شاید تماشای فیلم "پرویز" بخاطر خشونت تکان دهنده و دردناکش در دل روایت آرام و ملایم و ساکنش برای بعضی ها تجربه خوشایندی به نظر نرسد، اما فیلمی بسیار دیدنی و به یادماندنی است.

 

در فیلم "پرویز" ساخته مجید برزگر چیزی که بیش از همه جلب توجه می کند و در خاطر می ماند تصاویر است، تصاویری با ترکیب بندی های بصری چشم گیر و فکر شده که داستان تلخ و ناامیدکننده مردی تحقیر شده را روایت می کند که با وجود هیکل بزرگش به چشم دیگران نمی آید و از سوی همه نادیده گرفته می شود.
مردی آرام و مهربان و بی آزار که اطرافیانش به طرز بی رحمانه ای او را از جمع خود می رانند، همه کمکها و خدمات سی ساله اش را از یاد می برند، دیگر به او اعتماد نمی کنند و چنان مثل یک غریبه با او برخورد می کنند که انگار در تمام این سالها نیز او را نمی شناخته و دوست نداشته اند.
تازه بعد از اینکه پرویز از خانه پدری و محل زندگی همیشگی اش بیرون انداخته می شود، احساس می کند که در تمام این سالها مورد سوء استفاده و استثمار دیگران قرار گرفته است. پس دست به عصیانی ویرانگر می زند و آنقدر این حس کینه و نفرت و انتقام در وجودش گسترش می یابد که حتی از جمع آشنایانش در شهرک محل زندگیش هم فراتر می رود و کل مردم جامعه را در برمی گیرد.
به همین دلیل غالبا پرویز را در گوشه ای از فضای خالی قاب می بینیم که تنها مانده است و چیزی که حس درونی او را منتقل می کند، کنتراست و تضادی است که معمولا میان او و پس زمینه اش ایجاد می شود. مثل صحنه ای که پرویز با کالسکه بچه دزدیده شده در کنار بزرگراه در حاشیه ردیف ستون های پهن و عریض زیر پل ایستاده است و رفت و آمد سریع ماشین ها در پس زمینه در تضاد با سکون و لختی که در او می بینیم، وی را عنصر ناهمگونی در جامعه نشان می دهد.
یا وقتی روی پل به نرده های آن تکیه داده و خطوط افقی شان پرسپکتیو خطی طولانی را ایجاد کرده اند و چراغ های نئون پراکنده در سطح شهر در پس زمینه و تلالو نور چراغ ماشین های در حال عبور در پیش زمینه پرویز را در حال فرور رفتن در عمق یک چشم انداز شهری زیبا ولی خشن و خطرناک نشان می دهند.
فیلم از مجموعه ای از نماهای تکراری و مشابه تشکیل شده که نوع زاویه و اندازه دوربین در آن ثابت است اما با کوچکترین تغییر در میزانسن معنای متفاوتی را عیان می کند. آشکارترین و مهم ترین نمونه اش همان نمای ثابت و از روبرو از میز غذاخوری در خانه پدر است که بارها می بینیم پرویز همیشه در صندلی سمت راست و پدرش در مقابلش می نشیند. پس وقتی در صحنه ای که پرویز بعد از بیرون انداخته شدن از خانه و شهرک پنهانی به خانه پدرش برمی گردد و تنهایی جای همیشگی اش می نشیند و غذا می خورد، صندلی خالی پدر به شدت بر غیبت او در زندگی پرویز تاکید می کند و میل و اصرار پرویز برای بازگشت به وضعیت سابقش را آشکار می سازد.
در صحنه اوج فیلم نیز وقتی پرویز برای اولین بار از قاعده آشنا و ثابت این نما پیروی نمی کند و روی صندلی پدرش می نشیند، این جایگزینی میان پدر و پسر تغییر موقعیت پرویز از جایگاه یک فرد فرودست و مطیع به یک فرد برتر و زورگو را نشان می دهد.
بنابراین کندی و کرختی و سکون فیلم از شخصیتی می آید که اساسا بخاطر وضعیت چاقی و سنگینی بیش از حدش به سختی راه می رود و میل زیادی به حرکت و تکان دادن خود ندارد، همان ویژگی که مدام از سوی دیگران به انفعال و بی عرضگی تعبیر می شود. صدای هن و هن نفس پرویز که به بخشی از افکت دائمی فیلم تبدیل می شود، مردی را نشان می دهد که انگار مدام در حال تحمل فشار یک بار سنگین است که چیزی جز وضعیت غیر عادی جسمی خودش نیست و همواره از سوی دیگران به بهانه ای برای تحقیر و استثمار مورد استفاده قرار گرفته است.

پس نماهای ساکن و برداشتهای طولانی که به کندی ریتم فیلم منجر می شود، بیش از هر چیزی تابع شخصیت است. در چنین وضعیتی دوربین اسیر کندی و رخوت شخصیت است و نمی تواند از او جلو بزند و یا سریع تر از او به جایی برسد و در نشان دادن وقایعی که او به آن دست می زند، شتاب بیشتری نشان دهد. درواقع همراهی و ثبت لحظات روزمره چنین آدمی نیاز به مکث و تامل دارد که ممکن است حوصله بعضی ها را سر ببرد، همانطور که زندگی کردن با خود پرویز از نظر دیگران ملال آور و کسالت بار به نظر می رسد.
لوون هفتوان که به طرز بی نظیری نقش پرویز را بازی می کند، در طول فیلم هیچگاه لبخند نمی زند، اشکی نمی ریزد، عصبانی یا ناراحت یا خوشحال نمی شود، لحن صدایش تغییر نمی کند، حالت صورتش تفاوتی نمی یابد. انگار از بس همیشه در حاشیه بوده و توجهی به او نشده، همه احساسات در وجودش خشک شده و چهراش حالت سنگی پیدا کرده است. از زمانی که دست به آزار و عذاب دیگران می زند، این خنثی و بی حالت بودن چهره اش بیشتر به چشم می آید و کارهایش را ترسناک تر می کند. مردی که می تواند طوری درباره دیگران دست به خشونت و شرارت بزند که انگار در حال انجام دادن بخشی از کارهای عادی روزمره اش است.
 با این وجود هفتوان با آن هیکل درشت و چاقش و راکت پینگ پنگی که مدام در دست دارد، به کودکی می ماند که همه کارهای شرورانه اش نوعی لجبازی و سرکشی بچگانه برای جلب توجه دیگرانی به نظر می رسد که به او بی اعتنایی کرده اند و دست از دوست داشتن وی برداشته اند.
به همین دلیل فیلم بیش از آنکه پرویز را مقصر نشان دهد، انگشت اتهامش را به سوی جامعه بی تفاوت و بی رحمی می گیرد که می تواند از آدمی دوست داشتنی و مهربان مثل پرویز موجودی خشن و زورگو بسازد تا به آنها نشان دهد که اگر همه را دوست داشته و کمکشان می کرده، از روی عجز و نیاز و ضعف نبوده است و می تواند مثل همه آدمهای پیرامونش خودخواه و ظالم باشد.
شاید تماشای فیلم "پرویز" بخاطر خشونت تکان دهنده و دردناکش در دل روایت آرام و ملایم و ساکنش برای بعضی ها تجربه خوشایندی به نظر نرسد، اما فیلمی بسیار دیدنی و به یادماندنی است که قصه تلخ و خشن خود را در سبک بصری زیبا و شاعرانه ای می گنجاند که تا مدتها نمی توان لذت آن را از یاد برد.  
 

کد خبر 275843

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۸:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۰
    2 0
    دیشب 4 ساعت تو صف وایسادیم بلیط گیرمون نیومد :(
  • مونا EU ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۰
    10 0
    حقیقتا حیرت انگیز بود فیلم. سالها بود چنین فیلمی سینمای ایران به خودش ندیده بود. این نشان ندادن خشونت و این میزان تاثیر فوق العاده بود.یک اثر درخشان با هر معیاری و بالاتر از سینمای ایران. واقعا توی سالن فکر کردم در یکی از بهترین فستیوال های فیلم جهان دارم یک فیلم بزرگ می بینم. فیلم بزرگی ست
  • بدون نام IR ۱۱:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۱
    4 0
    من فیلم را ندیدم اما با این شرحی که شما نوشتید میتونم حسش کنم خیلی از این دست پرویزها هستند که در اجتماع و خانواده نادیده هستند و هیچکس هم بهشان اهمیتی نمیدهد .