خدایا مرگ ده مادر زنم را
ببر در دوزخ خود دشمنم را
کتک ها می زند من را شب و روز
از این رو زخم می بینی تنم را
بگیرد در میان جنگ و دعوا
دو صد وشگون بیاض گردنم را
بود همسایه ام در رنج و زحمت
شنیده بسکه داد و شیونم را
چو گیرم خوار و بار از بهر خانه
کند سرقت برنج و بنشنم را
زند با دسته جارو بر سر من
بچسبد چون کنه پیراهنم را
برای کله ام ول کرد دیشب
چراغ پر زنفت روشنم را
خریدم بهر او روغن نباتی
ولیکن لب نزد او روغنم را
ز شرش تا رهم، تغییر دادم
به یک هفته سه دفعه مسکنم را
ولی چون کفتر جلدی بیامد
نمود او بی اثر فوت و فنم را
چو مهر خانمم خیلی زیاده
میسر نیست ول سازم زنم را
بگوید با تو «پرچانه» دگر بار
خدایا مرگ ده مادر زنم را
توفیق. شماره12 .سال 1344
6060
نظر شما