بسیاری از منتقدان و نظریه پردازان تئاتری معتقدند کارهای آلفرد ژاری جزو اولین آثار نمایشی در حوزه تئاتر ابزورد است و «پادشاه اوبو» مشهورترین اثر اوست.
متن اولیه درباره مضحکه یک بچه مدرسهای بود که ژاری آن را به سال 1888 در شیروانی مدرسه خود اجرا کرد. موضوع نمایش درباره رفتار ناپخته پادشاه اوبو به عنوان نماینده طبقه بورژوای فرانسه آن زمان است، اما آنچه بیش از هر چیز در نمایشهایی مانند «شاه اوبو» به چشم میخورد شروع جریانی ادبی ـ نمایشی است که هر چند در ابتدا به قصد شروع مدرسه جدیدی در هنر نمایش به نگارش در نیامده، اما به عنوان اولین آثار در مکتبی همچون مکتب ابزورد قابل اعتناست.
نقد و بررسی طبقه ثروتمند و تازه به دوران رسیده از دغدغههای هنر نمایش است، هنری که خود را متعهد به بازگو کردن معضلات جامعه بشری میداند، چرا که هنر نمایش وظیفه اصلی خود را بهبود وضعیت انسانی قلمداد میکند.
نمایش به عنوان انسانیترین هنر که در آن تمام مولفههایش اعم از تولیدکننده، مصرفکننده و پیام ریشه در طبیعت بشری دارد، هرگاه به اعتراض علیه پلیدیها پرداخته به وظیفه تعریفشدهاش نزدیک گردیده است. مهمترین اعتراض در این میان اعتراض نوع بشر به تبعیض و بیعدالتی بر علیه انسان است. وظیفهای که از ابتدای پیدایش هنر تئاتر همواره بعنوان یکی از مهمترین وظایف مطرح بوده است.
اما انسانیترین هنر جهان تنها در اعتراض زنده است، چرا که اصلاح امور بشری برای همیشه و در همه پیامد اصلی و مدنظر این هنر است. مرور وقایع زندگی انسان از بدو پیدایش در کره خاکی تا کنون نشان از نوعی از هم گسیختگی در روابط انسانی دارد و چه ابزاری بهتر از هنر تئاتر میتواند چنین وظیفهای را بر عهده گیرد.
شروع چنین حرکتی کمهزینه هم نبوده است. انسان که خود چنین هنری را خلق و گسترش داده میبایست راه چارهای برای این موضوع بیندیشد. به کارگیری هنر نمایش و استفاده از آن برای اصلاح امور و در راس آن پالایش اخلاق از بدو تولد هنر نمایش وجود داشته است.
کارتارسیس نتیجه چنین توجهی در هنر نمایش است. این عنصر که ردپای آن را هزاران سال قبل در هنر نمایش میتوان یافت برای تسکین و مرهم زخمهایی در روح و روان بشری کاربرد داشته است. لذتی که در موضوع مورد بحث وجود دارد بر مبنای ایجاد و سپس فاصله گرفتن از فاجعه انسانی توسط تماشاگران است تا جایی که تماشاگران هنر نمایش همیشه به این مسئله توجه کنند چرا که انسان هرلحظه احتیاج به توجه و بازیابی روحی و روانی دارد.
«شاه اوبو» داستان پادشاهی است که همه چیز از جمله زندگی و اخلاقیات را به بازی گرفته و لودگی را به نهایت خود میرساند. کره خاکی برای او صحنه بازی است و آدمها بازیگران آن و طبیعت صحنه آن. همه چیز به طور طبیعی در آن وجود دارد و به شکل کاملاً طبیعی نمایش ابزورد تقدیر شوم انسان است تقدیری که راه هیچ گریزی از آن برای بشر وجود ندارد.
شاه اوبو از نسل پادشاهانی همچون مکبث است آنجا که جنون قدرت چشمان بینایش را کور میکند. اندیشه آزاردهنده کالیگولاست، آنجا که اندیشه و جنون همخوابگی با خواهر و اسبش خوانش دیگری از اخلاقیات را در جلوی چشمان نوع بشر پدیدار میکند. شاه اوبو به طور طبیعی از نسل چنین پادشاهانی و از اولین نمونههای ماکیاولیستی در جهان نمایش است.
داستان زندگی شاه اوبو داستان به تاراج رفتن اخلاقیات و به تعبیری سقوط اخلاقیات است. پادشاهی که مضحکه جزیی از زندگی اوست. او دیوانهای است که شمارش معکوس پایان جهان را آغاز کرده و در این میان خود را هم به هلاکت میکشاند. جهان و هرچه در آن است نشانه و هدف اسلحه مرگبار اوست. حال که هیچ نیرویی نمیتواند زندگی بشر را نجات دهد پس چه بهتر که همه چیز آن نابود شود. این اندیشه شاه اوبوست که تعداد آنها در روی کره زمین کم هم نیستند. نمونههای بسیاری در حافظه تاریخی بشر وجود دارد و از این رو ترسی همیشگی در وجود نوع بشر از این موضوع وجود دارد.
اجرای گروه «مالادایپ» از شاه اوبو اجرایی کاملاً مدرن و مطابق با مفاهیم متن است. صحنه پر از بستههای بزرگ روزنامه است که در وسط گودالی بزرگ ایجاد کرده که شاه اوبو در آن زندانی گردیده است.
با این طراحی و چیدمان وسایل نمایش این اجازه را به ذهن و تخیل بازیگران و تماشاگران میدهد که در آن دست به تاختوتاز بزنند و بتوانند هرچه میتوانند به مفهوم معنان باختگی نمایش نزدیک و نزدیکتر شوند. روابط آدمهای نمایش هم طوری طراحی شده که به راحتی قابل ویرانی است.
روزنامه به عنوان عنصر اصلی طراحی صحنه، قابل تغییر و بازیافت است به طوری که به راحتی میتوان آن را تغییر داد و به هر شکل که میتوان درآورد. نمایش سرشار از لحظههای فانتزی و خلاقانه است و شخصیتهای اثر کاریکاتورهایی از اشخاص وآدمها میباشند. آدمهایی که هیچ نمیدانند چرا و به چه دلیل در این صحنه حضور دارند و اندک کوشش هم برای دانستن نمیکنند.
در شاه اوبو همه چیز معنا و مفهوم خود را از دست داده و اشیا و آدمها در تقابلی همه جانبه به سر میبرند. چنین وضعیتی نه تنها به روشن شدن وضعیت بشر در کره خاک کمکی نمیکند بلکه موجب پیچیدگی هم میشود. نمایش همه چیز از جمله مفاهیم معمول را دفرمه کرده و از آنها برای منظور خود که نمایش دنیای دیوانه و افسار گسیخته و تهی از معناست کمک میگیرد.
«شاه اوبو» حکایت تزلزلآمیز انسان قرن حاضر است که از جامعه انسانی و روابط عاطفی تنها رویهای دارند. عمیق نیستند همان اقیانوس به عمق یک بند انگشت هستند.
آنچه در این میان قابل نابودی است تمامیت هستی انسان است. چنین مفاهیمی در کل اثر چه در بازیها که به نوعی کاریکاتور اشخاص را تداعی میکند و چه در طراحی صحنه و لباس بخوبی قابل مشاهده است. چهار شخصیت نمایش کودکانی را تداعی میکنند که تنها از نظر هیکل رشد کرده ولی هیچ نشانی از عقلانیت در آنها دیده نمیشود. بازیها به بازی کودکانه با درصد فانتزی بالا نزدیک است که شیطنتهای کودکان مهد کودکی را در ذهن تداعی میکند. گروه تمام سعی خود را به کار بردهاند که اجرایی مطابق با مفاهیم متن ارائه دهند که در این راه به توفیق رسیدهاند. تا اینجا «شاه اوبو» از بهترین اجراهای جشنواره سی و یکم به حساب میآید.
5858






نظر شما