محمد هیراد حاتمی:
علینقی خاموشی اگرچه پس از حدود سه دهه ریاست بر اتاق بازرگانی ایران در حال حاضر شاید سمت اجرایی چندان مهمی نداشته باشد اما همچنان به عنوان یکی از اصلی ترین فعالان اقتصادی ایران در فضای اقتصاد حضور دارد. وقتی داستان پیاده روی اش را برای رسیدن به کربلا برای مراسم اربعین حسینی روایت می کند با لحنی طنز گونه می گوید که هنوز هم دود از کنده بلند می شود. این ضرب المثل او را می توان در نگاه اقتصادی هم نسلان او نیز مشاهده کرد. هنوز هم طیف های او بار قابل توجهی از اقتصاد ملی ایران را به دوش می کشند. نسخه خاموشی برای فضای کسب و کار حال حاضر ایران اینگونه است که منو تویی کنار گذاشته شود چرا که کسی با کسی دعوا ندارد و فقط آنچه گفته می شود از سر دلسوزی است. علینقی خاموشی در ادامه پیرامون فضای کسب و کار حال حاضر ایران توضیح می دهد:
اقتصاد ایران به زعم بسیاری از کارشناسان شرایط خاصی را تجربه می کند. به عنوان یکی از اصلی ترین افرادی که در بدنه بخش خصوصی ایران فعالیت می کنید چه برآوردی از وضعیت کنونی اقتصاد ایران دارید؟
وضع اقتصادی کشور پس از انقلاب مراحل مختلفی را گذراند تا به این مرحله آخر رسیدیم. دقیقا می توان گفت نقطه عطفی بود که با ابلاغیه مقام معظم رهبری در رابطه با اصل 44 قانون اساسی به وجود آمد. مقام معظم رهبری راهکار هایی را مطرح فرمودند که باید خط مشی اقتصاد ما بر آن قرار می گرفت. از نظر من رهنمود، رهنمود بی نقصی است اما متاسفانه شرایط ایجاد شده مناسب با این رهنمود نیست. البته می خواهم بگویم که نباید بی انصافی کرد چرا که شاید مقدار زیادی از وضعیت ما، به جهان کنونی ارتباط دارد. فشار هایی از خارج بر ما از لحاظ اقتصادی و سیاسی وارد شده است. نمی توان همه را گردن این موضوع انداخت. ایجاد زمینه مناسب برای سپردن اقتصاد مملکت و تغییر جهت از دولتی به خصوصی لوازم و راهکارهایی را می خواهد و می خواسته است که راه برای این کار هموارد شود. متاسفانه مشاهده می شود این راهکار ها آن طور باید و شاید در سیاست گذاری ها انجام نپذیرفته است.
این موضوع در سیاست گذاری ها انجام نشده یا نقد اجرایی می توان به آن وارد کرد؟
در سیاست گذاری ها کلان صورت نگرفته است. شما می توانید اسمش را سیاست های اجرایی بگذارید. شاید هم هدف گیری ها، هدف های صحیحی برابر با سیاست ها و رهنمود های کلی نیست. آیا ما مثلا قرار بوده سطح زندگی را در چه سطحی نگه داریم؟ آیا روند آن را باز کنیم و هر جهشی خواست داشته باشد؟ عوارض آن برای اقتصاد چطور می شود؟ ما با همچین شرایطی روبرو هستیم. این شرایط باعث شده که یک بهم ریختگی مشاهده می شود و عدم ثبات در اقتصاد به وجود می آید. برنامه ریزی را از بخش خصوصی و سرمایه گذار گرفته است. به عنوان مثال شما می دانید یک سرمایه گذار که می خواهد برای یک تولید سرمایه کند می آید یک پیش فرضی برای سرمایه گذاری انجام می دهد که بر اساس آن من می خواهم کالایی تولید کنم. این کالا چه قدر ظرفیت جذب در بازار دارد؟ قیمت تمام شده اش با شرایط موجود چه قدر است؟ قیمت رقبایی که می خواهند از خارج آن را وارد کنند چه قدر تمام می شود؟ این ها را در کنار هم می گذارد و به نتیجه می رسد اقتصادی است تولید کند یا خیر؟ با این مفروضات اگر تولید کالا صرف داشته باشد، سرمایه گذار می رود و سرمایه گذاری می کند. هنگامیکه سرمایه گذار می رود و سرمایه گذاری می کند مشاهده می کند هنوز به تولید نرسیده شرایط عوض می شود. یا به تولید رسیده و شرایط عوض می شود. این یعنی چی؟
قاعدتا در چنین شرایطی شاهد این هستیم که محاسبات سرمایه گذار دچار تغییر می شود و این گلایه بسیاری از فعالان اقتصادی است. به همین موضوع می خواهستید اشاره کنید؟
بله تمام محاسبات به هم می خورد. موقعی که محاسبات به هم خورد یک پیچیدگی فوق العاده در این سرمایه گذاری به وجود می آید. لذا یکی از شرایط بهبود در اقتصاد به خصوص در تولید ثبات عوامل تولید است. ما الان در شرایطی هستیم که این ثبات را از دست داده ایم.
