران کل و دیگر مسئولان ، بدانجا رسیده که تمامی اینان گمان دارند جایگاهی که در اختیار آنها قرار گرفته ، یک فرصت شخصی خوبی است ونه مسئولیت در برابر مردم . چنین وضعیتی اردن را بصورت مزرعه ای در آورده است که هرکس کوشش دارد امکانات را برای خود شکار نماید بجای اینکه توانمندیهای خود را در اختیار مردم قرار دهد . این وضعیت بروشنی واقعیت دولت اردن را نشان می دهد که مسیر سیاسی و اقتصادی ومالی آن وابسته به منافع بعضی مسئولان و خواسته های آنان شده است و شاید نادانی و بیسوادی و امادگی آنان برای قربانی کردن منافع عمومی بهدف دستیابی به منافع شخصی باشد. با توجه به نبود سیستم بازخواست مسئولان ،‌ این مسئولان همواره یکی پس از دیگری مسئولیتها را بر عهده میگیرند و بهمان عملکردها خود ادامه می دهند و تنها وفاداری به " شخص بزرگ " هدف و راهکار اصلی است که همواره انگیزه تمامی آنها در بر عهده گرفتن مقام و منصب بوده وهست . اما در این میان پرسش بزرگی وجود دارد اگر اوضاع اینچنین است که کشور از داخل در حال فروپاشی است ، پس چرا رژیم اردن اینچنین نابخردانه عمل می کند ؟ وچرا با مردم دشمنی می ورزد و به خواسته های آنان با شک و بیم می نگرد ونه بر اساس حقانیت؟ وچرا ناپاکان بر پاکان برتری دارند ؟
بازی موش و گربه با هدف خسته کردن مردم اردن و قرار دادن آنان در برابر راهکارهائی نامشخص ، یک روش اتفاقی بشمار نمی آید بلکه یک روش ناپسندیده ای است که بعمد به مورد اجرا در آمده که با رویدادهای کوچک آغاز شده و هم اکنون به موارد بسیار بزرگتر و با اهمیت تر رسیده است و از جمله آن بکار گیری روش خفه کردن فریادها و محدود کردن آزادیها در آمده که رژیم در حال بکارگیری آن علیه مردم است .
اوضاع نابسامان اردن تنها به توقف روند اصلاحات و بیداری مردم محدود نمی گردد بلکه در حال عقب گرد شده است به گونه ای که تمامی اصلاحات و کوشش برای بهبود سازی اوضاع ، گونه ای از عملکردهای منفی بشمار می آید که یا باید متوقف گردد و یا اگر ضرورت داشته باشد بحکم قانون مورد برگشت قرار گیرد . این همان روشی است که دولت " فایز طراونه " به زشت ترین شکل آنرا به اجرا گذارد و تنش داخلی را بشدت افزایش داد تا آنجا که جنبش مردمی بخصوص مسالمت آمیز بودن آنرا با خطر بزرگی روبرو ساخت .
سرکوب خواسته های اصلاح گرایانه مردم و سوء استفاده از امکانات دولت برای تضعیف جنبش مردمی ، نتیجه گیری اشتباهی از سوی بعضی مسئولان را در پی داشت واینان چنین گمان کردند که بهار اصلاحات در اردن توانمندی خود را از دست داده است و در حال فروپاشی است . این دیدگاه اشتباه بعضی مقامات را واشت تا روش و عملکردی مخالف با اصلاحات را در پیش بگیرند به گونه ای که موضعگیری آنان در برابر اصلاحات فاقد هرگونه خرد سیاسی بود. این رویکرد ، اردن را به لبه پرتگاه کشانده است و این کشور در حال حاضر و بیش از گذشته نیازمند اصلاحات است ومردم آمادگی بیشتری برای برپائی تظاهرت و مطرح کردن خواسته های خود پیدا کرده اند .
این تحول خود ساخته رژیم است که بنظر می رسد در روند درک جدیت مردم و خواسته های آنان در زمینه اصلاحات دچار اشتباه شده است به گونه ای که اوضاع این کشور اینچنین دچار تنش شده است و گوئی در حال حاضر زمین زیر پای همه می لرزد ، وزمین لرزه بزرگی بوقوع خواهد پیوست که به هیچکس رحم نخواهد کرد . رژیم بجای در پیش گرفتن اقدامات پیشگیرانه دستور داده است تظاهرات باشدت بیشتری سرکوب گردد و این موضوع اوضاع را دچار تنش بیشتری نموده است . این تحولات زمینه را برای دخالت نیروهای بیشماری کرده که کوشش دارند رهبری مردم را بر عهده گیرند . از میان این نیروها جنبشهای اسلامگرا هستند که از تشکیلات بهتر ومنظم تری برخودار هستند و اثر گذاری بهتری در میان افکار عمومی دارند.
عملکرد های رژیم که بیش از هر علت دیگری در پیدایش این دگرگونی ها تأثیر گذار بوده است ، نظام را واداشته تا تحولات بصورت مترسکی برای ترساندن مردم وجامعه و جنبش آن بکار گیرد و آنان را در برابر انتخاب دشواری قرار دهد : یا باید اوضاع اینچنین باقی بماند و یا اینکه اسلامگرایان حکومت را تحویل بگیرند .
