مریم صدرالادبایی-زهرا تالانی:مقام معظم رهبری هم در سفر خراسان شمالی هم در محورهای سبک زندگی اسلامی-ایرانی هم به آن اشاره داشتند.در همین باره میزگردی با حضور دکتر محمد قانعیراد رئیس انجمن جامعه شناسی و دکتر امیرحسین جلالی، روان شناس، استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران برگزار کردیم .
مدتهاست که عنوان می شود جامعه به سمت خشونت پیش می رود خود ما هم بروز آن را در بسیاری از روایط اجتماعی می بینیم .به نظر شما چرا چنین است؟
قانعی راد:به نظر من خشونت در جامعه امروز ایران ناشی ازیک گسست فرهنگی است که ریشه در چند بحران دارد.در سطح فرهنگی و اجتماعی جامعه پذیری به دو بحران کناری خود باز می گردد یکی خانواده و دیگری آموزش است.موضوع بعدی فرهنگ پذیری است که بحران رسانه ای دارد.
اگر افراد نتوانند با جامعه ارتباط بگیرند، جامعه پذیر نباشند و مشارکت اجتماعی آنها تامین نشود ، رابطه افراد با جامعه یک رابطه خشونت آمیز می شود چون فرد در حاشیه جامعه قرار می گیرد.در حالیکه انسان دوست دارد در متن باشد نه حاشیه و اگر چنین شود واکنش نشان می دهد که به صورت خشونت است .به ویژه اینکه نتواند گفت وگو کنند و راههای عادی و موجود برای حل مسائل برای گفت وگو فراهم نباشد،لذا دست به رفتارهای خشونت آمیز می زنند.اما بحران اقتصادی و تورم هم مهم و تاثیرگذار است ،چون ممکن است از جنس ماده باشد اما بازتاب آن در رندگی و روح فرد است.شما با یک درآمد مشخص زندگیتان را مدیریت می کنید اما وقتی یک شبه همه چیز گران می شود عصبی می شوید،یا اینکه الان نزدیک نوروز است واگر پدر خانواده نتواند نیازهای خانواده را تامین کند اقتدار پدر زیر سوال می رود و منزلت اجتماعی او کاهش پیدا می کند و همین او را خشن می کند. به نظر من اگر خشونت نشان می دهد از منزلت و شان خودش دفاع می کند و این کار در رفتارهای عادی او تاثیر می گذارد.
آقای دکتر جلالی از نظر روانی ما چند نوع خشونت داریم و افراد چگونه این خشونتها را بروز می دهند؟
جلالی:خشونت زیر بناهای زیستی،فرهنگی و اجتماعی دارد ومعمولا سبب تغییر رفتار می شود.عوامل اجتماعی را آقای دکتر توضیح دادند،من بیشتر بر روی عوامل زیستی متمرکز می شوم.خشونت فقط فیزیکی نیست بلکه هر رفتاری که سبب آسیب و ناراحتی شود خشونت است و خشونت کلامی در کنار خشونت فیزیکی قرار می گیرد.درسالهای اخیر به خاطر رشد رسانه های مجازی خشونت فیزیکی بیشتر مورد توجه قرار گرفت اما خشونتهای روانی هم مهم هستند. آمار نشان می دهد که خشونت جسمی کم شده اما این نشان نمی دهد که میزان خشونت در جامعه کم شده و مردم بردبار و شکیبا شدند. اتفاقا فرمی از خشونت که آزاردهنده و پیامدهای نامناسب دارد خشونت روانی و کلامی است که بسیار شده و در خیابانها هم دیده می شود.البته بخش زیادی از خشونت در درون خانواده است.سال 83 وزارت کشور پژوهشی که مبتنی بر یک طرح ملی بود را منتشر کرد،مطابق آن حدود 30 درصد افراد خشونت جسمانی را در خانواده تجربه کردند،در مجموع آمارخشونت از ابتدای زندگی مشترک زوج ها 66 درصد بوده است، یعنی از هر سه زوج دو زوج خشونت داشتند و یک زوج مورد خشونت فیزیک جدی قرار گرفته است که بیشترهم خانمها هستند.شاید در تهران به خاطر تغییرات در خانواده ها،خشونت فیزیکی فیزیکی کمتر شده است اما آمار نشان می دهد خشونت روانی به شکل تصاعدی بالا رفته که بسیار آسیب زننده است.همچنین از نظر روانی یکی تئوری جدی درمورد خشونت ناکامی است.
در گذشته که مردم شرایط اقتصادی به مراتب بدتری داشتند اما کمتر رفتارهای خشونت آمیزی داشتند.یعنی به نوعی حس رضایت از زندگی بیشتری داشتند چرا اینگونه بوده است؟
قانعی راد: فقر لزوما خشونت نمی آورد.ممکن است فرد فقیر از جایگاه اجتماعی و شرایط خودش راضی باشد،مانند وقتی که فقرا خودشان را انسانتر می دانند و مثلا معتقدند جنوب شهری ها با معرفت تر هستند اما خود فقر تنها مطرح نیست.مشکل اکنون بی ثباتی اقتصادی است و تورمی که هر ساعت و لحظه بالا می ورد.همین استرس ایجاد می کند و باعث خشونت و نارضایتی می شود.متاسفانه قیمتها با رشد متوازن تغییر نمی کنند ،جامعه هم مادی شده است و این مشکل بیشتر با پرداخت یارانه ها ایجاد شد.البته ارزشها هم در این چند سال جا به جا شدند و مردم به پول بهای زیادی می دهند.اکنون تورم و افزایش ناگهانی برخی از قیمتها، اقشار متوسط جامعه از جمله طبقه کارمند را بسیار درگیر کرده است. یک شهروند عادی جامعه نمیتواند برای یک ماه خود برنامهریزی اقتصادی کند، بنابراین تمام لحظات نگران این است که چطور مخارج خود را تنظیم کند و این ماه را چگونه تمام کند. تجربه او در چندین ماه گذشته نشان میدهد که نمیتواند با حقوقی ثابت و تورم روزافزون زندگی خود را برنامهریزی کند.