یک نکته ای هم وجود دارد و آن هم اینکه به هر حال جهان نیز به لحاظ اقتصادی اوضاع چندان خوبی ندارد. این اتفاق ها فقط در ایران است یا کلی است؟
بی ثباتی را به چه مفهومی در نظر می گیریم؟ یک وقتی گفته می شود بی ثباتی یعنی گرانی. این گرانی از چه چیز ایجاد می شود؟ گرانی از به هم خوردن عرضه و تقاضا به وجود می آید. یعنی تقاضا نسبت به عرضه فزونی پیدا می کند و یک گرانی به وجود می آید. این قابل تامل است و به برگرداندن آن به حال طبیعی تامین است. حالا این تامین یا با تولید مضاعف کالا ست یا با ورود کالا برای کمبود است. قابل جبران است. ما به این کاری نداریم. ما به این کار داریم که لیوانی که می خواسته تولید شود شرایط تولید آن چه بوده تا سرمایه گذاری انجام شود. در حال حاضر که این سرمایه گذاری انجام شده شرایط تولید چگونه است. در حال حاضر این موضوع به هم خورده است. طوری شده که سرمایه گذار یا واحد تولیدی می رود تلاش می کند خودش را با زور و فعالیت با شرایط موجود آشنا می کند. تا می آید حرکت کند به یکباره شرایط تغییر پیدا می کند. این به هم ریختگی ایجاد می کند. اتفاقی که افتاده است.
بسیاری از فعالان صنعتی در چنین شرایطی اعتقاد دارند که اگر رفته بودند و سرمایه شان را در بخشی دیگر به کار انداخته بودند سود بیشتی با ریسک کمتری نصیب شان شده بود. تحلسل شما از این نگاه چیست؟
مقایسه اینکه به کاربردن سرمایه در چه رشته هایی ریسک کمتری دارد و منافع مطمئن تری دارد خودش یک بحثی است. امیدوارم هیچ کدام از ما پی این نباشیم که راحت طلب باشیم و پول ها را جایی بگذاریم که از ریسک کم تری برخوردار باشد و درآمد بیشتری به وجود بیاید. ما یک اصطلاحی در تولید داریم که می گویند: « آن فردی که آمد و اموالش را با میخ در زمین کوبید » خودش را گرفتار کرده است. با این فرد نباید بازی کرد. این فرد قابل ترحم است. یعنی باید تمام سیاست ها طوری باشد که از فعالیت او حمایت شود. حالا اگر این بر عکس شد سرمایه فرار می کند تا بیاید در زمین بنشیند. موقعی که این طور نشود اقتصاد فلج است. اشتغال بستگی به تولید دارد. اگر در تولید سرمایه گذاری شود اشتغال ایجاد می شود. من مفهومی بهتر از این نمی توانم ذکر کنم. اگر کسی از من بپرسد چطور می توان در اجتماع واقعا به کارگر کمک کرد من خواهم گفت: سیاستی واقعا از کارگر دفاع خواهد کرد که اینقدر زمینه شغل را بالا ببرد که کارگر در انتخاب شغلش آزاد باشد و اجباری نداشته باشد. این خوب است. این کارگر را راحت می کند.
