زهرا خدایی:
سخنرانی سالیانۀ اوباما در کنگره و موضوعاتی که بدان پرداخت، جدای از همۀ محورهای حساس آن، شاید از بُعد دیگری قابل تأمل باشد. یک تحلیلگر سیاسی پس از پایان سخنرانی اوباما در شبکۀ تلویزیونی سیانان با "جسورانه" خواندن سخنرانی رییسجمهور از "اوبامایی دیگر" سخن به میان آورد. دیوید گرگن میگوید: این بار اوباما با اطمینان و اعتماد به نفس بالاتری در مقابل جمهوریخواهان ظاهر شد و در واقع مخاطب او نه کنگره بلکه مردم آمریکا بود و هدف وی نیز محکم کردن پایههای پیروزیاش برای انتخابات میاندورهای قانونگذاری و همچنین اعلام تغییرات مهمی بود که قرار است رییسجمهور در دور دوم آنها را اجرایی کند. تعیین خط مشی جدید برای دور دوم، هر چند پیشتر با تعیین مهرههای جدید و متفاوت- که تفاسیر زیادی پیرامون آنها ارائه شد- تا اندازهای رونمایی شده بود، اما سخنرانی اوباما حکایت از قاطعیت در تغییراتی دارد که در انتظار آمریکاست. تاریخ معاصر این کشور حکایت از آن دارد که دمکراتها در دوران ریاستجمهوریشان تغییرات مهمی را در حوزۀ داخلی و خارجی به ثبت رساندهاند؛ اینکه قرار است اوباما چه شاهکاری را در کارنامۀ خود به ثبت برساند، پرسشی است که در گفتگو با فواد ایزدی، کارشناس آمریکا مورد بررسی قرار دادهایم.
نکتۀ قابل توجه و متفاوت در سخنرانی اوباما از نگاه شما چه بود؟
نکتۀ اول اینست که State of union address به عنوان مهمترین سخنرانی سالیانه در کنگره همان وضعیت سخنرانی اوباما در روز سوگند وی را داشت بدین معنا که بخشهای مختلف سخنرانی ایشان ضعیف بود و اکثراً به مسائل سیاست داخلی میپرداخت. این مسئله بیانگر آنست که دولت جدید اوباما در دور دوم تمرکز اصلی خود را بر روی مباحث داخلی نهاده است.
دوم، تفاوت سخنرانی وی با سال گذشته در تشدید اختلافات میان دمکراتها و جمهوریخواهان است که بیشترین نمود آن در مسائل و بحرانهای اقتصادی آمریکا بود: کسر بودجۀ آمریکا در سال گذشته رکورد زد، بحران بدهی این کشور در بالاترین میزان خود قرار دارد. مجموعۀ مشکلات اقتصادی سبب میشود که هر یک از دو حزب جمهوریخواه و دمکرات طرف مقابل را مسئول چنین وضعیتی بدانند و همین مسئله آمریکا را به سمت وضعیت غیرمعمولی پیش میبرد. تا پیش از اینکه مشکل آمریکا مسئلۀ اقتصاد باشد، تعارض و اختلاف میان دو حزب به نوعی با مذاکره حل میشد اما به دلیل افزایش مشکلات اقتصادی دو طرف نمیتوانند با هم کنار بیایند و تعارضات بیشتر و بیشتر میشود و در این در حالی است که طرفین توان مدیریت این دعواها را ندارند. از این رو توافقات میان دو طرف هموار به تعویق میافتد، همچنانکه در مسئلۀ پرتگاه مالی شاهد آن بودیم که در دقایق آخر دو حزب توافق کردند. از این رو مشکلات موجود میان دو حزب جدی است.
نکتۀ سوم در سخنرانی اوباما، کاربرد کلمۀ Nation Building به معنای ساختن کشور بود و اینکه باید به ساختن کشور بپردازیم. این در حالیست که او در عین حال موافق استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای بمباران مناطق مورد نظر آمریکاست. نکتۀ جالب توجه اظهارنظر یک تحلیلگر دربارۀ کلمه به کار برده شده از سوی اوباما پس از سخنرانی وی بود که Nation-Building را به Nation-Bombing تغییر داده بود. آمریکا در حالی از دمکراسی و آزادی سخن به میان آورد که به شدت از هواپیماهای بدون سرنشین حمایت میکند و در این مسئله تناقضات زیادی وجود دارد.
اوباما قرار است به خاورمیانه سفر کند. گفته میشود بخش مهمی از اهداف این سفر پیشبرد روند صلح در خاورمیانه است. با توجه به سردی فضای موجود میان اوباما و نتانیاهو آیا باید به تغییر در این مسئله امیدوار بود؟
روند مذاکرات صلح فلسطین و رژیم صهیونیستی از دور اول روی کارآمدن نتانیاهو در عمل متوقف شده است. البته هر از گاهی شاهد سر دادن شعارهایی برای از سر گیری آن هستیم؛ مثلاً زمانی که محمود عباس برای مطرح کردن درخواست عضویت ناظری فلسطین به سازمان ملل رفته بود، مقامات رژیم صهیونیستی پیشنهاد کرده بودند که به جای این اقدام روند مذاکرات از سر گرفته شود. در واقع مذاکرات صلح که از سال 1992 ادامه یافته و ابزاری برای فشار به طرف فلسطینی بوده است هر از چند گاهی موضوعیتی پیدا میکند و به آن پرداخته میشود اما واقعیت اینست که مذاکرات در عمل متوقف شده است و هیچ نتیجۀ ملموس و مفیدی برای طرف فلسطینی نداشته است.
بنابراین تشکیل دولت فلسطینی در دولت دوم اوباما چندان جایگاهی ندارد؟
بخشی از دولت آمریکا که ارتباط کمتری با لابی اسراییل دارد و خواهان سیاست خارجی مستقلیتری است، نگران وضعیت فعلی است. این گروه دغدغۀ رژیم صهیونیستی و فلسطین را دارند. دلیل این امر اینست که این گروه به هزینههایی که رژیم صهیونیستی برای آمریکا دارد و اتفاقاً هزینۀ بالایی نیز هست واقفاند. رژیم صهیونیستی مشکلات ویژهای را برای آمریکا ایجاد کرده و در نهایت بخشی از نخبگان آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که این جریان باید متوقف شود و به سرانجامی برسد.
مجموعۀ دیگری نیز در دولت آمریکا هستند که هماهنگ با رژیم صهیونیستی عمل میکنند و حضورشان در دولت اوباما به دلیل نفوذ لابی اسراییل در ساختار سیاسی آمریکاست و هدفشان هم حمایت از هر تصمیمی است که رژیم صهیونیستی اتخاذ میکند.
در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شاهد این امر بودیم که نتانیاهو در ایالتهایی که تعداد یهودیان در آنها بیشتر است، در آگهی تبلیغاتی اعلام کرده بود که یهودیان، فردی را انتخاب کنند که خط قرمز خود را با ایران مشخص کند. اظهارنظری که در واقع نوعی کنایه به دولت اوباما بود که در این حوزه به اندازهای که رژیم صهیونیستی تمایل داشت، عمل نکرده بود. این شکاف بین بخشی از تیم اوباما و دولت نتانیاهو ایجاد شده است. از این رو سفر اوباما با این هدف خواهد بود که این اختلافات را بکاهد. این اولین سفری است که اوباما به عنوان رییس جمهور به اسراییل دارد. البته او در سال 2008 و در زمان انتخابات ریاست جمهوری به اسراییل سفر کرده بود.
از سویی با توجه به جریان بیداری اسلامی فاصلههایی میان دیدگاه دو طرف ایجاد شده است. از طرف دیگر بخشی از تیم اوباما که رابطۀ کمتری با اسراییل دارد، از این سفر استفاده میکنند تا با طرح مسئلۀ فلسطین دولت نتانیاهو را به سمتی سوق بدهند که مقداری هماهنگتر باشد و حالت توقفی که در روند سازش به وجود آمده را سرعت بیشتری بدهند.
در مورد ایران نیز دو طرف سعی خواهند کرد مواضع خود را به یکدیگر نزدیک کنند. در جلسۀ استماع چاگ هیگل در سنای آمریکا موضوع اسراییل بسیار پرداخته شد؛ به گونهای که گفته میشود نزدیک به 74 بار از کلمۀ اسراییل استفاده شده بود. در نهایت اینکه دغدغهای که کنگرۀ آمریکا نسبت به اسراییل دارد، تأثیر خود را در این سفر خواهد گذاشت.
آیا تضاد موجود میان آمریکا و اسراییل بر سر مسئلۀ ایران، میتواند به شکل جدیتری میان دو طرف بروز کند؟
در ایران باید به این مسئله واقف باشند که رابطۀ میان آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار عمیق است. بخشی از دولت آمریکا کاملاً با اسراییل هماهنگ است و بخش دیگر آن نسبتاً هماهنگ با رژیم صهیونیستی است و به همین دلیل است که هم اکنون که بحث مذاکره مطرح میشود، با این وضعیت فعلی خیلی راه به جایی نخواهد برد، به خاطر رابطۀ تنگاتنگی که میان این دو وجود دارد.
در واقع همان دغدغهای که رهبر انقلاب داشتند و این مسئله را مطرح کردند که حسن نیتی در طرف مقابل دیده نمیشود. این مسئله به رابطه و حالتی باز میگردد که دولت آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستی دارد و خود را کاملاً هماهنگ با این رژیم کرده است و تا زمانی که این وضعیت وجود دارد، بعید است که تغییر خاصی در نگاه دولت آمریکا نسبت به ایران ایجاد شود. اتفاقی که باید بیفتد اینست که به تدریج نهادهایی که در درون و یا بیرون دولت آمریکا به این سیاست آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستی نقد دارند و با لابی اسراییل فاصله دارند، باید تقویت شوند و جمهوری اسلامی باید راهکارهایی را پیشبینی کند تا جناح منتقد تقویت شود. اینکه چگونه بتوان این کار را کرد، بحث دیگری است.
چشمانداز رابطۀ اسراییل و آمریکا و همچنین سیاست واشنگتن در روند مذاکره با ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
رابطه آمریکا و اسراییل بسیار قوی است. در زمان اوباما اختلافاتی نه به صورت خیلی عمیق وجود داشته است، اما رابطه بسیار عمیق است و اینگونه نیست که بتوان خدشهای به آن وارد کرد. چشمانداز مذاکرۀ ایران و آمریکا نیز تا اندازهای مشخص است. چهرههایی در درون تیم اوباما وجود دارند که نسبتاً لطیفتر صحبت میکنند. نکتۀ قابل توجه که اشاره به آن خالی از لطف نیست، اینست که در جلسه استماع هیگل، وی دو کلمه را در نطق خود دربارۀ ایران به کار برد که از نگاه رسانهها پنهان ماند و چندان بدان پرداخته نشد؛ اول کلمۀ Elected(به معنای منتخب مردم) را در مورد دولت ایران به کار برد؛ این کلمۀ مهمی است که از سوی یک مقام آمریکایی در این سطح بیان میشود و بدین معناست که وی میپذیرد دولت ایران، دولت منتخب مردم است و همچنین تمام داستانهایی که دولت اوباما دربارۀ جنبش سبز داشت، هگل بازگو نکرد. در واقع هگل معتقد است که دولت ایران، دولت منتخب مردم است و داستان تقلب هیچ است. کلمۀ دوم legitimate (به معنای دارای مشروعیت) بود که هیگل آن را در مورد ایران بکار برد. هیگل در سخنرانی خود صحبتهای دیگری هم داشت اما این دو کلمه را تاکنون مقامات آمریکایی با گذشت 34 سال از انقلاب اسلامی ایران در این سطح استفاده نکرده بودند.از این جهت ایران باید چنین تغییراتی را در نوع اظهارنظرهای مقامات آمریکایی ببیند. طرف مقابل ایران همواره دشمنی کرده است، اما برخی از مقامات آمریکایی از این نوع حرفها هم میزنند و ایران باید به این مسئله توجه داشته باشد. البته نکتهای که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند نیز مسئلۀ مهمی است. در شرایطی که لولۀ تفنگ را بر روی پیشانی گرفتهاند هر کاری با طرف مقابل جز تسلیم نتیجه نخواهد داد. در چنین شرایطی گفتگو به نتیجهای نخواهد رسید.
پس راهکار پیشبرد مذاکره برای به نتیجه رسیدن چه میتواند باشد؟
ایران باید پروژهها و اقدامات را برای ارتقاء جایگاه نخبگانی که درون دولت اوباما هستند و مواضع متعادلتری دارند صورت دهد. بدین معنا که در دعوایی که میان این دو گروه وجود دارد، جمهوری اسلامی باید کارهایی بکند که جایگاه گروه معتدل بهتر بشود. این مسئله به نفع ایران خواهد بود. اگر دعوای میان این دو گروه ادامه پیدا کند به نفع ایران است. ایران همواره از اجماع میان نخبگان متضرر شده است، دربارۀ عراق و افغانستان میان نخگان سیاست خارجی آمریکا اجماع شد که در نهایت به جنگ منتهی شد. از این رو دربارۀ ایران نباید اجماعی میان این دو گروه به وجود آید. دوم اینکه اگر نخبگان میانه رو در این دعوا پیروز بشوند این هم میتواند برای ایران بهتر باشد. در واقع در انتخاب میان بد و بدتر، بد بهتر است.
4952
نظر شما