۰ نفر
۳ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۵

در این وانفسا و واویلا، که از شرق تاغرب و از شمال تا جنوب سرزمینم را شیونِ فاجعه ها انباشته و نبض زندگی جز با ضرباهنگ بی حوصلگی نمی زند، دارم "آینه های روبرو" را اکران می کنم...

فیلمی که سخنش، خروج از دلمردگی و خمودگی است... تلنگرش به همه انتخاب هایی است که نکرده ایم، اما به تحمل عواقبش محکوم شده ایم...و فیلمی که قرار نیست کسی را بخنداند، اما قرارست خیلی ها را بیدار کند.
در ایامی که اخبار اقتصادی ظرف سه هفته، اخبار جهانی ظرف سه روز و اخبار هنری ظرف سه ساعت کهنه می شوند...در ایامی که مردم شهرهای بزرگ مان با سینما و تئاتر و کنسرت، قهر داده شده اند و مردم روستا ها و شهرهای کوچکمان اصولا چیزی ندارند تا با آن قهر کنند...در ایامی که هرکس در خانه سیم برق و تلویزیونی دارد، پای آن ولو شده تا خرّمی را در خلوت خرّم سلطان ها بیابد، من دارم شما را به بیرون زدن از خانه و رفتن به سینما دعوت می کنم و هردو می دانیم که فیلمی مفرح تر از سریال های ماهواره ای در سینماها نخواهید دید...هردو می دانیم لمیدن در خانه، خرج و خسارت کمتری دارد، اما بگذار هردو نیز بدانیم و بجا بیاوریم که این انتخاب، ما را به جایی جز بی تفاوتی در برابر خاموش شدن تک –تک فانوس هایی که هنوز کور سو می زنند، نخواهد رساند.

آن جریان موذی و ویرانگری که خواست و می خواهد تا همه حوزه های منشعب از اندیشه و هنر را از ما بگیرد، ما را از داشتن و دوست داشتنِ هرچه که داشته و داریم تهی کند و توجه جوان و پیرمان را به هر سمت و سویی جز دل و دیار خودمان ببرد، از این میزان وابستگی و دلبستگی ملت به آثار غیر ایرانی، بیشترین سود را می برد و از خانه نشینی مان برای تداوم این دلبستگی، مستِ رضایت است.
نگاهی به آمار فروش فیلم های روی پرده به هر آدم اهل محاسبه ای ثابت می کند سینمای ایران که با کمتر از پانصدهزار تماشاگر ایرانی محالست به سرمایه اولیه اش برسد، با ده –بیست هزار تماشاگر، در چه ورشکستگی مطلقی غرق شده است...تئاتر و موسیقی و موزه و کتاب هم، وضعیتی بهتر از سینما ندارند؛ اما بازنده اصلی این صحنه، آن نسلی است که خانه نشین شده است، خموده و افسرده شده است، حال و نای بیرون رفتن از خانه را ندارد، صدها غلط هنری و خیانت اخلاقی را در فیلم ها و سریال های خارجی می بخشد، اما تولیدات سینمای کشورش را چنان با سختگیری نگاه می کند که می تواند به بهانه یک نکته در یک فیلم، نه فقط آن فیلم، بلکه کل سینما را کنار بگذارد.

فیلمسازان ایرانی که در این سالها با دلشوره فیلم ساخته اند و با دلهره اکران کرده اند، اقلیتی هستند که دارند تلاش و سرمایه سوزی می کنند تا ایرانی شهرنشین را نه فقط از خانه اش بلکه از این رخوت هنری فراگیر، بیرون بکشند.
جریان های بسیاری تلاش می کنند که ایرانی، مفهوم تفریحات میدانی را فراموش کند. به سینما و تئاتر و موزه و کنسرت نرود. درباره خوب و بد فیلم ها و سایر آثار هنری کشورش یا اصلا حرف نزند یا حرف خوب نزند. آنقدر در خانه بنشیند که اگر کودک است، نوجوانی نکرده جوان شود...اگرجوانست، همانجا در پای تلویزیون یا کامپیوتر پیر شود و اگر پیراست در شرایطی که همه اعضای خانواده شانه به شانه، فارغ از چهره یکدیگر، رو به قبله ماهواره ها نشسته اند، بمیرد و در مجلس ختم اش هم بازماندگان، درباره ماجراهای حرمسرای یک سلطان عثمانی گفتگو کنند.

قدیمی ها می گفتند خاک کوچه و بازار، علاج سودا است. نباید صبر کنیم تا حال و حوصله مان سر جا بیاید و سپس از خانه بیرون بزنیم...باید از خانه بیرون بزنیم تا حال و حوصله گم شده مان را پیدا کنیم...آنهم نه در اولین اتفاقی که با آن مواجه می شویم؛ بلکه در همان بیرون زدن و بیرون ماندن و بی تفاوت نبودن.
مهم نیست که به دیدن "آینه های روبرو" بروید یا هر فیلم تازه و تکراری دیگر، مهم نیست که به تماشای تئاتر "شهاب حسینی" بروید یا هر تئاتر جدی و کمدی دیگر، مهم نیست که به کنسرت جوانان "دنگ شو" بروید یا هر کنسرت سنتی و پاپ دیگر...مهم اینست که به سینما و تئاتر و کنسرت و موزه بروید...مهم اینست که همت کنید، پیله رخوت بدرید و پروانه شوید و پرواز کنید. عرصه شهر شما، هنوزهم هزاران نقطه دیدنی دارد، حکایت شنیدنی دارد، عطرهایی بوییدنی دارد و چهره هایی بوسیدنی.
نگذارید شما را خانه نشین کنند. باور داشته باشید که تماشای یک فیلم ایرانی و یک تئاتر ایرانی، حتی اگر کم و کاستی داشته باشند، شرف دارد به تماشای جذاب ترین سریال خارجی...نمی گویم تمامی جای دومی را به اولی بدهید، اما فراموش نکنید در اوضاعی که مسئولان دولتی و صنفی سینما، جز تخریب و تعطیل و تحریم و توهین، چیزی به آن نمی دهند، همان تک بلیط های شماست که این سینما را زنده نگه می دارد تا روزگار بهتر فرا برسد.

من، بعنوان عضو کوچکی از خانواده سینما، در آستانه شصت سالگی ، به جوان جامعه ام مادرانه و به میانسال جامعه ام خواهرانه توصیه می کنم که از این خانه نشینی ها بپرهیزد و آگاه باشد که این رخوتِ مخرب، خسارتی بمراتب بیش تر از خرج ماهی یک بار رفتن به سینما دارد.
ماهم وقتی "آینه های روبرو" را می ساختیم حالمان خوب نبود و سرمایه و حوصله کافی نداشتیم، اکنون هم که داریم آنرا اکران می کنیم، حالمان نه تنها خوب نیست بلکه بدتر است...اما جای علت و معلول را عوض کرده ایم ...ما فیلم نساختیم چون حالمان خوب بود و از غم ها و دغدغه هایی که دیگران داشتند، فارغ بودیم...ما فیلم ساختیم و امروز هم پای اکران خسارت بارِ آن می ایستیم تا بلکه حالمان خوب بشود و حال دیگران را هم –ولو اندکی- خوب کنیم...و مکر دشمن را برای خانه نشین کردنمان به خیر الماکرین بسپاریم.
آنچه از گیشه این سینما بیرون آید بسیار کمتر از سرمایه ما خواهد بود...اما آنچه از همت و اندیشه شما بیرون بتراود، بمراتب بیش از سودی است که در رویای خود می پروریم.
 

کد خبر 253434

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار