ژن این فوتبالیستها ایراد دارد. این فوتبالیستهایی که الان 36 - 37 ساله شدند. انگار یه چیزی شان هست که بیخیال فوتبال نمیشوند. بعد از دل پیرو که اول فصل به خاطر اینکه یک فصل دیگر بازی کند به استرالیا رفت حالا نوبت بکام است. او هم نمیخواهد از فوتبال بازی کردن دست بکشد و به همین دلیل بین تیمهای مختلف راه افتاده که یک فصل دیگر بازی کند. تیمهای مختلفی از لیگهای اروپایی دنبالش هستند از استرالیا و آمریکا هم پیشنهاد دارد. او البته گفته بود فینال پلیآف، آخرین بازیاش است. چه قهرمان شود و چه نه. این یعنی خداحافظی. برای مردی که خداحافظی را هرچقدر تمرین کند یاد نمیگیرد. مگر قبلاً خداحافظی نکرده بود؟ 5 سال و نیم پیش. از مادرید با قهرمانی فرقش با آن دفعه بزرگ شدن پسرانش بود. بروکلین، رومئوو کروز. همانها که با پوشیدن سایر کوچکتر پیراهن پدر، دستش را گرفته بودند، حالا قد کشیدند و کنار پدر از لسآنجلس میروند. باز هم خداحافظی کرده بود. با منچستر یونایتد.
با ابرویی پاره. بدون اشک و بدون قهرمانی. با تیمملی انگلیس. بدون بازوبند. بدون شماره 7 بودن اشک و بدون قهرمانی اما استاد نمیخواهد بیخیال شود و میخواهد فوتبال بازی کند. مثل پل اسکولز و مثل همه بازیکنانی که امروز 37 ساله شدهاند مثل بازیکنانی که انگار ژنشان ایراد دارد.
37 ساله شده است. خطهای پیشانیاش زیاد شده. عمیقتر هم شده اهل خداحافظی نیست. انگار. آن هم بعد از آن همه خداحافظی. دلپیرو را بگویی؛ او یک بار بیشتر این کار را نکرده. گیگز را بگویی؛ هیچ وقت این کار را نکرده. اسکولز را بگویی؛ کرده اما نمیکرد سنگینتر بود. در یک مراسم باشکوه با حضور پله و کانتونا خداحافظی کرد و سر سال نرسیده برگشت دوست صمیمیاش، بکام هم حس کرد کارش سبک بوده.
کیست که او را نخواهد؟ خودش هم پنهان نمیکند. سرش را بالا میگیرد و میگوید خیلی پیشنهاد دارد. به همان اندازه هم
ذوق دارد: «من خوشبختم چون 37 سالم است و چندین گزینه هیجانانگیز دارم. چند پیشنهاد روی میزم است. همیشه گفتهام با برگشتن به انگلیس مشکل دارم چون برای بزرگترین باشگاه دنیا، بزرگترین باشگاه انگلیس، منچستر یونایتد بازی کردهام و هرگز حاضر نیستم خودم را در تیمی انگلیسی غیر از این تیم ببینم. اما کسی چه میداند. همانطور که گفتم، چندین پیشنهاد دارم. فعلاً میخواهم وقت بیشتری در انگلیس بگذرانم چون این برای بچهها خوب است که پدر بزرگها و مادر بزرگهایشان را ببینند.» همین؟ یعنی به همین خاطر قرار است برود انگلیس؟ چلسی برو که نیست. منچستر سیتی را هم که حرفش را نزن. کویینز پارک و فولام و تاتنهام هم او را میخواهند. عاشق لندن هم که هست. زاده همانجاست. همسرش ویکتوریا هم که در لندن به تجارتش میرسد اما نه یک بار بلکه چند بار گفته که حاضر نیست در تیمی جز منسچتر یونایتد بازی کند.
کجا میرود؟
پاریس اما پیشنهاد خوبی دارد. آنچلوتی هم هست. بکام را میشناسد. از زمان حضور در میلان. زلاتان ایبراهیموویچ هم هست. تیم هم که در لیگ قهرمانان هست: «همیشه عاشق این بودم وقتی به میلان میرفتم، در لیگ قهرمانان بازی کنم. همیشه دلم برای این بازی هعا تنگ میشود و عاشق آن هستم. البته که دوست دارم دوباره در آن بازی کنم.»
اما پاریس فعلا شایعه پیشنهاد به بکام را رد کرده، در فرانسه اما او طرفدار دارد؛ موناکو. دسته دومی است اما دارد به دسته اول میآید. مربیاش رانیری است و گلزن اولش ابراهیم توره. لیگ قهرمانانی نیست اما پرزوق و برق است مثل پاریس است. حتی لوکستر. تیمهای خاورمیانه هم هستند. السد قطر هست. پول فراوان میدهد. رائول هم هست. دوست صمیمیاش. اما نه. محدود است برای یکی از پول میخواهد اما سروصدا نه، به درد نمیخورد. الوصل هم هست. پول فراوان میدهد.
چه در سر دارد؟
اما نه. فرگی اشتباه میکند. فوتبال بخشی از زندگیاش نیست. همه زندگیاش است. همیشه همین بود.
فوتبال همه زندگی اوست. برای همین است که خداحافظی نمیکند. مگر مجبور شود. از خداحافظی نمیترسد اما فعلا طرفش نمیرود: «نمیگویم از بازنشسته شدن میترسم اما میدانم وقتی بازی را تمام کنم، دلم برایش تنگ میشود. هر بازیکن و هر آدم حرفهای وقتی کنار میکشد، دلش تنگ میشود.» حرف جالبی میزند. خداحافظی هم کنداز فوتبال دور نمیشود« «دلم میخواهد مالک یک باشگاه باشم. چون از یک طرف نمیخواهم مربیگری کنم و از طرف دیگر هم نمیخواهم از فوتبال دور شوم. مربیگری کار مورد علاقهام نیست. عاشق بازی و مربیگری هستم اما ترجیح میدهم اگر مجبورم کنار بکشم، مدیر یک باشگاه باشم.»
19 301
نظر شما