برگزاری سی و سومین اجلاس سران کشورهای عضو شورای همکاری [خلیج فارس] در منامه در حالی است که تنش در این کشور رو به افزایش است .
امریکا در حال حاضر از این نگران است که سازمان القاعده باردیگر فعالیتهای خود را در عربستان از سربگیرد و تحولات غیر منتظره ای بر اوضاع شبه جزیره عربستان بوجود آورد . ناظران عقیده دارند ناکامی نیروهای عربستان در سرکوب انقلاب مردم بحرین دارای پیامدهای گوناگونی است.
به دهه 1980 و کوششهای امریکا در افغنستان برمی گردیم . در آن هنگام امریکا، القاعده را بعنوان بازوی خود برای رویاروئی با شوروی بکار گرفت . اما هنگامیکه جنگ افغانستان به پایان رسید ، القاعده خود را در برابر ایالات متحده امریکا دید و کشمکش و درگیری ادامه یافت تا آنکه در سپتامبر 2001 القاعده به نیویورک و واشنگتن رسید .
اطلاعات بدست آمده نشان می دهد که گروههایی از جوانان سعودی در عملیات نظامی علیه بشار اسد ، در سوریه شرکت دارند . اما نگرانی امریکائیان این است هنگامی که درگیریهای سوریه به پایان می رسد ، این جوانان به کجا خواهند رفت ؟ آیا به کشورشان عربستان بازخواهند گشت ؟ که البته تکرار سناریوی افغانی بعید بنظر نمی رسد. در آن هنگام به اصطلاح " افغانهای عرب " به کشورهایشان بازگشتند و روند خشونت در کشورهای عربی پدیدار شد از جمله رویدادهای دهه 1990 در الجزایر که در آن هنگام بیش از دویست هزار تن بقتل رسیدند ونیز پس از آن رویدادهای نیویورک و واشنگتن و پس از آن عراق و دیگر کشورها . این رزمنده ها که هم اکنون در سوریه حضور دارند بهر صورت در پایان بحران سوریه به جزیره عربستان بازخواهند گشت و با توجه به تجربه ای که در سوریه کسب کرده اند ، سعی خواهند کرد با عملیات نظامی با رژیم کشورشان رویاروئی کنند.
اجلاس آینده سران شورای همکاری ، باردیگر یاد اجلاس سال 1994 را که در منامه برگزار شد ، زنده می کند . در آن هنگام قیام مردم بحرین اتفاق افتاده بود و توجه تمامی رسانه ها از اجلاس سران به خیابانهای بحرین و ناآرامی های سیاسی و امنیتی کشیده شد .
خواسته های قیام مردمی بحرین در آن تاریخ اعمال قانون اساسی که از سال 1975 به حال تعلیق در آمده بود و نیز آزادی زندانیان سیاسی بود . آن قیام بدون وقفه پنجسال بطول انجامید ومتوقف نگردید مگر با رفتن حکمران سابق ، شیخ عیسی بن سلمان آل خلیفه در سال 1999 و روی کار آمدن فرزندش حمد ، حکمران کنونی .
در آن روزگار " طرح اصلاحات " که از سوی ایالات متحده امریکا عنوان گردید و گروهی از مخالفان آنرا برعهده گرفتند ، به توقف روند قیام مردمی انجامید . وبا وجود آنکه بعضی از مخالفان کوشش کردند با این طرح همسویی نشان دهند اما واقعیت آن طرح ، بزودی در صحنه نمایان گردید و نا آرامی ها باردیگر از سرگرفته شد.
