۰ نفر
۱۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۰

کیوان کثیریان

یک
کم کم دارم یاد می گیرم از هر فیلمسازی به اندازه خودش توقع داشته باشم. بعضی قضاوت هایم باید واقعی تر شود. شرایط فیلمساز هم مهم است بالاخره. اتفاق خوبی نیست ولی چاره ای هم نیست.

خب یکی دوست دارد اینجوری فیلم بسازد دیگر. توانش همینقدر است. پولش را هم دارد، زورش هم زیاد است. خودش هم فکر می کند همینجوری خیلی هم خوب است و همینطوری درست است. خب ما بیاییم چه بگوییم؟ فکر آن بنده خدا را می توانیم عوض کنیم؟  اصلاح کنیم؟ تصویرش را از خودش وکیفیت اثرش می توانیم واقعی کنیم؟ می توانیم مشکلات ابتدایی اثرش را به او یادآوری کنیم؟ نه نمی توانیم. پس چیزی نگوییم بهتر است.

حق هم نداریم به کسی بگوییم فیلم نساز. باید بسازد دیگر. خواستیم می بینیم، نخواستیم نمی بینیم. اما به شرطی که او هم بی خیال ما شود. نمی شود که هر وقت دلش خواست چماق فروش میلیاردی را برای منتقد بلند کند و بگوید نقد و منتقد برای من مهم نیست و هروقت دلش برای تایید کارشناسان تنگ شد، توقع داشته باشد منتقد، زورکی از فیلمش تعریف کند. اینطوری که نمی شود. یا خدا یا خرما. هستند البته منتقدانی که بلدند از کارهای اینجوری دفاع کنند. برود سراغ همان ها. فیلم «ضعیفِ شعاریِ پرفروشِ تحت حمایت» ساختن هم هنری است بالاخره. بقیه ندارند، او دارد. ظاهراً خود ایشان معتقد است؛ این چیزها مجوز نمی خواهد، جگر می خواهد. بقیه ندارند، او دارد. ناز شستش، نوش جانش. 

اینکه حالا دارد سنگ کسانی را به سینه می زند که سال ها قبل جور دیگری با آنها برخورد می کرد، اینکه او دارد قضاوت کردن دیگران را به نقد می کشد در حالی که خودش سال‌ها خلق الله را بدفرم قضاوت می کرده، اینکه دارد ترویج چیزهایی را می کند که برای خودش تا دیروز پریروزها قباحت داشت در حد لالیگا و ... دیگر به ما چه؟ ما که مسئول استحاله مردم نیستیم. ما ناظریم فقط. شاهدیم. شاکریم.  همین که ابزار دستش شده دوربین، شاکریم. والله.

دو
اگر با گوش خودم نمی شنیدم قبول نمی کردم دبیر جشنواره، قبل از شروع آن وعده داده باشد؛ «امسال قول می دهم خبری از کودکان و نوزادان در سالن برج میلاد نباشد و وضعیت سال گذشته تکرار نشود.» اما با گوش خودم شنیدم.

امسال سالن سینمای برج میلاد پر است از این دوستان کوچولو. گرچه دوست کوچک شش ساله ما را که اطلاع واثق دارم از برخی مسئولان سینمایی مان بیشتر فیلم دیده، در روز سوم به سینمای جشنواره راه ندادند.

مسیحا زارع زاده فرزند همکارمان خانم مشتاق نتوانست به جمع همسالانش در سالن ملحق شود، حتی وقتی با همان لحن کودکانه به متصدی مربوطه گفته بود: «عموعمو! من بلدم فیلم ببینم».
فقط خواستم به دبیرمحترم قولشان را یادآوری کنم. همین.
 

5819

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 275391

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رسول IR ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۸
    11 39
    آقای کثیریان برای شما متاسفم برای خبرآنلاین هم همینطور
    • علي آنلاين IR ۱۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۸
      26 3
      آقاي رسول ما هم براي شما متاسفيم
  • سروش IR ۱۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۸
    26 3
    بعضي حرفا واقعا به دل ميشينه... اين نوشته از همون جنس حرفاس
  • من IR ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۸
    16 5
    مثل همیشه دم شما گرم اقای کثیریان عزیز
  • الناز.ن.د IR ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۸
    19 4
    اسم یادداشت همه چیز رو گفت . ممنون
  • بدون نام IR ۱۳:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۸
    12 3
    زیاد سخت نگیر برای بچه ها هم خوب است از حالا با مفهوم پارتی بازی اشنا شوند چون قرار است 60 - 70 سال توی این مملکت زندگی کنند