سید محمدعلی حسینی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در رم در مقالهای در روزنامه ایل مانیفستو به موضوع مذاکره ایران و آمریکا پرداخت.
در متن این مقاله آمده است:
«این روزها بحث احتمال یا حتی ضرورت مذاکره مستقیم بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به کرات در مطبوعات و رسانهها شنیده میشود. برخی مقامات ارشد آمریکایی نیز در هفتههای اخیر از آمادگی دولت آمریکا برای گفتوگو با ایران برای یافتن یک راهحل دیپلماتیک برای موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران سخن گفتهاند. از سوی دیگر، بسیاری از تحلیلگران سیاسی و حتی مقامات ارشد کشورهای مختلف، تعامل و مذاکره مستقیم بین این دو کشور را راهحل بسیاری از مسائل و مشکلات فعلی منطقه خاورمیانه و حتی جنوب آسیا میدانند.
این بحث البته موضوع تازهای نیست و پس از قطع روابط دیپلماتیک دو کشور در سال 1979، در طول سه دهه گذشته به دفعات مطرح شده است؛ اما با به قدرت رسیدن آقای باراک اوباما در آمریکا، وی با شعار تغییر، همواره بر ضرورت مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی ایران تاکید داشته و پس از آن که در طول دوره اول ریاست جمهوری خود - به ویژه در سال نخست آن- بارها از این موضوع به عنوان رویکرد اصلی خود در قبال ایران یاد کرد، اکنون میبینیم که وی در آغاز دور دوم ریاست جمهوری خود نیز از مذاکره و گفتوگوی مستقیم به عنوان راهحل مسائل و سوء تفاهمات بین ایران و آمریکا یاد میکند.
اما چنان که یک ضرب المثل قدیمی ایرانی میگوید "دو صد گفته چون نیم کردار نیست"، باید دید آیا این موضعگیری آقای اوباما در رفتار و عملکرد دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران نیز تبلوری داشته است یا خیر. این بررسی اجمالی نشان میدهد که آیا دولتمردان آمریکایی و در راس آنها آقای اوباما واقعا قصد گفتوگو و تعامل با جمهوری اسلامی ایران را دارند یا از این موضوع به مثابه یک شعار و به عنوان یک حربه سیاسی برای فریب افکار عمومی جهانیان و بیعلاقه و مقصر نشان دادن ایران نزد افکار عمومی و همراه کردن بقیه کشورها با خود در مقابل جمهوری اسلامی ایران استفاده میکنند.
رییسانجمهوری آمریکا از کارتر تا اوباما با استفاده از اختیارات خود فرمانهای اجرایی (executive order) در جهت تحریم علیه ایران صادر کردهاند، لیکن جدیترین این دستورات از زمان بیل کلینتون به بعد صادر شده است. بررسی آمار تطبیقی دوره سه رییسجمهور اخیر آمریکا نشان میدهد که بیشترین دستورالعملهای اجرایی و تنفیذ قوانین مصوب کنگره علیه ایران در دوره آقای اوباما صورت گرفته است.
10 فرمان اجرایی رییسجمهور آمریکا بین سالهای 2012 – 2010 با هدف اعمال تحریمهای هوشمند علیه ایران اعمال و یا به منظور توسعه وضعیت فوق العاده صادره شده که باید به آن دوازده مصوبه وزارت امور خارجه و وزارت خزانه داری آمریکا را افزود.
گرچه رییسانجمهوری قبلی آمریکا نیز بعضا افرادی را به اتهام حمایت از تروریسم در فهرست تحریم قرار داده بودند، لیکن گسترش ملموس تحریمهای یکجانبه به حوزههای غیرمرتبط با برنامه هستهای نظیر حقوق بشر، تروریسم و حتی دخالت برخی مقامات ایرانی در قاچاق مواد مخدر (!) و تحولات سوریه امری بود که در دوره اوباما اتفاق افتاد. از طرف دیگر، شمول تحریمها بر کل نظام بانکداری از جمله بانک مرکزی و حوزههای کلیدی مانند شرکت ملی نفت ایران نیز از ویژگیهای تحریمهای دوره اوباما بوده است.
در حالی که آقای اوباما از زمان مبارزات انتخاباتی خود شعار گفتوگو با ایران را سر داده بود، وی از پاسخگویی به پیام تبریک رییسجمهوری اسلامی ایران پس از انتخاب آقای اوباما در سال 2008 به عنوان رییسجمهوری آمریکا سر باز زد.
تشدید تحریمهای آمریکا و اعمال آن بر اشخاص حقیقی و حقوقی متعلق به کشورهای ثالث مصداق بارز اعمال فرامرزی قوانین ملی و یکجانبهگرایی است.
نقش منفی ایالات متحده آمریکا در ایران البته به دوره ریاست جمهوری آقای اوباما یا حتی به دوران بعد از انقلاب اسلامی در ایران محدود نمیشود، بلکه مصادیق بارزی در طول حداقل 60 سال گذشته داشته است. حمایت از کودتای نظامی علیه نهضت ملی سال 1332، تحریک نظامی همسایگان علیه ایران، حمایت همه جانبه از تجاوز نظامی صدام حسین در طول هشت سال علیه ملت ایران، معارضه سخت و نرم، تشدید فشار امپراطوری رسانهیی و وارونه جلوه دادن واقعیتهای ایران در سراسر دنیا و تحریمهای شدید و روزافزون نمونهای از این اقدامات ضد ایرانی دولتهای مختلف آمریکا است.
از آن چه در سطور بالا گفته شد، به خوبی میتوان دریافت که شعار گفتوگو و تاکید بر ضرورت گفتوگوهای مستقیم و بدون واسطه با جمهوری اسلامی ایران از سوی مقامات آمریکایی با اهدافی غیر از آن چه از این عبارات برمی آید، بیان میشوند. در این وضعیت، دو حالت متصور است: یا آقای اوباما از ابتدا بدون اعتقاد به شعار تغییر در سیاست کشورش در قبال جمهوری اسلامی ایران این موضوع را مطرح کرده و اهدافی متفاوت را دنبال میکرده و یا این که لابیها و گروههای ذینفوذی در داخل آمریکا هستند که در تعیین مسیر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا حتی قدرتی بیش از رییسجمهور دارند و آراء و نظرات وی را به راحتی تحت تاثیر قرار داده و در عمل وی را به جهت کاملا مخالف با نظرات اولیه وی سوق میدهند.
27219
نظر شما