روشن بود تا زمانی که خانواده حاکم در بحرین خواسته های مشروع مردمی را نادیده بگیرد قیام مردمی ، ادامه خواهد یافت . در مقدمه خواسته های مردمی روی کار آمدن یک پارلمان واقعی بنمایندگی از سوی مردم بود و تظاهرات و اعتصابها در داخل بحرین وخارج از آن ازسرگرفته شد. و باردیگر زندانهای برای مردم گشوده شد وعملیات سرکوب بوسیله نیروهای امنیتی آغاز گردید که مهمترین آن خشونت و بدرفتاری با زندانیان سیاسی بود. با وجود مشارکت بعضی از نهادهای سیاسی در انتخابات 2006و بویژه " جمعیت وفاق ملی اسلامی" ، نتیجه این مشارکت چیزی نزدیک به صفر بود ، چون با توجه به سیستم حکومتی ، احتمال تغییر و یا اصلاح قانون اساسی امکان پذیر نبود و در نتیجه مشارکت مردم در اداره کشور امکان نداشت ضمن اینکه رعایت مسائل مربوط به حقوق بشر و خودداری از شکنجه زندانیان ویا استیضاح وزرا ویا نخست وزیر نیز قابل اجرا نبود. نمایندگان به اصطلاح جبهه مخالف در پارلمان نتوانستند قانونی را به تصویب برسانند که از نقض حقوق بشر شهروندان جلوگیری نمایند و به انان نیز اجازه داده نشد قانون شماره 56 را که از سوی حاکم در سال 2002 تحمیل گردید، مورد بررسی قرار دهند . این قانون از محاکمه متهمان به شکنجه جلوگیری می کرد و به " قانون حمایت شکنجه گران " شهرت یافت.
با آغاز انقلابهای بهار عربی ، فرصت قیام مجدد برای مردم بحرین فراهم گردید و جوانان بحرین ، انقلابی را آغاز کردند که با قیامهای گذشته تفاوت داشت. آنان در روز 14 فوریه و همزمان با اعلام قانون اساسی جدید از سوی شیخ حمد بن عیسی در2002 ، انقلاب خود را آغاز کردند . این قانون اساسی بوسیله کارشناس مصری " رمزی شاعر" تهیه شده بود و هیچیک از مردم بحرین در تهیه آن شرکت نداشتند .
در آن هنگام تمامی گروههای سیاسی این قانون اساسی را رد کردند و آنرا شورشی بر قول و قرارها و وعده های نظام دانستند که قبلا قول داده بود بدان دست بزند . این اقدام رژیم ، بطور کلی خشم مردمی را فزون تر ساخت و به انقلاب انجامید.
مردم بحرین احساس کردند که فریب خورده اند و پیش نویس قانون اساسی جدید با قانون اساسی که پس از عقب نشینی انگلیس از بحرین در سال 1971 تهیه گردید ، تفاوتی ندارد . تمامی این تحولات ، دیدگاهها را بسوی مسائلی رهنمون کرد که از انگیزه های انقلاب مردمی بدور نبود از جمله : منبع مشروعیت هر نظام چیست ؟ مردم تا چه اندازه در تعیین سرنوشت خود مشارکت دارند؟ چه کسی باید قانون اساسی را تهیه نماید؟ نقش همه پرسی قانون اساسی بعنوان منبع مشروعیت چیست ؟ وآیا می توان قانون اساسی را بدون همه پرسی بر مردم تحمیل نمود ؟
شاید این پرسشها تکراری بنظر برسد اما در حقیقت اساس مشروعیت در نظامهای حکومت مدرن بشمار می آید . در چهارچوب انقلابهای بهار عربی ، پاسخ به این پرسشها ، از جمله هدفهای مردم انقلابی بود که احساس می کردند با سیاستهای سرکوبگری رژیم روبرو هستند. و با توجه به رویاروئی موجود میان آزادی و سلطه گری ، سرنوشت نقش مردم در روند تحولات دمکراتیک و برقراری دولت ونهادهای آن ، همچنان نامشخص بود. با توجه به خودداری رژیمهای سرکوبگر در پذیرفتن نقش مردم ، کشورهای غربی طرفدار رژیمهای عربی نیر سعی دارند ، حضورمردم در روند تحولات بهار عربی را نادیده بگیرند ، در نتیجه درصورتیکه رهبران انقلابها از همسوئی با غرب ومنافع و سیاستهای آن خودداری نمایند، غربی ها با روند انقلابهای بهار عربی رویاروئی خواهند نمود . روند تحول و دگرگونی که ملل عرب آنرا دنبال می کردند همواره با موضعگیری غرب در هواداری از رژیمهای خودکامه عربی روبرو میشد. قابل توجه اینکه هنگامیکه غرب احساس کرد بر اثر انقلابهای بهار عربی تحولاتی صورت خواهد گرفت که دیگر نقشی در منطقه بر عهده نخواهد داشت ، تصمیم گرفت نقش عمده ای را در این انقلابها برعهده بگیرد. این دخالت به محرومیت انقلابهای مردمی از هرگونه پیروزی مستقیم انجامید وهرگونه تحول و تغییر تنها با خواسته غرب و دخالتهای امنیتی ونظامی آن صورت گرفت.
