این عضو خانواده امام(ره) در گفتوگوی مشروحی که با خبرآنلاین داشت، به بازخوانی خاطرات خود از این مذاکرات پرداخت. مذاکراتی که پس از 33 سال، علی شمساردکانی از گوشههایی از ان پرده برداشته بود {اینجا} و طباطبایی که هنوز خاطرات خود از آن سالها را منتشر نکرده است، بخشهای دیگری از آن را برای اولین بار در تاریخ شفاهی ایران بازگو کرد.
او با یادآوری اینکه امام مساله حل مشکل گروگانها را به مجلس واگذار کرده بود، گفت: پس از ماجرای گروگان گیری، مدتی طول کشید که مجلس تشکیل شود و بیشتر هم درگیر مسائل داخلی بود. من دیدم که زمان در حال گذر است و کشور همچنان درگیر بحران است و موضوع گروگانها فراموش شده است. اواخر تابستان بود و به ذهنم رسید که باید کاری کرد. رفتم به دیدن احمد آقا و گفتم که شما گویا مشکل گروگانها را فراموش کردهاید و اگرچه امام موضوع را به مجلس واگذار کردهاند اما مجلس درگیر کارهای خودش است. احمد آقا گفت: واقعیت این است که ما بریدهایم. تو میگویی که چه کار کنیم؟ به او گفتم که باید ببینیم حداکثر و حداقل خواستههایمان چیست، میتوانیم بر اساس آن با آمریکاییها مذاکره کنیم. اگر هم مجلس روزی بخواهد در این مورد ورود پیدا کند، باید شروطی بگذارد. پس چه بهتر که قبل از آن درباره این شروط بررسیهایی صورت گیرد و احیانا با آمریکا مذاکراتی شود که ببینیم این شروط را میپذیرد یا نه؟ وقتی شروط آزادی گروگانها به توافق دو طرف منجر شد، می توان آن را در اختیار مجلس گذاشت تا آن را مطالعه و بررسی کند و بر اساس مصالح کشور به تصویب رساند.
طباطبایی ادامه داد: ایشان پذیرفت و همان جا از او خواستم تا این موضوع را به اطلاع امام برسانیم. به همراه ایشان به دیدار امام رفتیم و من همین مساله را مطرح کردم و پرسیدم حد اقل خواسته ما در قبال آزادی گروگانها چه باید باشد.بعد از گفتگوهایی چند؛ امام چهار شرط را بدین ترتیب تعیین کردند: 1- بازپس دادن اموال شاه و خانوادهاش 2- لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران 3-تضمین امریکا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران. 4-آزاد کردن تمامی اموال و سرمایههای توقیفشده ایران.
او در ادامه از گفتوگوهایش با هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس و ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور وقت یاد کرد و ادامه داد: من با سفیر آلمان در تهران تماس گرفتم و از او خواستم با آقای گنشر وزیر امورخارجه آلمان تماس بگیرد و از طرف من از ایشان بخواهد که پیغام مرا به کاخ سفید رسانده و بگوید که من آماده ام تا با موافقت و حمایت مقامات تصمیم گیر در ایران در جلسهای با نمایندگان پرزیدنت کارتر؛ شرایط ایران را برای آزادی گروگانها مطرح کنم. چند ساعت بعد دکتر ریتسل سفیر آلمان در تهران به من خبر داد که پرزیدنت کارتر از این پیشنهاد خیلی استقبال کرده اما یک نگرانی هم دارد. نگرانی او از این بود که در این مدت، افراد زیادی مراجعه کرده و ادعا کرده بودند که مساله گروگانها را حل می کنند. آمریکاییها هم با آنها وارد مذاکره شده بود اما سر بزنگاه معلوم می شده که پشتشان خالی است و بدون اطلاع مقامات تصمیم گیر اصلی وارد میدان شده بودند. او به من گفت آمریکاییها گفتهاند از کجا اطمینان حاصل کنیم که شما پشتتان به عالیترین مقامات تصمیمگیر در ایران گرم است؟
به گفته وی، حرفشان معقول بود. برای همین او نزد امام رفت و گفت: پس از گفتوگو با شما با آلمانها تماس گرفتم و آقای کارتر پرسیده است که از کجا بداند که من با اطلاع و حمایت شما برای مذاکره میروم و شما به نتایج مذاکرات صحه میگذارید؟ ایشان پرسیدند که چگونه می خواهی اطمینان بدهی؟ من گفتم: شما چند روز دیگر یک دیدار عمومی دارید، اگر در آن دیدار، این چهار شرط خود برای آزادی گروگانها را عنوان کرده و بگویید که اگر آمریکا این شروط را بپذیرد، مجلس مقدمات آزادی گروگانها را فراهم میکند. من به آنها خبر می دهم که در سخنرانی چند روز بعد امام، شرایط آزادی گروگانها اعلام خواهد شد. وقتی آنها در بیانات شما این شروط را شنیدند ؛این را بهترین نشانه بر اصالت ماموریت می خواهد دانست. امام این مسئله را تایید کردند.
