پیام فروتن

 هیچوقت معنی تفاوت بازی تئاتری و سینمایی را نفهمیده‌ام! این که سر صحنه فیلمبرداری، یک کارگردان فریاد می زند: هی ... فلانی... چرا تئاتری بازی می کنی؟! هیچوقت چنین جملاتی برایم مفهوم نبوده اند. در چنین شرایطی با خود فکر کرده ام، کارگردان مزبور یا تئاتر امروز دنیا را نمی شناسد، یا همچنان در دوران تئاتر دهه 30 و 40 لاله زار، سیر می کند!


 در این میان اما، همیشه معنای یک چیز را به خوبی حس کرده ام. این که متن و مولفه نوشتار در سینما و هنرهای نمایشی، از زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوتند. هریک از عناصر وابسته به خود بهره می برند و هریک جوهره و ماهیت خاص خود را دارند. در سینما نظام رمزگانی به دلیل ماهیت این هنر که همواره تلاش می کند تا مخاطب را به باورپذیری برساند، عمیقا با سازمان علیت رابطه مستقیم دارد؛ اما در تئاتر و هنرهای نمایشی، سال هاست چنین جوهره ای از آن سلب شده و جای آن را رمزها و نشانه هایی کاملا آبستره و انتزاعی گرفته است.در واقع تئاتر برای ادامه و حفظ حیات خود در برابر سینمای منطق پذیر که اساسا توانایی آن را دارد تا تماشاگر را به اوج باور برساند، چاره ای جز حرکت به سمت انتزاع نداشته است. و چه انتخاب و حرکت خوبی...
بدیهی است که سینمای امروز جهان نیز در گستره پهناور خود، از انتزاع و شکستن قواعد منطقی سود برده است. با این حال هیچوقت نباید این نکته را از نظر دور داشت که در همین نمونه ها نیز، قواعد انتزاعی در بستر فیلم مزبور با منطق و نظام علی و معلولی ویژه خود اثر پاسخ داده شده و از سوی اثر-مخاطب، به خوبی رمزگشایی شده است.

 


 

 

پذیرایی ساده اما، یک اثر تئاتری در قالب فیلمی سینمایی است. فیلم به رغم کارگردانی قابل قبول و منطقی، از داشتن فیلمنامه ای کاملا غیر منطقی رنج می کشد. غیر منطقی از آن جهت که به شدت بر مبنای مولفه های منطق گریز تئاتر مدرن شکل گرفته است. فیلمنامه به جای آن که به پی ریزی صحیح روابط و ایجاد نظام علی معلولی منطقی دست بزند، از آن می گریزد و بدین ترتیب ماهیت و جوهره سینما را که باید برای هر سئوالی پاسخی بیابد و در اختیار مخاطب قرار دهد، به فراموشی می سپارد. بازهم بر این نکته تاکید می کنم، هر فیلم می تواند بر بستر انتزاع شکل گیرد، اما همین انتزاع گرایی باید توسط ابزار و امکاناتی که خود اثر در اختیار مخاطب قرار می دهد رمزگشایی شود. حال آن که پذیرایی ساده از کمترین امکانات در راستای رمزگشایی لازم برخوردار نیست.
 

این زن و مرد چه کسانی هستند؟ این همه پول را از کجا آورده اند؟ انگیزه آن ها از پخش این پول ها چیست؟ اصلا این موجودات به شدت بالای شهری، در جاده های خاکی مرزی چه می کنند؟ آیا در همان تهران خودمان – خودشان، آدمی پیدا نمی شد تا پول های مزبور را در میانشان پخش کنند؟ آدم سومی که از آن صحبت می کنند کیست؟ چرا در ارائه تصویری سادیستی از خود، جایشان مدام با یکدیگر عوض می شود؟ اصلا چرا آدم های موجود در فیلم تا این حد غیر قابل باور و ناملموسند؟ کدام معلم ده دورافتاده ای، از چنین تیپ و شکل و شمایل روشنفکری ای برخوردار است؟ کدام پیرمرد عارف مسلکی تا این حد احمق می شود که تا نیمه های شب، کیسه پول در بغل به انتظار بنشیند؟ چرا دزدان موتورسوار تنها به پول زن طمع می کنند و در آن بیابان بی آب و علف به خود او طمعی نشان نمی دهند؟ چرا سارق ماشین، آن را رها کرده و رفته است؟ و ده ها پرسش دیگر که اثر به آن ها پاسخی نمی دهد؟


