1- خرافه، متافیزیک، ماورالطبیعه... جهان «تعقلگرا» هنوز نتوانسته خود را از سیطره انرژی فرازمینی نجات دهد. شماتت نمیکنم فلان مربی ایرانی را که شب قبل از بازی، پنبه ریسیده شده را زیر بالش خود میگذارد: «بالش من پر آواز پر چلچلههاست!»
شماتت نمیکنم «نظرقربانی» قدیمی مادرش را اگر در طول نود دقیقه از خود جدا نکند. از آقای ستاره خواهش میکنم «دینشخصی»اش را به خرافات آلوده نکند. هرکس میتواند نود دقیقه، زیرلب چیزی زمزمه کند اما دهان آدمی «ماشین وردخوانی» نیست. مستطیل سبز با این فوتبالی که به تمرکز کافی احتیاج دارد مکان «مناجاتخوانی» نیست. در این چمنهای آغشته، نمیتوان حلاج و سیدجمال ساوی پرورش داد. عرفان با فوتبال قابل جمع بستن نیست. یکی خاموشی برمیگزیند و دیگری تحرک. این یک پارادوکس محسوس است. میخواستم بزنم توی نور «میرچا الیاده»! و ازش رفرنس بیاورم که «خرافه، محصول جوامع ناکام است» اما یادم آمد در همین فرانسه که مهد تمدن و تفکر است بخش چشمگیری از درآمد سالانه زنانش وقف فالبینها و ساحرهای اینترنتی میشود!
کمک گرفتن از انرژی آسمانی، در تمام صحنههای صعبالعبور زندگی و فوتبال، محسوسات را بر معقولات، مسلط میکند. اشکال ندارد تو در هر لحظه از هستیات میتوانی از اساطیر غایب کمک بگیری اما خواهشاً این را بر سر ما چماق نکن. پای خداوند را قاطی فوتبال نکن. او خداوندگار تمامی مخلوقات است و شاید در میان یاران حریف، مردی باشد که از تو متقیتر باشد. پای خداوند را به این بیزینس گلادیاتوریسم نکش.
او خداوندگار همه ماست. خداوندگار تو، حریفت و من. نگو که خدا به ما کمک کرد و حریف را بردیم. آیا حریف جزو لشکر کافران و ملحدان است که خداوند را به مقابله با او میکشی؟ او نیز هموطن توست و چهبسا استغاثههای شبانهاش، بیشتر از تو در دل لیلای آسمانها فرو رود. فوتبال را سیاسی کردید هیچ نگفتیم، فوتبال را بیزینس کردید هیچ نگفتیم. فوتبال را خرافی کردید هیچ نگفتیم خواهشاً پای خداوند را به این نبرد برادرانه تن به تن نکش. فوتبال چیزی است متشکل از فرمولهای ماشینی و فیزیک و هندسه و علوم انسانی. ما فوتبال مذهبی و غیرمذهبی نداریم. ما فوتبال الهی و غیرالهی نداریم. ما فوتبال جبرگرایانه و جبرگریزانه نداریم. فوتبال، حقیقت است و نه خیال.
فرشتهها دنبال نتایج فوتبال نیستند! پای ملائک را به این مستطیل پلید عوامفریب بازنکن بیزحمت! میخواستم بگویم خرافه، توهم میآورد. حرمان میآورد. ریاضیاتات را خراب میکند. صبح از خانه میآیی بیرون، میروی ایستگاه اتوبوس که به محل کارت بروی، اما اتوبوس فقط چند ثانیه پیش از رسیدنت حرکت میکند. میزنی تو سرت که وای من چقدر بدطالعم! تو اتوبوس را که آهنپاره خالص است به موجودی متافیزیکی بدل میکنی که در خدمت نیروهای فرا بشری است.
عزیزم این کار را نکن! عزیزم برای هر صحنه و هر معادل داخل میدانی، تحلیلهای جبرگرایانه نیاور. ذات بدیهی فوتبال، در اتفاقات غیرقابل پیشبینی نهفته است. آلمان چهار تا به سوئد میزند سوئد در 20 دقیقه آخر جبران میکند. احتمالاً اگر مربی ایرانی روی نیمکت سوئد نشسته بود این نتیجه را ربط میداد به «برگزیدگی» خود!
«برگزیده» یک عنوان خیلی عجیب و غریبی است. آدمی را تا سطح پیامبری و پیامآوری بالا میبرد. من مربی تحصیلکرده ایرانی را میشناسم که در آمریکا بزرگ شده اما وقتی به رهبری تیمملی رسید یک روز در یک گپ و گفت مفصل کاملاً شخصی و خصوصی، خیلی راحت، خاطرات یک تصادف وحشتناکش در آمریکا را تعریف کرد و نتیجه گرفت که خداوند او را به این خاطر از آن صحنه وحشتناک زنده بیرون آورده که امروز به داد تیمملی ایران برسد. برای من که عاشق پیچیدگیها و سوررئالیسم حاکم بر خاطرات «فرا واقعگرایانه» هستم این نکته، جذابیت ژورنالیستی غریبی داشت اما برای دوستم که شاگرد «احمد فردید» بود آنقدر قهقهه آورد که شکمش را گرفته بود تا اشکش را بپوشاند.
باتوجه به اینکه مخاطبان عوام فوتبال ایران، «فوتبال خرافی» را با «فوتبال مذهبی» اشتباه میگیرند خیلی نمیتوان در اینباره «گزارش - قصه» نوشت. به قول یارو گفتنی در خانه، اگر کس است همین چک و لقد! هم بس است...
ابراهیم افشار
کد خبر 255257
نظر شما