زمینه همچین نگاهی وجود دارد؟
زمینه داریم اما آماده نکردیم.
شما اشاره می کنید زمینه اش را داریم پس مشکل کجاست؟
یک مجموعه عوامل است. من موقعی که می گویم راهکار ها را پیش بینی نکردیم منظورم همین است. زمینه تشویق سرمایه گذاری چگونه ایجاد کردیم؟ سابق بر این و هم اکنون می خواهند در کشور ها شغل ایجاد کنند. می آیند در یک مرحله ای کلیه امتیازات را به سرمایه گذاران تولیدی می دهند تا آنها بیایند و سرمایه گذاری کنند. به طور مثال می گویند 5 تا ده سال از مالیات معاف هستند. بر این اساس تشویق شان می کنند که بیایند و سرمایه گذاری کنند. یا اینکه گفته می شود اگر در مناطقی که واقعا اشتغال مشکل اساسی است، سرمایه گذار ها بروند کارگر استخدام کنند، دولت ها پول بیمه را خود پرداخت می کنند. بر این اساس تشویق می شوند که سرمایه گذاری کنند. این ها ابزاری است که دنیا دارد استفاده می کند. در کشوری مشاهده می شود که دولت می گوید شما ده درصد به عنوان کارآفرین سرمایه گذاری کنید و 90 درصد مابقی از منابع دولتی پرداخته می شود. یعنی بدون بهره و بلند مدت از سوی دولت همکاری صورت می گیرد. من زمانیکه اتاق بازرگانی ایران بودم فهرستی آماده کرده بودم که در آن کشور هایی 50 تا 80 درصد پول رایگان در اختیار برخی صنایع شان قرار می دادند. این پول را به سرمایه گذاران می دادند که بروند سرمایه گذاری کنند تا اشتغال ایجاد شود. این سیاست هایی است که در تمام دنیا دارند انجام می دهند اما ما چه کار داریم می کنیم؟
قاعدتا یک نگاه منفی شاید تحت تاثیر برخی صحبت ها دینی به سرمایه گذاری وجود داشته باشد. قبول دارید؟
خیر. به عقیده من نارسایی سیاست ها است. اصلا جز وظایف حکومت است. حتی ما در قانون اساسی هم داریم که زمینه اشتغال باید ایجاد شود. حتی دولت باید از منابع خودش بدهد. سیاست ها مشکل دارد. به طور مثال قانون کار و قانون بیمه های اجتماعی مقداری زیادی از کمک هایی که دولت باید به مردم و به افراد نیازمند بکند، همه را روی دوش کارفرما قرار داده است. بهداشت عمومی وظیفه حکومت است اما روی دوش کارآفرینان است. یعنی وظایف کسب و کار را این موارد می سازد. این ها داستان هایی است که دست به دست هم می دهد کار را مشکل می کند یا کار را آسان می کند. به عنوان مثال به خاطر دارم در ابتدا که بورس پیش از انقلاب درست شده بود سیاست دولت بر این بود که شرکت ها بروند عام شوند و به بورس بروند. حکومت آن زمان گفت هر شرکتی که سهامی عام شود و به بورس برود ده سال تا 15 سال معافیت مالیاتی دارد. بسیاری از شرکت ها دویدند و به بورس رفتند. این ها ابزار های دولت است.
سیاست هایی مانند راه اندازی مناطق آزاد اقتصادی و ویژه اقتصادی دنبال شده است. این موضوع به نظر شما قابل دفاع است؟
برویم ببینیم این مناطق چطور شده است. من زمانیکه کشور در حال جنگ بود در برخی جلسات شرکت می کردم. سوال این بود که چه کار کنیم مردم دوباره به خوزستان برگردند. من پیشنهاد دادم برای سرمایه گذاری در این شهر های جنگ زده امتیاز بگذاریم. به طور مثال معافیت های مالیاتی یا تسهیلاتی برای کارگران لحاظ شود. از این ابزار باید استفاده کرد اما ما در حال حاضر از این ابزار ها استفاده نمی کنیم.
