حادثه محرک فیلم «بغض» پس از آن روی میدهد که حامد (بابک حمیدیان) و ژاله (باران کوثری)، که با هم دوست هستند و در استانبول زندگی میکنند، قرار میگذارند با سرقت از مغازه عموی ثروتمند حامد (مهران رجبی) به آمریکا فرار کنند.
درباره رابطه عاطفی حامد و ژاله دقیقتر آن است که ظاهرا با ارتباطی نابرابر روبهرو هستیم: حامد عاشق ژاله است، اما ژاله حداکثر علاقهمند بهنظرمیرسد. با کشتهشدن عمو به دست حامد تقریبا مخاطب مطمئن میشود که برای حامد هیچ راه نجاتی جز فرار از استانبول وجود ندارد. در برابر مصائبی که او بعد از این قتل- و نه لزوما در نتیجۀ ارتکاب آن- متحمل میشود (از دست دادن ژاله، به سرقترفتن اموالی که دزدیده، کتک خوردن و زخمی شدن، و...)، واقعه کشتهشدن عمویش کمرنگ میشود و به حاشیه میرود؛ آنچه از آن بیتوجهی اخلاقی اثر به ماجرای قتل عموی حامد تعبیر میکنم. این کمتوجهی از جنبه همدردی مخاطب با شخصیت حامد، و از همین راه از سویۀ دراماتیک، نیز تبعاتی منفی دارد.
چرا در فیلم «بغض» قتل عموی حامد بهمانند عملی موجه از نظر اخلاقی نشان داده میشود؟ یا به بیان دیگر چرا فیلمنامه به وجه غیراخلاقی این کنش چندان نمیپردازد؟ میتوان پرسش را یک مرحله عقبتر برد و پرسید: به چه دلایلی موضع فیلم در قبال مرگ عمو غیراخلاقی است؟
به این دلایل توجه کنید: درابتدا اینکه پرهیز از موضعگیری اخلاقی ممکناست با نوعی بیتفاوتی خلافِاخلاق نیز اشتباه گرفته شود. دیگر اینکه داوری فیلم دربارۀ قتلی که حامد مرتکب شده است، از طریق خود او و یا دیگران و یا سبک بصری فیلم بیانپذیر است. از طریق حامد: فرضکنید که حامد پس از قتل عمو دچار پشیمانی میشد؛ از طریق عموی حامد: تصورکنید که در هنگام قتل عمویش درد و رنج شدید عمو به نمایش درمیآمد؛ از طریق دیگران: فرض کنید که دیگران حامد را به سبب این قتل بهشدت شماتت میکردند؛ با استفاده از سبک بصری: زاویۀ دوربین و نوع لنز و نور و رنگپردازی بر سویه سوء و غیراخلاقی این عمل تاکید میکرد.
همه این موارد فرصتی بود برای ابراز موضع فیلم درباره قتل عمو، اما هیچ کدام از این کنشها یا تاثرات در فیلم دیده نمیشود. فقدان مذکور این فرضیه را قوت میبخشد که اثر در برابر مرگ عموی حامد - در بهترین حالت - بیتفاوت است.
توجیه فیلم درباره تعیین مجازات مرگ برای عمو چیست؟ او فردی هوسران و کلاهبردار است، که ظاهرا مادر حامد را فریفته و موجب خودکشی او شده است. از روابط غیراخلاقی او با زنان و دختران خیابانی نیز نشانههایی به دست داده میشود.
او به خاطر گناهانش - هم از جنبۀ دراماتیک و هم جز آن - چندینبار به مجازات میرسد: منفور میشود؛ از طریق بیماری تنگینفسش تا مرز خفقان پیش میرود؛ درنهایت به قتل میرسد و مهمتر از همه اینکه از هرگونه همدردی مخاطب محروم میشود. خونسردی و فریبکاری و رفتار توهین آمیز او با ژاله و حامد - حتی در لحظات گرفتاریاش به دست آنها- مانعی است در برابر برانگیختهشدن همدردی مخاطب با وی. بیماری تنگینفسش نیز با توجه به چهره سرد و صدا و لحن خونسرد و مغرورانۀ او چندان در جلب ترحم مخاطب تاثیرگذار نیست.
ممکن است عموی حامد سزاوار همۀ این عقوبتها باشد، اما آیا گناهان وی در حق دیگران بهنحوی قانعکننده به تصویر درآمده است، تا مخاطب نیز او را مستحق مجازات بداند؟ پاسخ من به دلایل زیر منفی است. دربارۀ ستمهای او در حق دیگران تنها اطلاعاتی شفاهی شنیده میشود. اثرات دیدن و شنیدن متفاوت است. مخاطب میبیند که حامد به عمویش شلیک میکند، اما نمیبیند که عمو با مادر او و خودش چه کرده است. چانهزنی عمو بر سر زنان خیابانی نیز چون به نتیجه و عمل مشخصی نمیانجامد، فقط در حد کوششی نافرجام و نوعی چانهزنی بهنظرمیرسد. رفتارهای خصمانه و توهینآلود او را در هنگام اسیرشدن به دست حامدوژاله نیز میتوان تاحدودی به حساب استرس ناشی از مواجهه با خطر سرقت و مرگ گذاشت.
بیتفاوتی فیلمنامه درباره قتل عمو چه پیوندی با شخصیتپردازی حامد و ارتباط مخاطب با وی دارد؟ حامد با اینکه مرتکب قتل شده، تنها نگران به دست آوردن ژاله است، و ظاهرا پس از کشتن عمویش هیچ نگرانی و دغدغهای احساس نمیکند.
اگر شخصیتی از کشتن اقوام حتی گناهکار خود، ولو اندکی عذاب وجدان احساس نکند، چگونه میتوان انتظار داشت که همدردی مخاطب را برانگیزد؟ هنگامی که ویژگیهای روانی حامد- همچون تزلزل، ترس، نادانی، اعتیاد، وابستگی- با بیتفاوتی اخلاقیاش به معصیت ترکیب میشود، معجونِ همدردیزدای عجیب و غریبی پدید میآورد.
در حالی که ظاهرا در «بغض» قرار بر این بوده است که خود حامد نیز قربانی به نظر برسد، و رنج و دردش مخاطب را به همدردی برانگیزد. تفسیر فارغ از همدردی و همدلی فیلم از مرگ عموی سنگدل حامد، حامد را نیز سنگیندلتر از آن نشان میدهد که در جامه یک قربانی پذیرفتنی باشد. خامی و نادانی و وابستگیاش بیش از حدش به ژاله، حتی کشتن عمویش را ممکن است در حد هوسبازی ناشی از جوانی - و نه ضرورت و اجبار و درشرایط مرگ و زندگی- تقلیل دهد.
درواقع معنای اخلاقی گناه حامد در قتل عمویش - که واجد آن قابلیت بود که با ارزشهای عزتنفس و شرافت توجیه شود - پدیدار و برجسته نمیشود. اگر برای این گناه سویهای اجباری پیشبینی شدهبود، باز هم تبرئۀ حامد درجایگاه قربانی امکانپذیر بود. مثلا اگر حامد قربانی سنتهای جامعه و یا نیروی قاهر درونی بود که او را به رغم مخالفت برخی از بخشهای وجودش به قتل عمویش وامیداشت.
5858
نظر شما