انقلاب بحرین از همان آغاز هدفهای روشنی داشت و در عین حال نقش موانع غرب در راه تحقق این انقلابها مشخص بود . کشمکش میان انقلاب و ضد انقلاب در سه زمینه صورتگرفت :
نخست : قدرت پایداری .هر یک از دو طرف که زودتر در پایداری ، با شکست روبرو گردد ، نبرد را از دست داده و تسلیم خواهد شد و این همان هدفی است که کارشناسان انگلیسی اعزامی از سوی حکومت لندن از جمله " سر دانیال بیت لحم " و جفری جاول سعی دارند بر مردم بحرین تحمیل کنند . اینان امیدوار هستند با بازداشت فعالان سیاسی که توان تحریک صحنه را در اختیار دارند ، سیاست خشکاندن سرچشمه ها را بکارگیرند و در نتیجه انقلاب مردم بحرین رفته رفته از میان خواهد رفت.
دوم : عامل زمانی فشار بیشتری بر نهادهای سیاسی وارد خواهد کرد تا از خواسته های خود در مورد برقراری سلطنت مشروطه و لغو اختیارات خانواده حاکم کنونی و برقراری حکومت مردمی دست بکشند .
سوم : سیاست فرسایش که از سوی رژیم بکار گرفته شده ، به افزایش نارضایتی مردمی خواهد انجامید و در نتیجه مردم بر انقلابیون فشار وارد خواهند کرد تا از صحنه دور شوند و اعتراضهای خود را متوقف سازند در حالیکه از هنگام آغاز قیام در 22 ماه قبل ، این اعتراضها هیچگاه متوقف نگردید. این رویکردها بخشی از عملکرد انگلیسی ها است که هم اکنون مسئولیت اداره بحران بحرین را بطور مستقیم برعهده گرفته اند .
اخیرا اختلافی میان لندن و واشنگتن درباره بحرین بوجود آمد. درحالیکه مقامات انگلیسی برای در پیش گرفتن عملکرد جدیدی در برابر گزارش "کمیسیون حقیقت یاب بسیونی" و توصیه های شورای حقوق بشر که در ماه سپتامبر گذشته انتشار یافت، از اعمال فشار بر خانواده سلطنتی بحرین خودداری می کنند ، آمریکائیان اظهارات متناقضی بیان می دارند . هفته گذشته " مایکل بوستر" معاون وزیر خارجه امریکا از حکومت بحرین درخواست کرد رهبران سیاسی این کشور را که در زندان بسر میبرند ، آزاد نماید و آنها را بعنوان زندانیان آزادی بیان در نظر بگیرد و در عین حال مسئولان حکومتی را که مرتکب شکنجه وقتل و نقض قوانین علیه مردم شده اند ، مورد بازخواست ومحاکمه قرار دهد. در این میان ولیعهد بحرین با اظهار تشکر از موضعگیریهای لندن و نادیده گرفتن موضعگیریهای واشنگتن ، موقعیت دشواری را بوجود آورد . شایان ذکر است که حاکم بحرین طی دوسال دو سال اخیرکوشش کرده است به امریکا سفر نماید ، اما امریکائیان نه تنها از پذیرش وی خودداری نموده اند بلکه با سفر مقامات عالیرتبه دولت بحرین به واشنگتن نیز مخالفت کرده اند . همچنین وزارت خارجه امریکا برای شرکت در مراسم جشن سالیانه سفارت بحرین در واشنگتن که هفته گذشته برگزار گردید ، فقط یکی از مقامات خود را به این جشن اعزام کرد.
شاید از دیدگاه بسیاری ، انقلاب مردم بحرین فرو نشسته و یا به پایان رسیده است بخصوص که رسانه ها نسبت به رویدادهای این کشور کوچک خلیج فارس ، توجهی نشان نمی دهند . اما واقعیت این است که انقلاب مردم بحرین ادامه دارد و در میان انقلابهای بهار عربی ، انقلاب مسالمت آمیز بشمار می آید ، اما عربستان سعودی و انگلیس سعی دارند آن تحول دمکراتیک مورد نظر ملت بحرین صورت نگیرد.