سیاستهای ناتوان رژیم اردن زمینه را برای تحکیم موقعیت اسلامگرایان در میان افکار عمومی این کشور فراهم ساخت . ودولت مسئول نخست این تحول است و در نتیجه نمی تواند درباره چنین وضعیتی هشدار دهد . راه حل آنست که تمامی سیاستها و عملکردهای اشتباه باید متوقف گردد و نه اینکه رژیم چنان بر مواضع خود اصرار نماید که اوضاع اینچنین بحرانی گردد و بسوی فاجعه گام بردارد.
در نتیجه می توان گفت اگر رژیم اردن خواستار پیدایش راه حلی برای این بحران می باشد باید دست به ابتکار عملهای جدی و شفافی بزند که بوسیله آن زمینه و پایگاهی را بوجود آورد که تنها یک حزب و یا یک دیدگاه سیاسی در آن حضور نداشته باشد . اما اگر رژیم خواستار ادامه هم پیمانی وهمکاری با گروههای هوادار خود باشد و تصمیم بگیرد با جنبش اسلامی بعنوان تنها نماینده مخالفان ، همکاری نماید ، در حقیقت با دست خود بحران را گسترده تر کرده و کشور را بسوی بن بستهائی بکشاند که هیچکس از سرنوشت آن آگاهی ندارد . بنظر می رسد که رژیم راه حل دوم را برگزیده است و در نتیجه سیاستها و عملکردهای مخالف خواسته ها و رویکردهای مردمی درباره اصلاحات در پیش گرفته است که البته با دیدگاههای هم پیمانان محافظه کار خود از سیاستمداران راستگرای محافظه کار همسوئی دارد و در نتیجه تصمیمهائی را اتخاذ کرده است که از جمله آن قانون انتخابات و نیز قانون مطبوعات که ترس و بیم مردم و نیروهای هوادار اصلاحات را بر انگیخته است وچنین بنظر می رسد که رژیم خواستار اصلاحات نمی باشد. در عین حال رژیم در حال گریه و زاری درباره مشارکت مردمی در انتخابات است و بیشتر جنبش اسلامی را در این عملکرد خود مورد توجه قرار داده است در حالیکه دیگر نیروها را سرکوب کرده و تمامی امکانات دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی و رسانه ای خود را برای تحمیل دیدگاه رژیم بر مردم بکار گرفته است . این روشی عجیب و نگران کننده ای است درزمینه رویاروئی با مردم خشمگین و میهنی بحران بشمار می آید در حالیکه بهتر بود گفتگو و امتیازدهی متقابل بعنوان عملکرد مناسب مورد پیگیری قرار گیرد . این موضعگیری خودخواهانه و سطحی رژیم ، اردن و مردم آنرا در یک موقعیت بحران زده قرار داده است که تنها به نابودی این میهن خواهد انجامید . اکنون تنها دو راه حل وجود دارد ، یکی در اختیار شهروندان است ونه رژیمی که بدور از اصلاحات و وجدان و آرزوهای مردمی قرار گرفته است و دیگر حکومت اسلامگرائی که تنها گروه کمی از مردم هوادار آن هستند و نمی تواند دیگر گروهها و احزاب سیاسی را در بر بگیرد . این راه حل تنها اردن را به نابودی می کشاند . فراموش نکنیم که عملکردهای حکومتهای پی در پی اردن ، هم اکنون این کشور را به لبه پرتگاه کشانده است .
فروپاشی سوریه و تقسیم آن به از هم گسیختگی اردن خواهد انجامید و راه حلی را برای مسئله فلسطین مطرح خواهد کرد که بزیان فلسطینیان و اردن خواهد بود و تنها اسرائیل است که از آن سود می برد. ناظران پیگیر موضعگیریهای اردن در برابر بحران سوریه ، این پرسش را مطرح می سازند چرا تحولات سوریه بدور از اندیشه های مسئولان اردنی قرار گرفته است ؟ نبود تصمیم گیری در این زمینه فاجعه آمیز خواهد بود و فاجعه آمیز تر اینکه مسئولان اطلاع دارند اما در این مورد موضعگیری نمی نمایند.
پیامد تحولات سوریه برای اردن ومنطقه بسیار دردناک خواهد بود . البته نتیجه آن آغاز برقراری راه حل پایانی مسئله فلسطین است همچنانکه امریکا و اسرائیل می خواهند . شایان توجه اینکه اردن بدور از این نقشه قرار ندارد و بهای سنگینی خواهد پرداخت چون هرچه برای اسرائیل خوب باشد برای اردن و فلسطینیان زیان آور خواهد بود . اکنون این پرسش مطرح می گردد که این توجه شدید و ناگهانی درباره حقوق ملت سوریه برای چیست ؟ ایا علت آن بیداری وجدان کشورهای نفتخیز عرب و امریکا و اسرائیل است ؟ یا آغاز اجرای طرحی بزرگتر از سوریه و اردن و همه اعراب و شاید جهان اسلام می باشد ؟
اردن ناتوان در حقیقت دروازه ورود به سازش بزرگ و تحمیلی در فلسطین خواهد بود مگر اینکه رژیم اردن درک نماید که سرکوب تنها به تضعیف حکومت اردن نخواهد انجامید بلکه دوستان سعی دارند این کشور را پیش از دشمنان نابود سازند.

دکتر لبیب قمحاوی چهره برجسته سیاسی و استاد دانشگاه اردن است که این یادداشت را برای خبرآنلاین عربی ارسال کرده است.
ترجمه: محمدماجد نجار

منبع: خبرآنلاین عربی

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 249005

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =