ماجرای «ایزابل بروژ» در آغاز غیرعادی و حتی باور‌نکردنی به نظر می‌رسد؛ ولی حقیقت محض است...یک عاشقانه خواندنی از رشد متفاوت یک دختر 13 ساله در تلاطم امواج زندگی جدید.

به گزارش خبرآنلاین، رمان «ایزابل بروژ» نوشته کریستین بوبن را انتشارات چشمه با ترجمه پرویز شهدی روانه بازار نشر کرده است. شهدی در مقدمه‌ای بر این کتاب می‌نویسد: «آن‌چه دانستنش مهم است، این است که بوبن فصل جدیدی در ادبیات فرانسه و حتی جهان باز کرده و آن ساده‌نویسی است و حرف‌ زدن از زبان هرکس و همه چی. آدم‌ها، حیوان‌ها، درخت‌ها، ابر، جاده، خانه، حیاط و خلاصه همه چی. چرا که نه؟ به طور حتم، حیوانات، گیاهان و اشیا هم اگر زبان داشتند، می‌توانستند خیلی چیز‌ها به ما بگویند و خیلی چیزها یادمان بدهند؛ کاری که بوبن در کتابش می‌‌کند. این ایجاد ارتباط با جانداران و طبیعت بی‌جان دریچه‌های تازه‌ای از زندگی و طبیعت را به روی ما می‌گشاید. به عبارت دیگر، بوبن می‌کوشد انسان را با طبیعت که از آن دور مانده و هر روز هم با آن فاصله می‌گیرد، آشتی دهد. ماجرای «ایزابل بروژ» در آغاز غیرعادی و حتی باور‌نکردنی به نظر می‌رسد؛ ولی حقیقت محض است.

اگر روزی احساس کنید خانه‌تان آتش گرفته یا سیل دارد آن را می‌برد یا زلزله آن را ویران می‌کند و مرگ شما حتمی ‌است، اما فرزندان‌تان را می‌توانید نجات دهید، این کار را نمی‌کنید؟ به طور حتم چرا. بوبن در «دیوانه‌بازی» به مبارزه با جامعه‌ای برخاسته که به دست خود آدم‌ها به وجود آمده؛ ولی دارد آن‌ها را می‌بلعد. اما در «ایزابل بروژ» به سیر و سلوک می‌پردازد، تا اندازه‌ای عارفانه؛ در چم و خم زندگی‌ای عادی که کنار آمدن با طبیعت و با جامعه در راستای هم قرار می‌گیرند ... داستان شعر بلندی است به نثر، با واژه‌ها و جمله‌هایی چنان ساده و دلپذیر که لاجرم بر دل می‌نشیند.»
 

بنابراین گزارش، «ایزابل» به همراه خواهر و برادر کوچک ترش و والدینشان راهی مسافرت هستند اما در یک رستوران بین راهی توقف می کنند و بعد از آن ایزابل متوجه می شود که پدر و مادرش آن ها را ترک کرده اند. پیرزنی هر 3 بچه را به خانه می برد و بدین ترتیب زندگی جدید ایزابل شروع می شود...
 

بخش هایی از این رمان خواندنی را در ادامه مرور می کنیم:

من ترجیح می دهم وارد دنیا نشوم در آستانه دنیا باقی بمانم. نگاه کنم؛ عاشقانه نگاه کنم. فقط نگاه کنم...خوشبختی، برفی است روی کوه، برفی درخشان، نقره ای، آبی رنگ، کامل، برفی سبک که پایدار نمی ماند. که با اولین هیاهو فرو می لغزد و حالا بهمنی است از غم و غصه، سیل حیرت آور مصیبت ها...این احساس آمیخته ایست: آمیخته ای از غم رفتن کسانی که دوستشان داریم؛ دلسوزی به حال خودمان وقتی که ترکمان می کنند، تنها می مانیم؛ به علاوه رشک و حسد. گویی آنها به سوی سرزمینی پایدارتر و روشن تر می روند.

*

اولین بچه خانواده بودن کار آسانی نیست.

 

*
پدر و مادرها ایزابل، هرگز درست نمی دانند چه وعده هایی به بچه هاشان می دهند. هرگز نباید به خنده هاشان و از آن بیشتر ، خشم و خروش‌هاشان اعتماد کرد.

 

اگر کسی یا چیزی را زندانی کنیم، در واقع با این کار خودمان را زندانی کرده ایم. آن چه را نابود می کنیم، به نوبه خود ما را هم به نابودی می کشاند.

 

*

آدم وقتی عاشق می‌شود، دلش می‌خواهد همیشه با صدای آهسته حرف بزند. عاشق است ولی نمی‌داند عاشق چه کسی؛ عاشق همه چیز و همه چیز. عاشق آسمان آرام، زمین نرم، عاشق خودش و حتی سایه یک درخت گیلاس.
*
کسانی که انتظارشان را می‌کشی، در اعماق وجودت گمگشته اند: تو این را خوب می دانی. آن ها در ژرفای تاریک جانت سر در گم اند. آتشی روشن کن تا ببینند، تا راهشان را باز یابند، مسیری را که از جهنم به روز روشن می‌رسد، به خود امروز، ایزابل. جانت را بیافروز. بنویس!

 

ساکنان تهران برای تهیه این کتاب و سفارش هر محصول فرهنگی دیگر کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و سفارش خود را (در صورت موجود بودن در بازار) در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی، تلفنی سفارش خرید بدهند.

6060

کد خبر 249176

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین