عبدالمجید معادیخواه وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت و گو با سایت جماران همچنین از ماجرایی سخن گفته که در آن مهدی کروبی از تزدیکان آیت الله شریعتمداری تو دهنی میخورد.
اهم سخنان معادیخواه در گفت و گو با جماران در ادامه میآید:
- در حال حاضر فضای عاطفی جامعه به گونهای است که به طور طبیعی نقطههای سیاه را بیشتر میبینیم که این البته تقصیر خود ما هست. یعنی متاسفانه روزمرگی بر همه ابعاد مدیریت در جمهوری اسلامی حاکم است. کسانی که در اردوگاه مدافعان و یا افراد وفادار به جمهوری اسلامی تلقی میشوند. البته وقتی "ما ها" گفته میشود طیف وسیعی است که درونش هم چندگانه است.
- الان در مجموع اینگونه شده که یا باید در مقابل انقلاب و جمهوری اسلامی ایستاد کامل نفی کرد و یا باید سینه چاک بود و حتی از نادرستیها دفاع کرد. این دو راهی، درست نیست و باید تصحیح شود. آنچه که مشکل را مضاعف میکند وضع موجود تاریخ شفاهی است. مشکلاتی که در حال حاضر در این زمینهها وجود دارد، بیشتر پیامد یک آشفتگی است در آن چیزی که به نام «تاریخ شفاهی انقلاب» زبانزد شده است. در این قسمت آنچه که میگویم ماها مقصریم یعنی همه کسانی که در کار تاریخ شفاهی حضور دارند، مقصرند. یک رویهای رایج شده که از افرادی مصاحبه میگیرند و پخش میکنند بدون هیچ گونه پردازش و بررسی جنبههای متناقص این حرفها. این کاری است که جاهای دیگر انجام نمیدهند.
- به لحاظ آزادی بیان نمیتوان نمونهای را مقایسه کرد با آن چیزی که امروز به نام تاریخ شفاهی انقلاب مطرح است. در تاریخ مشروطه گفتمان غالب در تاریخ مشروطه طرفداران دو آتشه تاریخ مشروطه است. اتفاقا این امری است که حکومت انجام نداده، ولی سیر تحولات این مسئله را ایجاب کرده است که اینگونه باشد.
- در تاریخ انقلاب اسلامی هم 72 ملت حرف میزنند؛ البته این را نمیتوان به حساب این گذاشت که جمهوری اسلامی در بحث آزادی کارنامه افتخارآفرینی دارد. بلکه شرایط دنیا اینگونه شده که همه حرف میزنند؛ ولی آنچه که عملاً پیش آمده این است که همه چیز گفته میشود. ولی این مسئله آشفتگی به وجود میآورد که برای محقق کار را دشوار میکند؛ در این شرایط هر کسی با هر گرایشی میتواند وارد این سفرهخانه شود و راضی بیرون بیاید.
- ما کارنامه یک مبارزهای که در یک دورهای انجام شده و منتهی به سقوط یک رژیم و آمدن یک نظامی شده را مخلوط با کارنامه جمهوری اسلامی نکنیم.به هرحال این بخش دوم هنوز به جایی نرسیده که بتوان آن را داوری کرد. اگر این مرزبندی را بپذیریم کار کمی بهتر میشود.
- فرض کنید دوره اصلاحات در جمهوری اسلامی به یک نتیجه مطلوب میرسید و ما الان به نقطهای رسیده بودیم که واقعاً در کشور حرف اول را رای مردم میزد، مردم احساس آزادی قابل قبولی میکردند، در نتیجه وارد مرحلهای میشدیم برای بازخوانی وضع گذشتهمان و تصحیح نقطههای غلط. اگر این اتفاق میافتاد الان حرف چگونه میشد؟ همه آنها مسئلهشان عوض میشد. چون هر کسی نگاه میکرد میگفت اوضاع قابل قبول است. یعنی نگاه، نگاه "خطاپوش" میشد. وقتی چنین نشد، نگاه، نگاه "خطاجو "شد.
- مهم این است که آخر جمهوری اسلامی چی از آب دربیاید. امروز هر حرفی زده شود، حرف پیچ و خمهاست. اگر ما چنین لیاقتی را داشتیم که نگذاریم خون شهدا ضایع شود و یک نظام قابل قبول و خردپذیری که طبعاً خداپسند هم است به جهان عرضه کردیم، در آن زمان مشمول تکفیر خواهیم شد و همه ضعفها پوشیده خواهد شد. اما اگر خدای ناخواسته به این صورت نباشد، نقطههای مثبتمان هم سیاه و مشمول حبط خواهد شد بنابراین باید کاری بکنیم که شرایط مثبت پیش بیاید.
- من پایبند به یک اصولی هستم. حرف من این است که نباید به طریقی که درباره زورمداران و جباران تاریخ سخن به میان میآید درباره امام صحبت کرد و مجموع شخصیت ایشان اینگونه نیست. اگرچه رهبر یک انقلابی که به پیروزی رسیده و به آن انقلاب سنجاق شده، اگر کسی مجموعاً ایشان را نگاه کند، نگاهش جوری نخواهد بود که در جهت سیاهنمایی بخواهد حرف بزند.