جلالی:به نظر میرسد اجرا نشدن قانون از سوی تک تک آدمهایی که در یک جامعه زندگی میکنند، سبب نا امنی زندگی آنها شده است. مثل وقتی که یک کارمند ارباب رجوع را تکریم نمیکند و میداند که دست ارباب رجوع هم به هیچجا بند نیست. در نهایت فرد به این نتیجه میرسد که با داد و بیداد کار خودش را جلو ببرد. اینجاست که داد و بیداد وارد فرهنگ ما میشود، چون کارساز است.
به نظر شما چرا جامعه امروز ایران به پرخاشگری به عنوان یکی ابزارمهم برای دفاع از حق خود فکر میکند؟
قانعی راد: وقتی شما قدرت نشان میدهید، صدای خود را بلند میکنید، میخواهید برتری خود را به کسی نشان دهید تا حقوق شما را رعایت کند، یا میخواهید حق از دست رفته را برگردانید، بنابراین بهتدریج به این روند به سازوکار عرفی تبدیل میشود و این موضوع به همان علت ناکارایی شورای حل اختلاف و نهادهای دولتی است. نهادهایی که مسئولیت دفاع از حقوق شهروند را دارند اما به درستی دفاع نمیکنند. البته یک عدهای هم وجود دارند که از پرخاشگری برای اهداف سلطهجویانه استفاده میکنند. اما به نظر میرسد که این تندخویی که در جامعه دیده میشود طبیعی است و ماحصل مسیری است که جامعه پیموده است. همینجاست که به ارزش تبدیل میشود. یکی داد میزند تا از حریم خصوصی و خانوادهاش دفاع کند. ازطرفی وقتی مردم مدام در حال خواندن و دیدن دعواهای رسانهای هستند، ناخودآگاه الگوبرداری میکنند. وقتی در مجلس یا نهادهای دیگر روابط پرخاشگرانه دیده میشود، نباید از مشاهده دعواهایی که در خیابان و کوچهها اتفاق میافتد، تعجب کرد. وقتی نماینده یک جامعه وارد دعوا میشود، آن دعوا همهگیر میشود و تک تک افراد جامعه را درگیر میکند. در شرایط خاصی چون انتخابات، همه آدمها درگیر دعواها میشوند.
به نظر شما چون مردم نمی توانند خشونت خود را در جامعه بروز دهند در خانواده این خشونتها بیشتر شده است؟
جلالی:بله خشونت جا به جا شده است و این در خانواده منتقل شده است. لذا یاید ساختار خانواده را تغییر داد.محروم کردن افراد از رشد اجتماعی سبب خشونت می شود،البته شاید در گذشته هم بود اما الان پررنگ تر شده است چون خشونت یک چرخه است.اگر یک نفر خشونت کند به دیگران هم منتقل می شود.وقتی پدر خشونت می کند به کودک منتقل می شود.در گذر از خانواده سنتی به مدرن، اگر خانم از کار وتحصیل محروم می شد کاملا پذیرفته شده بود اما الان یک ناهنجاری است.وقتی زن از این حق محروم می شود خشونت نشان می دهد.از سوی دیگر در از بین رفتن ساختار سنتی مردها برخی حقوقشان را از دست دادند ، مردها در برابر این ناکامی خشونت نشان می دهند و به روش مختلفی برای احقاق آن متوسل می شوند. بنابراین چرخه خشونت خانواده وارد جامعه می شود،کارمندی وقتی از رئیس آسیب می بیند کار مردم را انجام نمی دهد،ارباب رجوع به منابع عمومی آسیب می زند و همین طور ادامه پیدا می کند.
شما به عوامل ایجاد خشونت در جامعه اشاره کردید،حالا چطور می توان این خشونت را کنترل کرد؟
جلالی:درمان این وضعیت اجتماعی است و در سطح فردی امکان ندارد چون زمینه آن اجتماعی است.در کل ایرانیها مهارت کنترل خشم ندارند چون در مدارس و خانواده آن را نمی آموزند.
قانعی راد: یکی از ساز و کارها، پیوند دادن جامعه با جامعه است. تعریف کردن نقش اجتماعی برای مردم یک شهر و کشور. ورود سازمانهای غیردولتی و نهادهای مردمی که بین مردم و دولتمردان پل بزنند؛ یک پیوند بخش مردمی و با بخش رسمی حل اختلافها. باید یک هیات منصفهای وجود داشته باشد متشکل از افراد تاثیر گذار مثل هنرمندان که مردم را با بخش رسمی آشتی دهد.همچنین ما در نظام آموزشی و در مدارس چیزی به نام آموزش مهارت زندگی و مهارت ارتباطی و گفتوگویی نداریم برای همین است که شرایط سیاسی ما به جای گفتوگو، با خشونت اداره میشود. بنابراین باید باب گفتوگو در مدارس بازشود و به دانشآموزان آموزش داده شود. فرد باید در دبستان با این مهارتها آشنا شود.
45232
نظر شما