زهرا خدایی
یک هفتۀ دیگر به مراسم تحلیف دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما زمان باقی است؛ اما معرفی چهرههای جدید از سوی رییس جمهور برای پستهایی همچون وزارت دفاع و سازمان سیا، قرائتهای متفاوتی از کابینۀ دوم اوباما به همراه داشته است. فاصلۀ چاک هگل-نامزد ریاست پنتاگون- با نومحافظهکاران و نزدیکی زیاد برنن-نامزد احراز ریاست سازمان سیا- به اوباما، زمزمههای تغییرات اساسی در سیاست خارجی و تیم امنیتی اوباما را تقویت نموده است. ناظران و کارشناسان مسائل آمریکا اهداف اوباما از تعیین چهرههای جدید را در چند هدف خلاصه میکنند: چاک هگل؛ وزیر دفاع جدید برای تحقق تسریع خروج آمریکا از افغانستان و کاهش هزینههای نظامی، جان برنن، رییس سیا برای جایگزین نمودن و استفاده بیشتر از سیستمهای اطلاعاتی به جای نظامی و در نهایت جان کری، وزیر خارجۀ آمریکا-که به دیپلمات در سایه معروف است- برای پیشبرد پروندههای حساسی همچون ایران و خاورمیانه. هرچند با توجه به عدم تکمیل کابینۀ جدید، هنوز برای پیشبینی سیاست خارجی اوباما در دور دوم کمی زود است، اما به نظر میرسد انتخاب افرادی متفاوت موید تغییرات اساسی در کابینۀ دوم اوباما باشد؛ تغییراتی که گفته میشود بخش مهمی از آن در قبال ایران و رویکرد متفاوتی است که قرار است دمکراتها در پیش گیرند. خبرآنلاین در گفتگویی با فواد ایزدی، کارشناس مسائل آمریکا، کابینۀ جدید اوباما و تبعات آن بر ایران را مورد بررسی قرار داده است. ایزدی معتقد است با انتخاب افراد متفاوت و جدید، ایران نیز باید در سیاستهای خود بازبینی کند.
نگاه و ارزیابی شما نسبت به گزینههای معرفی شده برای کابینۀ جدید اوباما چیست؟
بیشترین جنجالها پیرامون انتخاب چاک هگل بوده است؛ آنهم به خاطر مواضعی که نسبت به ایران، لابی یهودی، نقش آمریکا در جهان و مواضعی که از وی منتشر شده است. هم اکنون لابی اسراییل به شدت فعالیت میکند که وی به وزارت نرسد. البته پیش از آن هم فعالیت میکردند که وی معرفی نشود، اما بالاخره معرفی شد. نکتۀ قابل توجه در مورد انتخاب هگل اینست که در تاریخ معاصر آمریکا دیده نشده که فردی با اینگونه مواضع، آراء و اظهارنظر برای وزارت معرفی شود. چنین چیزی در تاریخ آمریکا امر جدیدی است. این مسئله نشان می دهد قدرتی که لابی اسراییل در آمریکا در گذشته داشت دیگر امروز ندارند و همچنین نفوذی که مجموعۀ نومحافظه کاران پیشتر داشتند، نیز امروز وجود ندارد و در واقع این انتخابها نشانۀ افول قدرت این مجموعههاست.
آیا واقعاً هگل ضداسرائیلی است؟
حرفهایی که هگل زده، خیلی تند نبوده است مثلاً در جایی گفته است که" من سناتور آمریکا هستم و سناتور اسراییل نیستم" و یا در جای دیگری گفته است:"لابی یهودی افراد را در واشنگتن تحت فشار قرار میدهد" و یا در یکی دو مورد نسبت به قوانین ضدایرانی رأی مثبت نداده است و جزء چند سناتوری بوده که به قوانین ضدایرانی رأی مثبت نمیدادند، به جز هگل، ریچارد دوگر هم از جمله همین سناتورها بود که نتوانست دوباره در این دوره به سنا بازگردد. افراد معدودی در واشنگتن مواضع اینگونه دارند، از این رو در صورتی که وی رأی بیاورد نشانۀ افول قدرت لابی اسراییل در آمریکاست. البته زمزمه هایی مبنی بر رأی نیاوردن وی نیز وجود دارد.
البته باید این نکته را هم اضافه کرد از آنجایی که هم اکنون بر روی مواضع وی بحثهای زیادی وجود دارد، وی لحن و مواضع خود را نسبت به اسراییل تغییر خواهد داد و خود را کمی نرم تر و تا اندازهای طرفدار اسراییل معرفی خواهد کرد و حتی نسبت به ایران نیز لحن تندتری خواهد گرفت این مواضع قطعا از ایشان منتشر خواهد شد. قطعاً در جلسۀ استماعی که برای معرفی وزیر برگزار خواهد شد، وی ضدیت خود را با ایران و هماهنگی خود را با اسراییل تکرار خواهد کرد. چون برای رأی نیاز دارد که اینگونه حرف بزند. غالباً دیده شده است که مقامات آمریکایی اظهارنظرهایی میکنند و بعد از قدرت گرفتن نظرشان را عوض میکنند. نمونۀ آن را در تاریخ آمریکا داشته ایم که قبل و بعد از مدیریت نظر و مواضع مقامامات تغییر می کند. نمونۀ آن رابرت مک نامارا، وزیر دفاع لیندون جانسون در زمان جنگ ویتنام بود که در واقع مهندسی جنگ ویتنام با وی بود، اما بعد از پایان کارش در فعالیتهای ضدجنگ نیز شرکت میکرد. این مواضع در مقامات آمریکایی دیده شده است. از این رو باید دید که آیا هگل قرار است به عنوان وزیر دفاع همان مواضع زمان سناتوری خود را ادامه دهد و یا خیر. نمیتوان با اطمینان کامل پیشبینی کرد که چه اتفاقی خواهد افتاد. اما و اگرهای زیادی نسبت به مواضع وی وجود دارد اما همین که وی با این مواضع انتخاب شده، این خود نشانگر تغییر است.