بدون تردید اصرار انقلابیون بحرینی بر استقلال خود از بیگانگان ، نقش موثری در دور ماندن این انقلاب از وسایل ارتباط جمعی برعهده داشته است. وبا وجود اشاره هایی که درباره پشتیبانی ادعایی ایران از انقلاب مردم بحرین صورت می گیرد ، هیچکس تاکنون نتوانسته است دلیل محکمی در این باره ارائه نماید ، حتى اینکه رژیم چند ماه پیش بطور یکجانبه سفیر خود را به تهران باز گرداند و پروازهای شرکت هواپیمایی " خلیج" را به ایران و عراق از سر گرفت ، واین در حالی است که تهران از بازگرداندن سفیر خود به منامه و یا از سرگرفتن پروازهای هواپیمائی خود به بحرین خودداری کرده است.
همچنانکه اشاره گردید غربی ها در عملیات تغییر وتحول در دیگر کشورهای عربی دخالت کرده اند تا همچنان روند دخالت وحضور خود را محفوظ نگهدارند ، اما عملکرد غربیان درباره کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به گونه دیگری است و همواره کوشش کرده اند زمینه نگرانی عربستان را فراهم نسازند چون این کشور دارای امکانات گسترده نفتی است که غرب نمی تواند از آن چشم پوشی نماید.
بهر حال ادامه جنبش سیاسی در بحرین می تواند به مناطقی از عربستان رخنه نماید بخصوص که هم اکنون اعتراضهایی در منطقه شرقی عربستان و نیز مناطق قصیم ، ریاض ، جوف و جده صورت گرفته و خانواده های زندانیان سیاسی در آنها شرکت دارند . زندانیانی که بالغ بر دههزار تن می باشند و بیشتر آنان بیش از دهسال است که در بازداشت بسر میبرند.
حال برون رفت از بحران سیاسی کنونی بحرین چگونه خواهد بود ؟ روزهای اخیر و درحالیکه خانواده سلطنتی بحرین جشن روز ملی را برگزار می نمود ، مردم بحرین مراسم " روز شهدا " را برگزار کردند و اینچنین رویاروئی میان دو طرف ادامه دارد و سخن درباره به اصطلاح گفتگو میان حکومت و مردم که از سوی مقامات دولتی عنوان می گردد ، هیچونه نمادی از آن در میان نیست. خاندان حاکم در بحرین معتقد است هرگونه امتیاز دهی ، به فروپاشی قدرت خود خواهد انجامید بخصوص اگر با ادامه تظاهرات و اعتراضات مردمی موافقت نماید و آزادیها از جمله آزادی بیان را بپذیرد. در نتیجه مقامات دولتی ترجیح می دهند با گذر زمان ، این بحران را به کنترل خود درآورند که البته موضعگیری دولت انگلیس در پشتیبانی بدون قید وشرط ، خود انگیزه جالبی برای حکومت بحرین بشمار می آید .
در این میان نظریه پردازان جنبش سیاسی بحرین عقیده دارند که انقلابهای بهار عربی یا همگی باید به پیروزی برسند و یا اینکه همگی ناکام گردند ودخالتهای بیگانگان در بحرین با دخالتهای خارجیان در دیگر کشورها تفاوتی ندارد . آنچه هم اکنون مورد نظر می باشد ابقای منطقه عربی در حالتی از وابستگی به غرب و دور نگهداشتن مردم از فعالیتهای سیاسی است تا موازنه ناپایدار و ناهمگون میان غرب وملل عربی و اسلامی همچنان ادامه یابد.
منطقی بنظر نمی رسد سکوت کنونی درباره انقلاب مردم بحرین ادامه یابد چون در حقیقت گونه ای از نارضایتی و بیقراری را درباره موضعگیریهای نظام سیاسی جهانی در برابر کوششهای ملل خواهان حقوق و آینده روشن ، بوجود می آورد. در این میان نخبگان عرب و فعالان اسلامگرا و انقلابیون باید به موضعگیریهای خود برای جلب حمایت از انقلاب مردمی صلح آمیز علیه رژیم خودکامه بحرین ادامه دهند ، رژیمی که قدرت خود را از حضور ناوگان پنجم امریکا وکارشناسان امنیتی انگلیسی در بحرین بدست می آورد. این عملکرد انقلابیون اگر ادامه نیابد ، ضد انقلاب همچنان به کوششهای خود علیه قیام مردمی ادامه خواهد داد که البته این بسود انقلاب و تحول دمکراتیک نمی باشد.
ترجمه:محمد ماجد نجار
49261
نظر شما