مشکل چیست؟ بسیاری از کارشناسان بر این موضوع تاکید دارند و همین حرف ها را می زنند اما در عمل اتفاقی نمی افتد. چرا؟
اجاز بدهید من علت را نگویم. حدس می زنم علت چیست اما مطرح نمی کنم اما به طور خلاصه اگر کار دست کاردان باشد درست می شود. باید بدانیم چه کار کنیم. دانش و درک آن وجود دارد. مگر من از آمریکا آمده ام؟ من همین جا تربیت شده ام. هر چیزی یاد گرفته ام در همین جا یاد گرفته ام. اتفاقا بیشتر یاد گرفته های من هم برای پس از انقلاب است. منتها ما روش حمایت از صادرات را بلد نیستیم. روش حمایت از تولید را بلد نیستیم. اشتباه کردم بلد هستیم اما انجام نمی دهیم. چرا؟ چرا نباید انجام دهیم؟ به طور مثال در زمانیکه در جنگ بودیم به زحمت کالا به گمرک می آمد. می گفتیم این شرایط گمرک را داخل کشور کنیم. بگذارند کالا از گمرک عبور کند و وارد کشور شود که اگر خدای نکرده حمله شد کالا ها از بین نرود. در حال حاضر فرض کنید ما با کشوری ارتباط مان را قطع می کنیم. کالا از آن کشور در گمرک ما موجود است و اجازه نمی دهیم ترخیص شود. این کالا دیگر برای ما است چرا نمی گذاریم ترخیص شود. یا حتی بعد از این ماجرا کالا در راه بوده و رسیده است خب اجازه دهیم وارد شود. اینها را من خود زنی می گویم. چرا ما خود زنی می کنیم؟ کسب و کار قانون نمی خواهد چرا که روشن است. سازمان ملل که قانون کسب و کار را نوشته یازده مورد است که براساس آن راه اندازی یک واحد صنعتی چند وقت است و در چه بازه زمانی برق راه اندازی می شود و گشایش اعتبار صورت می گیرد. ما این قوانین دست و پا گیر را کم نمی کنیم.
گلایه ای که وجود دارد این است که قانون اجرایی نشده است؟
ما مشکل قانون نداریم ما مشکل زیاد قانون داشتن داریم. قانون زدایی باید انجام شود. ما در تحریم بانکی قرار گرفته ایم. حالا اینکه پیش از تحریم چه قدر تاکید کردیم که چه کار باید صورت بگیرد و انجام نشد بماند. حالا که تحریم بانکی شدیم اجازه دهید خود واحد تولیدی تصمیم بگیرد. ارز را دولت باید در اختیار واحد تولیدی قرار می دهد. طبق قانون هم تضمین گرفته می شود که برگ سبز گمرکی باید ظرف مدت معینی آورده شود وگرنه دادگاهی شود. حالا که بانک نمی تواند گشایش اعتبار شود ارز را در اختیار خود تاجر قرار دهیم تا خودش برود کالا بیاورد. چرا باید اینطور باشد؟
باید سرخورده باشیم یا راهکاری برای برون رفت از این شرایط وجود دارد؟
خیر. تحت هیچ شرایطی نباید مایوس بود. فقط مجاهدت می خواهد تا راهکار ها اصلاح شود. باید هم گوش شنوا باشد و ما هم حرف بزنیم. ما با هم دعوا نداریم. یک فردی به من می گوید راهی که میروی اشتباه است و راه صحیح را نشان می دهد. قبول کنیم. من و تویی را کنار بگذاریم. فلان کارخانه ای که زیر بار قرض رفته و یک واحد تولیدی احداث کرده که به اقتصاد مملکت کمک کند قاعدتا برای درد اقتصاد دلش بیشتر می سوزد. بهترین مملکت را داریم. خداوند متعال همه چیز را بر این مملکت تمام کرده است.
3939
نظر شما