در مورد رئیس جدید سازمان سیا چطور؟
در مورد برنن هم وضعیت به همین شکل است. بدین معنا که وی با همان تفکر و واقع گرایی با تیم جدید هماهنگ است. ایشان نیز چند سال پیش مواضع خود را پیرامون ایران منتشر و در آن بحث تعامل با ایران را مطرح کرده بود. یکی از انتقادات هگل به سیاستهای آمریکا در قبال ایران، مسئلۀ تحریمها بود. وی معتقد بود که تحریمهای فزاینده علیه ایران ممکن است سیاست بهتری در قبال ایران نباشد و اوضاع را بدتر کند. برنن در متنی که چند سال پیش منتشر کرد، خواهان تعامل با ایران شده بود. البته برخلاف هگل، برنن در خیلی از حوزهها دارای مواضع بسیار تندی است؛ مثلاً در مورد استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین موضع طرفدارانه دارد،(به خصوص اینکه در زمان اوباما استفاده از این هواپیماها بیشتر از زمان بوش بوده است) و یا مثلاً استفاده از شکنجه را تأئید میکرده است. برنن قرار بود که در دورۀ قبل اوباما رئیس سازمان سیا شود، اما این مسئله به دلیل مواضع وی پیرامون شکنجه اتفاق نیفتاد، از سویی 4 سال پیش محیط به گونهای نبود که وی بخواهد این پست را بگیرد، اما هم اکنون شرایط بهتری برای روی کارآمدن وی وجود دارد.
انتخاب چنین افرادی با مواضع متفاوت چه تأثیری بر سیاستهای آمریکا در دور دوم ریاست جمهوری آمریکا دارد؟
تیم جدید اوباما همخوانی بیشتری نسبت به تیم قبلی با هم دارند و از نظر فکری به هم نزدیکتر هستند. در دور قبلی اوباما چنین همفکری وجود نداشت؛ مثلاً خانم کلینتون در دور اول رقیب اوباما بود و بعد از انتخاب شدن به عنوان وزیر خارجه با اسراییل و لابی یهودی در مباحث خاورمیانه هماهنگ بود و البته اوباما نیز برای ریاست جمهوری به اینها نیاز داشت و یا مثلاً حتی بحث ریاست جمهوری پترائوس نیز مطرح میشد. ملاحظه می کنید که تفاوتهای فکری و سیاسی این افراد و یا رقابتهای آنها در کابینۀ اول بیشتر بود؛ اما در کابینۀ دوم به نظر میرسد که این تفاوتها کمتر است. البته هنوز پستهایی در کابینه وجود دارد که تکلیف آنها مشخص نشده است. مثلاً مشاور امنیت ملی اوباما هنوز مشخص نیست و یا فردی که پرونده ایران را قرار است در دست گیرد. برای اینکه متوجه تغییر و تحولات آینده بشویم باید وضعیت این پستها نیز مشخص بشود. در مرحلۀ بعد معامله صورت میگیرد بدین معنا که لابی اسراییل توافق میکند که مثلاً هگل وزیر بشود و پست معاونت(که با مسائل ایران در ارتباط است) متعلق به لابی اسراییل باشد، این اتفاقات هم میافتد.
فکر میکنید ایران در مقابل تغییرات کابینۀ دوم اوباما چه سیاستی باید داشته باشد؟
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران با توجه به انتخاب افراد جدید، باید در سیاستها و نوع نگاهش به آمریکا بازبینی داشته باشد. چون این افراد جدید هستند و برخی از آنها سابقۀ نسبتاً معتدل تر بودن را دارند، ایران نیز باید بازبینی داشته باشد. بازبینی به معنی تغییر سیاست نیست؛ ممکن است زمانی بازبینی صورت گیرد اما بعد متوجه بشویم که نیازی به تغییر سیاست نیست، ولی به نظر می رسد که در شرایط جدیدتر نیاز به بازبینی وجود دارد. واقعیت اینست که در میان نخبگان سیاست خارجی آمریکا دو گروه وجود دارند؛ یک گروه شامل جان کری، بایدن و هگل میشوند که واقع گراتر و نسبتاً معتدلتر از سایرین هستند. گروه دیگر اینگونه نیستند، آنها اکثریت سنا را دارند، به شدت ضد ایرانی هستند، علاقمند به تشدید تحریمها هستند، اگر امکانات جنگ وجود داشته باشد، بدشان نمی آید که بمبارانی حتی به شکلی محدود وجود داشته باشد. از این رو با توجه به اختلاف و دعوایی که وجود دارد، نیاز است جمهوری اسلامی نیز بازبینی داشته باشد. اشکال ندارد که راهکارها و یا کارهایی برای استفاده از این اختلافات از سوی ایران در نظر گرفته شود. آمریکاییها از اختلافات درون حکومت ما استفاده میکنند و از این رو هیچ اشکالی ندارد که با توجه به وضعیت فعلی، ایران نیز از این اختلافات استفاده کند.
4952
نظر شما