بخشهایی از صحبتهای محمدرضا شهیدیفر مجری تلویزیون که در فارس منتشر شده است را میخوانید:
-برنامه «پارک ملت» باید در سال 91 هم ادامه پیدا میکرد اما به دلیل یک سوءتفاهم در روزهای پایان سال 90 تعطیل شد. خدا را شکر این سوءتفاهم خیلی زود برطرف شد و مدیران سیما اعلام کردند مایلاند برنامه ادامه پیدا کند.
-موضوع ممنوعالتصویری در مورد من اصلا صحت ندارد و از اتفاقاتی که برای بعضی دوستانم افتاده، بسیار متاسفم. من در این مدت (بعد از توقف برنامه پارک ملت) در تلویزیون و رادیو برنامههایی داشتم. یکی از آنها مجموعه مستندی بود که به زندگی حضرت آیتالله حسنزاده آملی میپرداخت.
-دیده نشدن ناگهانی بعضی مجریان، هم نتیجه اتفاقات درونسازمانی و برخی اوقات هم اتفاقات بیرونسازمانی است. گاهی سهوی روی میدهد و گاهی تفاوت سلیقهها و دیدگاهها بروز میکند و گاهی احساسات غیر مُمَحَض غلبه میکند. ممکن است یک موقع تصویری از خطا صورت گرفته باشد و در واقع خطایی هم نباشد. شاید بهتر است در مورد شیوه برخوردهایمان، فکر جدیدی کنیم، هر چند الان هم خیلی دیر است.
-ما باید هم ملاحظه میل و حال و احوال مردم را فرض بدانیم، هم حیثیت و اعتبار رسانه را حفظ کنیم. ما همگی باید آبروی رسانه را حفظ کنیم. اعتماد، مهمترین عامل اعتباربخشی هر رسانهای در دنیاست و با کمترین جیزی از بین میرود.همه باید احساساتمان را کنترل کنیم و شیوههای سالمتر و مومنانهتری برای اصلاح امور پیدا کنیم.
-رسانهای که به شدت مقید شده و تحت فشار باشد، از طرف مخاطبانش ترک میشود. همیشه باید شرایطی فراهم کنیم که سلامت صدور کلام و صداقت کلام حفظ شود. اگر در مخاطب، شائبهای به وجود بیاید که من تحت کنترل غیرضروری و نابجایی هستم، اگر باور کند که من چیزی غیر از اعتقادم را میگویم و تصور کند حرف از ناحیه دیگری زده میشود، طبیعی است که باور نمیکند.
-حفظ آبروی مردم، آنقدر در آموزههای دینی ما تاکید شده که اگر آیات و روایاتی که در این مورد است را ببینید، حیرت میکنید. آبرویی که حرمتش از کعبه و خون مسلمان، بیشتر و حفظش واجبتر است. در این مورد با وضعیتی روبرو هستیم که فقط آبروی یک فرد در آن مطرح نیست بلکه آبروی یک سیستم رسانهای است. چون آبرو، حیثیت و شأن مجریان و تلویزیون بر همدیگر تاثیر میگذارد. تلویزیون به مجریانش شأن و اعتبار میدهد و از تشخص، سرافرازی، دانش، آبرومندی و تاثیرگذاری مجریان، اعتبار و اعتماد میگیرد.
-برخی مجریها نه صورت خوبی دارند، نه صدای خوبی ولی بسیار جذاب و گرم هستند و همدلی ایجاد میکنند. مجری باید یک آنی داشته باشد، اگر نداشته باشد هرگز موفق نمیشود. پیدا کردن همچین آدمی ساده نیست، باید حوصله داشته باشیم و باید بلد باشیم که این آدم را کشف کنیم.
-کسی که در تلویزیون اجرا میکند باید از طبقه متوسط جامعه باشد. عمده بینندگان برنامهها در جهان از طبقه متوسط هستند، پس اگر کسی از همان طبقه با آنها حرف بزند، جنس حرف زدنش به آنها شبیهتر است و بهتر میتواند با مخاطبان، ارتباط برقرار کند.
-شما به عنوان مجری با میلیونها نفر سر و کار دارید و هر کدام از آنها بخشی از تواناییها و ناتوانیهای شما را کشف میکنند. به همین دلیل کسی که در تلویزیون حرف میزند، باید شخصیت مهذب و قوام یافتهای داشته باشد. وقتی دچار مشکل شدیم آن گوینده نیست که خطا کرده، بلکه بیش از او و پیش از او کسی که او را به عنوان مجری انتخاب کرده، دچار خطا شده است.
-در مورد صدا و سیما این نکته وجود دارد که برخی گروههای سیاسی و هواخواهان آنها برای تسویهحسابهای سیاسی، رادیو و تلویزیون را نقد میکنند؛ بنابراین الزاما موضوع برخی نقدها تلویزیون نیست و در واقع محل دعوا جای دیگری است. شاید نقد تلویزیون به معنای دقیق و کاملش، هنوز در ایران شروع نشده است.
-بعضی معتقدند رسانه ما وقتی کارش را درست انجام داده که فقط حرف و دیدگاه ما را منتشر کند. این نوع نگاه، هواخواهان زیادی دارد، اما به نکتهای اشاره میکنم. قرآن حرفهای فرعون را سانسور نمیکند. قرآن تمایلات زلیخا را هم پنهان نمیکند.
-هنرمند و اهل رسانه باید همنشین مدام اهل فکر و علم و معنی باشند. چهل سال همنشینی با این جماعت باید منجر به ساخت فیلمی با برنامهای شود. جشنوارههای سینمایی باید محل اجتماع سینماگران و اندیشمندان باشد. اتاقهای تلویزیون باید پر باشد از حضور دانشمندان و متخصصان علوم انسانی. اهل سینما و رسانه و هنرها وقتی قادر به کشف و تجلی حقیقتند که بر سفره کاشفان حقیقت نشسته باشند.
57246
نظر شما