شش دوره مداوم است که هر سال به دیدن «شب آفتاب» میآیم و هیچگاه احساس نکردهام که شاهد برنامهای تکراری هستم. دلیل این موضوع را میتوان در سیر تکامل و روند رو به رشد و تفاوتهایی که «شب» آفتابی هر سال با سال گذشته دارد، دانست. «شب آفتابی» توانسته با تغییراتی هرچند اندک و درحالی که شکل کلی کار را حفظ کرده، از تکرار، که یکی از عوامل ملالانگیزی یک اثر هنری است، بگریزد.
دلایل بسیار زیادی را می توان برای ماندگاری «شب آفتابی» عنوان کرد؛ دلایلی چون فطری و طبیعی بودن سیر داستانی و روایی آن، ترکیب نور و صدا و تصویر که بسیاری از حسهای مخاطبان را درگیر میکند و یا اینکه گستره وسیعی از مخاطبان را در بر میگیرد، اما من بزرگترین دلیل ماندگاری «شب آفتابی» و اقبال مخاطبان نسبت به آن را ترکیب عشق و بیخبری ( شیفته ظواهر و روزمره نبودن) بهزادپور و عوامل «شب آفتابی» میدانم.
هیچگاه با سفارش و فرمایش نمیتوان یک اثر هنری خلق کرد، تولد یک اثر هنری فاخر همیشه در حالتی اتفاق میافتد که من آن را بیخبری مینامم؛ ضمن اینکه نباید عشق به کار را فراموش کرد، حاصل کار هنرمندی که با عشق و برای دلش کار میکند، همیشه اثری است که بر دل مینشیند.
وقتی مخاطبان تمامی روایات و داستانهایی که به صورت پراکنده شنیده بودند را در قالب داستانی مدون، به تماشا می نشینند ناخودآگاه جذب آن میشوند و کار بر آنها تاثیر میگذارد، به نظر من «شب آفتابی» تنها شروع ماجرا است و اتفاقات اصلی و تاثیرات آن بعد از «شب آفتابی» آغاز میشود.
اما نکته قابل توجه برای هنرمندان این است که نباید تمامی توجه خود را به مهندسی فرهنگی در خلق آثار خویش معطوف دارند؛ من معتقدم که آینده از آن مخترعان فرهنگی است، مانند «شب آفتابی» که ابداعی فرهنگی و هنری محسوب میشود و واقعا متاسفم اینگونه ابداعات فرهنگی بسیار کم و انگشت شمارند.
گروه کارگردانی و عوامل «شب آفتابی» با تلاش بسیار، سعی بر پیوستگی داستان آن داشتند و حقیقتا به خوبی از پس این کار دشوار بر آمدند و من نیز اوج شب آفتابی را سیر منطقی و ناگسستنی آن میدانم، ضمن اینکه اعتقاد دارم اگر در برخی از صحنهها از صراحت گفتار کم و بر اشارات و کنایات افزوده شود ارزش هنری آن بیشتر خواهد شد.
کارشناس فرهنگی و مذهبی
58246
نظر شما