به گزارش خبرآنلاین، در ابتدای این نشست فیلم «سعید جانبزرگی از زبان کاوه گلستان» پخش شد و بعد از آن سیفالله صمدیان که مدیریت این نشست را بر عهده داشت سخن گفت؛ «اعتقاد شخصیام این است که تاریخنویسی سالم به دست ما نرسیده است؛ هر شاهی که آمده شاه قبلی را پاک کرده و نسل بعدی مجبور شده از نقطه صفر شروع کند. این اتفاق تا زمان انقلاب ادامه داشته است؛ بعد از انقلاب دلمان خوش بود و هست که بتوانیم با پدیدهای مثل عکاسی تاریخهای درستی به نسلهای بعدی ارایه دهیم، ولی هنوز خیلی مانده به تاریخنویسی سالم برسیم.»
این هنرمند عکاس بر این باور است که عکاسی این محدودیتها را کنار زده است و برای گفتههایش از کاوه گلستان و سعید جانبزرگی نام برد که هر دو جانشان را از دست دادند.
صمدیان همچنین به سالم بودن عکاسی خبری نسبت به سایر شاخهها اشاره کرد و گفت:«عکاسی قدرت و سلامتاش را در همه شاخهها بیان میکند و تاریخ سالمتری است.»
محمد صیاد یکی از عکاسانی است که از سال 48 عکاسی میکند؛ او در موقعیتهای فراوانی حضور داشته است. صیاد در سال 1980 از سوی آسوشیتد پرس به عنوان عکاس برتر سال انتخاب شد. یکی از کارهای ماندگار او عکاسی از طبس است. او درباره آن روز میگوید:«در دفتر محل کارم بودم که یکی از همکاران خارجیام گفت که این اتفاق در طبس افتاده است؛ گفتند که تو ایرانی هستی راحتتر میتوانی بروی؛ منوچهر دقتی گفت من هم میآیم؛ قرار شد که او برود بلیط بگیرد من وسایلم را بردارم و برویم فرودگاه. دقتی زنگ زد گفت که بلیت نیست من آشنایی داشتم زنگ زدم به او و دو بلیت رزرو کردم، به دقتی گفتم که بلیتها را بگیرد تا من برسم، به فرودگاه که رسیدم، هر چقدر دنبالش گشتم پیدایش نکردم، مطمئن بودم آنجاست، از بلندگو صدا کردند ولی خبری نشد، میدانستم که دقتی بلیتها را برداشته و رفته داخل هواپیما. من رفتم خانه قرار شد که بروم یزد و از آنجا بروم طبس. این کار را کردم. در هر صورت خودم را به طبس رساندم و مقداری عکس گرفتم. برگشتم یزد زنگ زدم به دفتر گفتم من عکسهایم را گرفتم، گفتند یک ماشین بگیر و برگرد؛ من رانندگی بلد نبودم یک ماشین کرایه کردم تا تهران اما ماشین وسط راه بنزین تمام کرد، من باید عکسها را زودتر مخابره میکردم، ولی مانده بودم وسط بیابان. بالاخره یک کامیون آمد و رفتیم بنزین خریدیم و برگشتیم تا خودم را به تهران رساندم؛ فیلمها را ظاهر و عکسها را مخابره کردم.»
محمد فرنود یکی دیگر از عکاسان حاضر در نشست بود، عکاسی که عکسهای زیادی از انقلاب و جنگ و در شاخههای مختلف دارد. ولی عکسهای خاص او در بخش زلزله است. محمد فرنود در این نشست گفت: «در طول 30 سال پیش آمده که بارها و بارها از چراغ قرمزها مثل آمبولانسها عبور کردهایم. ای کاش این امکاناتی که امروز در اختیار عکاسان هست در آن دوره در اختیار ما بود.»
او سالها پیش از زلزله رودبار عکاسی کرده است و میگوید«بعید میدانم کسی میتوانست یک دقیقه آن فضا را تحمل کند.»
در آن روزگاری که اینترنت نبود بزرگترین دغدغه عکاسان این بود که عکسها را زودتر مخابره کنند.
فرنود گفت:«بزرگترین دغدغه ما این بود که ارشاد پنجشنبه و جمعه تعطیل بود و شنبه و یکشنبه نیز خارج از ایران تعطیل بود و اگر چهارشنبه اتفاقی میافتاد ما عملا عزا میگرفتیم که این فیلمها را چطور به آن طرف دنیا برسانیم. اگر در رویدادی حاضر میشدیم که جنبه بینالمللی داشت، عکسها را میگرفتیم، اگر 12 شب میرسیدم ارشاد تعطیل بود، کار بسیار سخت میشد که این فیلمها را چطور برسانیم، گاهی میفتیم درب خانه مدیرکل ارشاد و مجوز میگرفتیم و بعد میرفتیم فرودگاه و بسته را ارسال میکردیم لندن یا پاریس وقتی هواپیما بلند میشد، شماره محموله را به آژانسمان اعلام میکردیم. این پروسهای بود که در دهه 60 تمام فتوژورنالیسمها با آن درگیر بودند.»