طباطبایی افزود: روز قبل از دیدار عمومی امام هم بار دیگر این موضوع را به ایشان یادآوری کردم. اتفاقا «همیلتون جردن» سخنگوی کاخ سفید در خاطراتش در این باره نوشته است که «این پیام ما را خیلی دلگرم کرد و کارتر از این کار خیلی خوشحال بود». تا اینکه روز موعود فرا رسید و من به اتفاق پرزیدنت کارتر و با حضور مترجمین در اتاقی پای سخنرای آقای خمینی نشستیم تا درجا سخنان وی را بشنویم و برایمان ترجمه شود. امام سخنانش را با مسائل معنوی و اخلاق آغاز کرد که هیچ ربطی به موضوع گروگانها نداشت. احساس کردیم که دوباره سرکارمان گذاشته اند و داشتیم افسرده می شدیم که یکباره شنیدیم که امام اظهار داشت "و اما درباره مساله گروگانها..." همگی نگاهی به یکدیگر دوختیم .خیلی خوشحال شدیم و سپس شنیدیم که امام شروط چهارگانه ایران را گفت و افزود که اگر آمریکا این شروط را بپذیرد، مجلس مقدمات آزادی گروگانها را فراهم میکند. کارتر با شنیدن این جملات رو به وارن کریستوفر کرده و میگوید که تو خودت برو و با نماینده ایران وارد گفتگو و تعامل شو. پیداست که جای درستی آمدهایم.
وی در ادامه از مذاکراتی چند ساعته در دو روز متوالی سخن گفت و افزود: در نتیجه این مذاکرات، چهار شرط ما با ملحقات آن پذیرفته شد. قرارشد آقای کریستوفر نتیجه مذاکرات را به پرزیدنت کارتر ارائه دهد و ایشان موافقت خود را با آنها کتبا نوشته و امضا کند و به من بدهد تا من با بازگشت به تهران به مقامات مربوطه برسانم. دو روز بعد در دوسلدورف در هتل محل اقامت من از طریق وزارت خارجه آلمان آقای شلاگ اینوایت پاکتی به من داد که حاوی نامه 25 صفحهای پرزیدنت کارتر بود که ایشان در آن به پذیرفتن شرایط ما پرداخته و ضمنا ضرب الاجل زمانی را تعیین کرده بود که تا ماه اکتبر که که آغاز برنامه های انتخاباتی آمریکاست این مساله تمام شود. طبیعی هم بود که چنین درخواستی بشود. ما هم میخواستیم این اتفاق هرچه سریعتر رخ دهد تا امتیازاتی را که میخواستیم، بگیریم. کارتر هم که می خواست دوباره انتخاب شود، حاضر بود امتیازات مورد درخواست ما را بدهد.
اما ورود طباطبایی به ایران با آغاز جنگ تحمیلی همراه میشود و با مشکلاتی روبرو میشود که یک هفتهای حضورش در وطن را به تاخیر میاندازد. او درباره مذاکراتش پس از ورود به ایران به خبرآنلاین گفت: من به محض ورود به ایران، لباسهایم را عوض کردم و به دیدن امام رفتم و گزارش کارم را دادم نامه کارتر را هم نشان دادم که قرار شد آن را به آقای هاشمی در مجلس برسانم. من این پاکت را به آقای هاشمی رساندم و اگرچه انتظار میرفت که مجلس به سرعت به آن رسیدگی کند اما مدام امروز و فردا میشد و دستور کار مجلس به محض ورود به موضوع گروگانها با عدم نصاب لازم روبرو میشد!
برای اطلاع از سرنوشت این مذاکرات و نحوه مواجهه مجلس با آن، مشروح مصاحبه صادق طباطبایی را فردا در خبرآنلاین بخوانید.
/2929
نظر شما