- در شورای انقلاب با اجماع، با لحاظ اینکه در شورای انقلاب چندگانگی وجود داشت در همان ابتدا قانونی را برای شورای عالی انقلاب تصویب کردند که به متهم 15 ساعت حق دفاع داده میشد. در واقع، شورای انقلابی که امام سرنوشت انقلاب را به آن سپرده بود و همه چنین اجماعی کردند که متهم هر کسی میخواهد باشد، از این حق برخوردار باشد. البته این قانون یک بار هم عمل نشد.
- من مطمئنم خیلی از کارهایی که اتفاق میافتاد آقای بهشتی، مطهری، طالقانی ... قبول نداشتند، اما قدرت ایستادن در برابر موجهای توفنده بعد از انقلاب را هم کسی در خود نمیدید.
- در واقع آن کسانی که میتوانستند روی موج تودهای مردم اثر بگذارند، افراد شناخته شدهای چون آقای بازرگان و آقای بهشتی نبودند؛ بلکه کسانی در خانههای تیمی و در محفلهای کذایی و در سنگرهای دانشگاه بودند و مردم اصلا گوششان بدهکار تجزیه و تحلیل نبود و "شعار" حرف اول را میزد. یک گروه تصمیم میگرفت که بیاید یک ریگی در کفش شورای انقلاب بیندازید.
- کافی بود که این شعار سر زبانها بیندازد که ساواکیها را معرفی کنید، در نتیجه مطالبات همه مردم این میشد که ساواکیها را معرفی کنید. معنای این کار یعنی چی؟ یعنی اینکه چند هزار نفر آدم بدبختی که قربانی نارسایی آن رژیم بودند در خیابان تکه پاره بشوند. وقتی گفتی که این ساواکی است، مردم عصبانی و خشمگین اجازه نمیدهند که این به دادگاه برسد.
- میشود وارد بحث دارالتبلیغ شد. البته عدهای از هر دو طرف ناراضی خواهند شد. بالاخره در ماجرای دارالتبلیغ فرد میتواند واقعیتها را ببیند هم آنهایی که الان به دارالتبلیغ دشنام میدهند و هم کسانی که ستایش میکنند، هر دو ناراحت میشوند.
- از آقای کدیور الان پرسیده شود که یک شبی در مسجد اعظم قم برای آقای اثنیعشری فاتحهای گرفته شد. این فاتحه هم از طرف آیتالله شریعتمداری گرفته شد. طلبههای مبارز قم که در آن شرایط سال 45 هیچ راهی برای بلند کردن صدایشان غیر از مجلس فاتحه نداشتند، خواستند از این مجلس استفاده کنند و آقای کروبی خواست شعاری بدهد، اما به دستور آیت الله شریعتمداری و توسط آقای حاج غلامرضای زنجانی تو دهنش زدند. خوب این کار، کار خوبی بود؟ آن شب به "لیله الضرب" انقلاب معروف شد.
- حرکت انقلاب وقتی شروع شد به زودی در افکار عمومی رهبری حرکت مشخص شد. اما فرض کنید برخی کسانی که بالاخره با هم این حرکت را شروع کردند، حاضر نبودند این واقعیت را قبول کنند. مسئله از آستانه 15 خرداد شروع شده است. چون به هرحال این حرکت چه خوب بوده و چه بد بوده با مشارکت همه این آقایان از جمله آقای شریعتمداری شروع شده که در آن شکی نیست و آقای خمینی به تنهایی این حرکت را شروع نکرده است.
- سهم ساواک در دامن زدن به قضایای قبل از انقلاب کم نبود. این جور نبود که یک رنجی که پیش میآید تقصیر با آیتالله شریعتمداری باشد یا شورای انقلاب؛ ساواک هم نقش داشت و آن را نباید نادیده گرفت. به این روشنی نمیتوان صحبت کرد و به یک سلسله دقتهایی که باید صورت گیرد، احتیاج دارد. در تاریخ انقلاب، فرض کنید که شخصیتی مانند آیتالله خوانساری که حرمت ایشان کم و بیش حفظ شده است، گرچه در شرایطی در خانه او هم رفته و شعارهایی میدادند، البته بعد از فوت ایشان امام اطلاعیه قوی داده و از شخصیت ایشان تجلیل کردند. بیت آیتالله خوانساری با دربار بیارتباط نبوده است. بلافاصله نمیتوان گفت که ایشان ساواکی بودند. نمیخواهم بگویم که عیناً مثل هم هستند. در این گونه موارد باید مسئله را دقیق بیان کرد و واقعیت این است که بنده در فضای انقلاب بیمحاباتر در مورد آقای شریعتمداری صحبت میکردم اما امروز به آن راحتی نمیتوانم حرف بزنم و به هرحال تجربیات بر صحبت دقیقتر تاثیر دارد.
27219
نظر شما