او در باره واقعه رودبار توضیح داد:«21 ژوئن 1990 این اتفاق افتاد و کل تهران به لرزه در آمد. با هلال احمر و آتش نشانی تماس گرفتم خودم را به هواپیما رساندم و با هلیکوپتر به رستم آباد رسیدم ( روستایی که زلزله از آنجا شروع شده بود) عکس گرفتم و با همان هلی کوپتر برگشتم؛ سی و دو اسلاید تهیه کردم. با عکسهایی که از من در ایندیپندنت منتشر شد کمک جمع کردند به ایران آوردند. مهم نیست چه کسی این کار را کرده، مهم این است اتفاقی در گوشهای از دنیا بیفتد و با ابزاری که داری عکس بگیری.»
امیرعلی جوادیان یکی از عکاسان دوره جنگ است، هنرمندی که به همراه کاظم اخوان در خط مقدم جبهه حضور مییافت و عکسهای ماندگاری را ثبت کرده است. یکی از کارهای او عکاسی از اماکن ایران است و پروژه حدید او عکاسی از عروسیهای سنتی ایران است.
او در این نشست از عدم حمایت از عکاسان سخن گفت و یادآور شد:« هنر ما یتیم است من 70 لوح تقدیر دارم ولی به چه درد می خورد. میگویند که عکاس جنگ هستی اجر دارد وعده بهشت به ما ندهید ما میخواهیم سالم زندگی کنیم. ما اداره قهرمانها در ورزش را داریم که میگوید، اگر مدال گرفتی این قدر حقوق می دهیم. ولی برای هنر چه کردند؟ در دوره قبل فقط قطعه هنرمندان راه انداختند فکر مرگ ما را کردهاند.»
او با یادآوری دوران جنگ و عکسهایی که از آن دوران ثبت کرده است، گفت: «موقعی که جنگ بود با ترفندهای مختلف میرفتیم. به محض اینکه به قرارگاه میرسیدم به راننده میگفتم، سریع میروی بپرس برادر محسن آمده یا نه؟ او دستپاچه میشد، از ما کارت نمیخواست. ما با کاظم اخوان خیلی جاها میرفتیم و شناسایی میکردیم که بعد برویم عکس بگیریم.»
مهدی منعم یکی از عکاسان بعد از جنگ است، او عکسهایی از مصدومان جنگی تهیه کرده است، خودش میگوید که کارش را بعد از بحران شروع کرده است و عکاسی از بازماندگان جنگ بهانهای برای این است که دنیا و سیاستمداران و کسانی که با ابزار کشتن سرو کار دارند متوجه شوند چقدر کشتن وحشتناک است.
او گفت:«عکسهای من اعتراضی به ابزارهای کشتن است و به آدمها تلنگر میزند که میشود کنار هم در صلح زندگی کرد بدون اینکه جنگ و ستیزی راه انداخت.»
او که خود به تنهایی همه هزینههای مربوط به کار را از سبد زندگیاش پرداخته، میگوید: «جنگ بخشی از تاریخ این ممکلت است که بخشی از آن نادیده گرفته شده است و آن آثاری است که جنگ روی غیرنظامیها گذاشته است. من سعی کردم به عنوان یک عکاس نگاهی انسانی به آدمهای جنگ داشته باشم و سعی کردم انسانیت آنها را به خاطر رسیدن به نام و نان زیر پا نگذارم، هر چند که در این عکاسی به ارزش مادی نرسیدم.»
صمدیان نیز با نشان دادن عکسهایی از عکاسان جنگ یادآور شد:«خیلی از عکسهای ما به خاطر عدم شناخت سردبیرهای خبرگزاریها از بین رفت و دلیل آن هم مناسبتی بودن ذهنهایمان بود که بیشتر از نوک دماغمان را ندیدم.»
محمد فرنود نیز گفت: «امروز ابتداییترین حرفها را درباره فتوژورنالیسم زدیم. یک فتوژورنالیسم تمام عیار مهم نیست از چه دوربینی استفاده میکند، مهم این است که در درجه اول انسان به تمام معنا باشد و چنان از لنزش استفاده کند که از بچه مظلوم عکس میگیرد، تحقیرش نکند.»
او از اعزام عکاسان به فاو هم گفت که یک تیم 45 نفر عکاس و خبرنگار عازم شدند که در نهایت این جمع به خاطر ترس از فضا به نصف رسید.
فرنود همچنین گفت: «روزی که عکاسی در تهران را شروع کردم، عکاسان به تعداد انگشتان دست نمیرسید، ولی الان انجمن عکاسان داریم. امروز ابزاری که شما دارید در دست ما نبود امیدوارم که از ثبت به حق زمانه خود دریغ نداریم.»
مریم زندی نیز که در سالن حضور داشت به این موضوع اعتراض داشت که چرا به عکاسان زن که در موقعیت بحران عکاسی کردهاند، اشارهای نشد و یادآور شد:«من از روزهای انقلاب عکسهای زیادی گرفتهام که به شکل کتاب درآوردم اما از مدتها قبل در ارشاد مانده و مجوز نگرفته است.»
57244
نظر شما