برای تمام این سئوالات می توان پاسخ هایی یافت. از این که این دو نفر فرشته هایی از جانب خداوندند تا بندگان او را به چالش بکشند تا دیوانه هایی که از دارالمجانین گریخته اند! اما این ها تنها حدس هایی هستند که با ماهیت و ساختمان اثری که دیده ایم آمیزش نمی یابند. طرح، خط داستانی و شخصیت پردازی پذیرایی ساده در تئاتر – به خصوص تئاتر مدرن -  به شدت ملموس و قابل درک است، اما در سینما نمی توان پاسخی در خور برایش جستجو کرد و کار به اثری به شدت خودنمایانه می کشد. اثری که تماشاگر خود را با عذاب وجدان درک نکردن و نفهمیدن فیلم، از سالن سینما خارج می کند. مصداق بارز آن جمله معروف کارگردان تئاتر عزیزی که گفته بود: "هرکس کار من را نمی فهمد، نفهم است!" در حالی که هرکس نتوانسته تیتراژ ابتدای فیلم را بخواند، لزوما بی سواد نیست و عیب از جای دیگریست!

5757

کد خبر 270379

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ایراندخت IR ۲۱:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    7 2
    البته اگر قبل از نقد فیلم رو با دقت تماشا می کردید پاسخ یک سری از سوالاتتون رو می گرفتیدها؟ دزد ماشین روز کشته بودن و البته مادر کاوه اهل اون منطقه مرزی بود و می خواست پولا به مردم اون منطقه برسه و ...
  • بدون نام US ۰۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    8 1
    منم فکر کنم که شما فیلم رو یا ندیدن یا تا اخرش ندیدین توضیح میده که مادر کاوه اهل اون منطقه بوده و به پسرش گفته که این پول بین مردم اون منطقه پخش کنه و فیلم و عکس بگیره وگرنه از ارث محروم میشه ... بنظر من این حرکات سادیسمی شخصیت های فیلم هم کاملا توجیه پذیره هم دارن حرص خودشون رو از این ماموریت مسخره نشون میدن از ادمایی که شبیه اونا نیستن خیلی از اون ها بهترن اما نمی تونن ببینن این خوب بودن رو شاید خیلی از این ادما اتوپیای این دو نفر هستن و خیلی دلایل دیگه که خودش میشه یه نقد حسابی ... به خدا با 4 تا کلمه قلمبه سلمبه مثل ابستره و اسم بردن از مولفه های مدرنیسم و از این قبیل حرف ها اسم نوشته رو نمیشه نقد گذاشت ...
  • رضاک IR ۰۰:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    6 1
    آقای فروتن با این نقدی که ارائه دادید نه تنها فیلم رو خوب ندیدید بلکه خیلی دگم به سینما نگاه می کنید...در سینما و هنر هیچ بایدی وجود نداره...شما با این تئوری که این فیلم منطق نداره و سینما باید منطق داشته باشه متوجه نشدید که هر فیلم رو باید با منطق خودش دید...با این مطلبی که شما گفتید پس سینمای وودی آلن و تارانتینو سینما نیست دیگه !البته اینایی که اسم بردم صرفا برای مثال و حال و هوای نزدیک فیلم هاشونه...شما با معیار سینمای کلاسیک نمی تونید این فیلم رو بسنجید! نمی تونید.........
  • ندا IR ۲۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۹
    2 0
    بدون اینکه فیلم اخیر مانی حقیقی رو تمام و کمال دوست داشته باشم ، نقد شما رو اصلا نمیپذیرم . انگار تیتراژ فیلم و دیدن اسن امیر رضا کوهستانی به عنوان فیلمنامه نویس کافی بوده تا مثل بخشی از نقدهای ما انگ تئاتری بودن رو به فیلم بچسبونیم و خلاص . اگه از نظریه تون می تونستید با قوت دفاع کنید حرفی نبود .

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین