امیر محبیان درباره رابطه ایران و آمریکا معتقد است که این رابطه در شرایط کنونی به نفع ایران نیست وی می نویسد؛رهبر معظم انقلاب اخیرا در سخنانی به بررسی پیشنهادات طرف آمریکایی برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران پرداختند. مساله مذاکره ایران و آمریکا در شرایط فعلی و با توجه به سخنان رهبری مبنی بر اینکه مذاکره در شرایط کنونی امکانپذیر نیست و باید حسننیت از جانب طرف مقابل وجود داشته باشد، جای تامل بسیاری دارد چراکه هر مذاکرهای دارای هدفی است و طرفین منافع خود را در آن میجویند، البته عوامل بسیاری بر سازوکار تحقق یک مذاکره تاثیر دارد. مذاکره ایران و آمریکا اگر بر فرض بخواهد آغاز شود، از پیچیدگیهای بسیاری مبتنی بر پیش فرضها و بدبینیهای تاریخی برخوردار است. اما مساله مهمتر و بالاتر از همه، رسیدن به نقطهای از نوعی توازن میان طرفین است که در محیط پرچالش میان آنها یافتن آن بسیار سخت است. در شرایط فعلی به دلایل واضح به نظر نمیرسد این توازن وجود داشته باشد؛ به ویژه زمانی که آمریکا با فشار تحریمها در تلاش است شرایط را به سود خود دگرگون سازد.
در باب حسن نیتالبته در عالم دیپلماسی آن را به شکل ملموس به توازن قوا تبدیل میکند، در غیر این صورت هر حسن نیتی در صورت تغییر موازنه قدرت، بیثبات میشود. در کل در رابطه با هدف آمریکا از طرح ادعای مذاکره با ایران میتوان گفت آمریکا به این نتیجه رسیده که تغییر رژیم در ایران یا شدنی نیست یا بسیار پرهزینه است. نقش ایران در ثبات منطقه انکارشدنی نیست. البته اهداف چندگانهای ممکن است در هر پیشنهاد مذاکرهای مطرح باشد که گمانهزنیهای بسیاری قابل طرح است، ولی به صورت کلی بر این باورم ما باید روی منافع و قدرت خود حساب کنیم، ایران نباید به صورت احساسی به موضوعاتی این چنین بااهمیت نگاه کند. این مساله یک شطرنج بسیار راهبردی است که نباید در مذاکره یا عدم مذاکره کوچکترین اشتباهی در برداشتن مهرههای آن انجام دهیم. ما در حال رسیدن به حساسترین نقطه تاریخ انقلاب هستیم و باید هر تصمیممان کاملا سنجیده باشد. در حال حاضر مهمترین راه خروج از چالش دیپلماتیک فعلی، وحدت فرماندهی از سوی ایران هرگونه ثنویت یا تکثر در این مرحله خطرناک است. غربیها هم دریافتهاند حرف اصلی را در ایران در چنین موضوعات مهمی، رهبری میگویند و تصمیمگیریها با ایشان است و نه هیچکس دیگر. این درک مهمی بود که غربیها نهایتا بهرغم تلاش برای نپذیرفتنش در ابتدا، نهایتا به آن تمکین کردند. اما پیرامون مذاکرات ایران و گروه 1+5 که خیلی دچار تعلل شده نیز میتوان گفت سخنان رهبری تاثیرگذار بوده است؛ رهبری سیگنالهای مهمی فرستادهاند که توسط آنها دریافت شده است. هرچند من هیچگاه مذاکرات 1+5 را جدی و اصلی نپنداشتهام. تمام این مذاکرات حکم یک مقدمه را دارد و بس. ایران فضا را کاملاً شفاف کرده است و از لحاظ فنی جز بهانههای بیهوده، همه مسائل حل شده است؛ اکنون بزرگترین مانع آمریکاست که سرنخ مانع تراشیها را در دست دارد. اگر به طور فرضی مذاکرهای با آمریکا صورت بگیرد پرسشهایی فراروی مذاکرات با 1+5 قرار خواهد گرفت، مثلا آیا مذاکرات دوجانبه قرار است همزمان با 1+5 صورت گیرد یا به موازات آن انجام شود؟ در صورت وقوع هر دوی این مذاکرات، اختیارات نسبی آنها چه خواهد بود؟ البته این مهم را نیز نباید از نظر دور داشت که راهپیمایی 22
بهمن هم بسیار مهم بود و موضع ایران توقویت شد. در مجموع باید گفت که سخن گفتن در رابطه با شرایط توافق احتمالی و امکان مذاکره میان ایران و آمریکا هنوز زود است. زیرا هنوز زمانش نرسیده، ولی من آن را دور هم نمیدانم. در هر حال فاکتورهای زیادی باید تحقق یابد که هنوز تامین نشده است. در حال حاضر دستگاه دیپلماسی ایران اگر با هوشمندی شرایط تحقق دیدگاههای رهبری را به درستی تامین کند و تصویری از وحدت فرماندهی را به جهان نشان دهد، حرکت درستی انجام داده است. در نهایت وقتی صحبت از مذاکره میان ایران و آمریکا میشود، سیاست خارجی دولت دوم باراک اوباما در قبال ایران نیز به خودی خود حائز اهمیت میشود. دولت جدید اوباما هم در حوزه تحریمها، سیاستهای سختتری را در پیش گرفته و هم در حوزه پیشنهادها، پیشنهادات جذابتری را ارائه می دهند؛ در واقع آنها با این سیاست میخواهد ایران را به نقطه تصمیمگیری برسانند. همچنین با تحلیل هدف آمریکاییها در دو دوره حاکمیت جمهوریخواهان و دموکراتها میتوان گفت که تفاوت جدی در میان اهداف این دو حزب در قبال ایران نیست؛ البته در روش و نحوه برخورد آنها تفاوتهای جدی وجود دارد. روش جمهوریخواهان خشن ولی فاقد توان لازم برای ایجاد همراهی میان متحدان آمریکاست؛ از همین رو مجبورند به سراغ یکجانبهگرایی بروند. اما دموکراتها از قوه اقناعی بالاتری برخوردارند و میتوانند متحدان اروپایی خود را همراه کرده و با اتخاذ سیاست چندجانبهگرایی فشارهایی را بر ایران وارد کنند.
30119
نظر شما