حسین واحدی‌پور

چهارشنبه 11 بهمن 91، صبح زود، موبایل زنگ خورد، سیفی بود، با صدای لرزان بدون مقدمه گفت: حقیقت داره؟
گفتم: چی؟
گفت: میگن آقای مدرس فوت شده!
گفتم: صبح اول وقت سر به سرت گذاشتن و خداحافظی کردم. اما، فوراً به جاهای دیگر زنگ زدم و گفتند، بله حقیقت داره.
بدون معطلی رفتم منزلشان، همان موقع خواهر و خانم دیگری از فامیل هایشان گریان از تاکسی پیاده شدند، در زدیم، خانم وجدانی اندوهبار با ماشین بیرون آمدند، گفتند، بله حقیقت دارد! و ساعتی قبل بردنشان غسالخانه.
دیگر نفهمیدم چگونه خود را به دارالرحمه رساندم، در حالی که فرشتگان روحش را به بهشت برده بودند، در غسالخانه پیکر مطهرش، نورانی و آرام در دستان غسال، شستوشو داده شد و پس از قنوت، تکفین شده به سردخانه سپرده شد.
صبح جمعه 13 بهمن، مقابل ساختمان تحریریه گرد آمدیم، مراسم آخرین دیدار با جسم خاکیاش برگزار شد و ساعاتی بعد پیکر بیحرکتش آرام از تابوت کوچک در زیر خروارها خاک قرار گرفت.
مغموم، از خاکسپاری برگشتم، اما گویا راه را بر من بسته بود، مثل همیشه لبخندی بر گوشه لبانش داشت و آنجا هم به مرگ لبخند می زد...
■ ■ ■
حدود سی سال قبل با استاد مدرس آشنا شدم، شال و کلاه کرده لبخندی مثل سی سال بعد، بر لبان داشت، چهره ای معصوم و مظلوم، خصوصیات اخلاقی و معنوی و ذهنی اش از همان دیدار اول در او آشکار بود. ایمان راسخ، آگاهی بسیار از مسائل روز، هوش سرشار و پاکی طینت را همان ابتدا در او یافتم و از همان روز به او به چشم یک «امید آینده» نگریستم و حال می بینم که اشتباه نکرده بودم.
نقش کلیدی این معلم اخلاق در پیشبرد و توسعه «خبرجنوب» بر هیچ یک از همکارانم پوشیده نیست، همه نوشتارهایش کارشناسانه بود و در همه مواردی که می نوشت، صاحب نظر. مسائل سیاسی و اجتماعی را به طور کامل می شناخت و آگاهانه می نوشت، با شعر و ادب آمیخته بود، دین و آئین و مذهب در خونش جاری بود، مانند یک کارشناس ورزشی با فوت و فن های رشته های مختلف ورزشی آشنا بود، بسان یک اقتصاددان، مسائل اقتصادی را تحلیل می کرد، با جنس فیلم و سینما و موسیقی آشنا بود و همانند یک سیاستمدار به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی می پرداخت. با قوانین حقوقی و جزائی و مدنی بیگانه نبود، همیشه زیبا و سلیس و شیوا می نوشت. دلبسته نظام بود و هیچگاه از عدالت و آزادگی فاصله نگرفت، حریم ها و حرمت ها را به بهانه نقد نمی شکست، هیچگاه مداح و ثناخوان صاحبان زر و زور نبود و قلمش از هر نوع ناپاکی عاری بود و لحظه ای به هتک و توهین و مسخرگی نمی پرداخت. در آیین سخنوری هم به فصاحت سخن می گفت و با طراوت صفات بارز اخلاقی و معرفت انسانی را یادآور می شد. استاد همواره در حل مشکلات همکاران روزنامه پیشقدم و حس پدری، فرهنگی در وجودش بود، همه خود را به نوعی فرزند او می دانستند و خاطرات و تجارب او هیچگاه در مجموعه خبر فراموش نمی شود.
با درگذشت استاد مدرس جامعه مطبوعاتی، تاوان بزرگی را متحمل شد و سالها طول می کشد که امثال او در فرهنگ و مطبوعات بی ادعا کار کنند و قلمشان از ناپاکی ها عاری باشد. بی گمان در تاریخ فرهنگ و ادب این مرز و بوم نام محمدمهدی مدرس به بزرگی و نیکی برده خواهد شد.
من نیز مانند دیگر شاگردان استاد، نمی توانم اندوه خود را در فراق ابدی او پنهان کنم و تأسف من مهمتر از آن که دوست و یار صمیمی فرهیخته ای را از دست داده باشم به خاطر از دست دادن یک ذهن روشن و یک قلب پاک و یک دنیا انرژی مثبت است. صبر و اجری که از یزدان بی همتا برای همسر و فرزندان عزیزش می خواهم بر یادآوری همین سعادت و آرامش و رحمت خداوندی نسبت به این استاد عزیز بنیان دارد، حالا، مدرس روان پاکش با ساکنان عالم علوی قرین است، تا روزگار من بی بضاعت چه باشد.
 

 

6060

کد خبر 277049

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۱:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۶
    38 0
    روحشان شاد وقرین رحمت پروردگار

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین