مریم صدرالادبایی، فهیمه حسنمیری: برای بررسی ابعاد مساله ای به نام مزاحمت خیابانی، در سال گذشته میزگردی با حضور دکتر رضا غنیلو، عضو هیات علمی دانشگاه پلیس و کارشناس رسمی دادگستری؛ سعید معیدفر، جامعه شناس و عضو هیات علمی و مرضیه قاسمپور، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری برگزار کردیم که بخشهای مهم آن را میخوانید.
تعریفی از مزاحمتهای خیابانی وجود دارد؟
غنیلو: در یک تعریف ساده و قابل فهم، تجاوز رفتاری به حقوق خصوصی افراد در منظر و ملاءعام مزاحمت خیابانی نامیده میشود. ماده 619 قانون مجازات اسلامی هم میگوید: هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم بانوان وکودکان شده یا با الفاظ رکیک و حرکات مخالف عرف و شئون اجتماعی به حیثیت آنان توهین نماید، به حبس از دو تا 6 ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
ویژگیهای مشترکی در مزاحمان خیابانی به چشم میخورد؟
غنیلو: طبق تحقیقاتی که ما بر اساس پروندهها انجام دادهایم، اگر موارد استثنا را کنار بگذاریم، این نتیجه به دست آمده که بیشتر برای کسانی در این زمینه پرونده ایجاد شده که فاقد اصالت خانوادگی بودهاند. این افراد فقر فرهنگی داشته و در اصطلاح تازه به دوران رسیده بودهاند و یک مرحله ارتقای مادی در زندگی اجتماعیشان اتفاق افتاده به عنوان مثال تازه ماشین خریدهاند یا از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر یا به محلهها و مناطق بهتری از شهر نقل مکان کردهاند. ویژگی مشترک دیگر این است که الگوگیری غلط داشتهاند یعنی مزاحمت را تفریح تلقی میکردند و در تربیت خانوادگیشان طوری بوده که جنس مونث را به صورت شکار میدیدهاند و فکر میکردهاند خیابان شکارگاه است و زنان شکار. مورد دیگر این است که بیشتر این افراد مجرد بودهاند یا در دوران تجرد تجربه رابطه نامشروع داشتهاند، همچنین بیشتر این افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی بودهاند. البته این تحقیق مربوط به سالها پیش است و شاید این مورد را نتوان با شرایط کنونی تعمیم داد چون آن زمان ورود به دانشگاهها سخت بوده ولی الان افراد با ثبت نام وارد دانشگاهها میشوند و تعداد دانشجوها زیاد شده است. نکته مشترک دیگر این بوده است که بیشتر این افراد شغل آزاد داشته یا اگر کارمند بودند در شرکتهای خصوصی مشغول کار بودند. این که این مورد در کارمندان شرکتهای دولتی کمتر به چشم خورده شاید به دلیل گزینش سختی است که آن سازمانها انجام میدهند یا نظارتی است که کارمندان این شرکتها روی خود احساس میکنند.
ویژگی دیگری که در بیشتر مزاحمان خیابانی وجود داشته این بوده که در الگوهای تربیتی که این افراد داشتهاند، به کارکرد جنسیتی زنان اهمیت و اولویت داده میشده و سلطه مردان بر زنان را حق خودشان میدانستهاند، یعنی ممکن است این افراد به شهرهای بزرگ رفته باشند و چهره مدرنی برای خودشان درست کرده باشند ولی عقاید و تفکر غلط موروثی را یدک میکشیدهاند. از سوی دیگر نشان داده شده که بعضی از این افراد متاهل یا در دوران مزاحمت رابطه خوبی با همسرشان نداشتهاند و بسیاری از آنها به دلیل انتقام از همسرشان به منظور رفع خلاء عاطفی یا دفع تحقیر روحی دست به این کار زدهاند.
ایجاد مزاحمت برای دیگران چه نیازهایی را در فرد برطرف میکند؟
معیدفر: با توجه به این که این مزاحمتها بیشتر درباره زنان اتفاق میافتد، ریشه این قضیه بیشتر در ارتباط با مسائل جنسی است. مسائل جنسی چند سطح دارد که سطح اولیه آن میتواند با سخن برطرف شود و اینگونه اشخاص میخواهند با ارتباط کلامی، حتی از طریق ناخوشایند و نادرست، به این نیاز خودشان پاسخ دهند. موارد بعدی میتوانند از سطح کلامی بالاتر باشند و شامل تماسهای فیزیکی در اتوبوس و مترو باشند یا به عنوان ماشینهایی که میبینیم دائما برای زنان و دختران بوق میزنند تا در سطوح بالاتری نیاز جنسیشان را برطرف کنند. با شرایطی که وجود دارد میبینیم که به دلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی، از ازدواج و تشکیل خانواده گریز وجود دارد و افراد برای نیاز دادن به پاسخ جنسیشان به این روشها رو میآورند.
ولی تعدادی از افرادی که اینگونه مزاحمتها را ایجاد میکنند متاهل هستند و امکان برطرف شدن این نیازها برایشان فراهم است.
غنیلو: بله بسیاری از این افراد، نیاز جنسی هم ندارند بلکه دچار بدآموزی و عقدههای روانی هستند و این رفتارها را به عنوان یک الگوی زندگی انتخاب کردهاند. درصد قابل توجهی از این افراد متاهل هستند. این یک رفتار است و در درجه اول باید درک فرد را تغییر بدهیم.
معیدفر: باید بررسی کرد آیا تعریفی که از مسائل زناشویی و ازدواج و خانواده در جامعه امروز وجود دارد تعریفی است که با شرایط تغییریافته جامعه سازگاری و تناسب داشته باشد؟ باید دید در خانوادههای امروزی چه میگذرد و آنها را هم آسیبشناسی کرد. من نمیخواهم کار این افراد و نیازهای افراطگرایانه را تایید کنم و قطعا با آن مخالفم، اما نمیتوان صرفا با گفتن این که این کار بد است جلوی وقوع اینگونه اتفاقات را بگیریم.
به نظر شما بیگانگی دو جنس چقدر در این قضیه دخیل است؟ این که دختران و پسران فضاهای عمومی مشترک ندارند و میبینیم از همان محیطهایی که برای آشنایی و تعامل وجود داشته هم کاسته میشود به عنوان مثال فضاهای دانشگاهی که تفکیک جنسیتی شده است.
معیدفر: همینطور است. الزاما رابطه یک دختر و پسر در رابطه با مسائل جنسی نیست و گاهی صرفا کنجکاوی وجود دارد و افراد میخواهند جنس متفاوت خودشان را بشناسند و از یکدیگر اطلاعات داشته باشند. برای پاسخ دادن به سوالاتشان باید فرصتهایی وجود داشته باشد و زمینههایی فراهم شود که یکدیگر را بشناسند. در گذشته افراد در خانوادههایی زندگی میکردند که شامل چند خانوار میشد و بچههای کوچک دختر و پسر از کودکی در کنار هم بازی کرده و بزرگ میشدند و این حجم انبوه از ناشناختگی و علامت سوال و تعجب که امروز دو جنس از یکدیگر دارند وجود نداشت. اما امروزه در خانوادهها ارتباطها بسیار کمرنگ است و حتی از کودکستان و مدرسه آنها را از هم جدا میکنیم. در دبیرستان به خاطر احساسات و خطرهایی که وجود دارد منطقی به نظر میرسد که دختران و پسران را از هم جدا کنیم اما در دانشگاه که آنها از عقل و منطق بیشتری برخوردارند و میتواند فرصتی باشد برای شناخت نسبت به یکدیگر، میبینیم که اینجا هم عرصه بر آنها تنگ میشود و مجالی برای آشنایی و درک متقابل از یکدیگر به آنها نمیدهیم. نتیجه آن هم میشود همین که مکانهای دیگری جایگزین این محیطهای سالم و علمی میشود و سایتها و فضاهای اینترنتی و کوچه و خیابان و شبنشینیهای خانهها به محلی برای ایجاد ارتباط تبدیل میشود که بسیار خطرناکتر است و به جای این که افراد را از طریق درک و شعور و ذهنیات آنها بشناسیم از طریق فیزیک آنها میشناسیم.
خانم قاسمپور، شما این مساله را چطور ارزیابی میکنید؟
قاسمپور: پیشفرضهای جامعه نسبت به هویت و شخصیت انسانی زن در تشدید یا کاهش معضلاتی نظیر مزاحمتهای خیابانی علیه زنان خیلی مهم است. اگر نگاه غالب این باشد که فعالیتهای زن صرفاً محصور و محدود به فعالیتهای روزمره در عرصه خصوصی و خانگی است، طبعاً حضورش را در جامعه به سختی تاب میآورند. در بررسی عوامل تأثیرگذار بر بزهکاریها و آسیبهای اجتماعی میتوان به متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اشاره کرد. معتقدم مقوله فرهنگ نقش شاخصی در سلامت و بیماری جامعه بر عهده دارد. مسئله محوری فرهنگ است.
آیا این مزاحمتها در قانون احصاء شده؟ اساساً ابزار پیشگیری از مزاحمت خیابانی وجود دارد؟
قاسمپور: به لحاظ قانونی سه چهار واژه توهین، افترا و مزاحمت در مواد 608 و 619 قانون مجازات اسلامی پیش بینی شده که هر کدام متضمن بار معنایی فرهنگی و حقوقی تقریباً متفاوتی هستند. تعرض یعنی دستدرازی فیزیکی در معابر عمومی مثل سینما، پارک و میادین، توهین هم استفاده از کلمات و واژههای دور از ادب و شأن مخاطب است که احراز همگی آنها بر عهده دادگاه است مخصوصاً در مواردی که شاهدی برای اثبات ادعا وجود ندارد. ماده 608 همین قانون، فارغ از جنسیت تمام آحاد جامعه را در بر می گیرد و ضمانت اجرای آن شلاق و جزای نقدی است. ماده 619 ناظر بر جنسیت قانونگذار کیفری را واداشت در صورت جمع توهین و مزاحمت با نیت حمایت از بزهدیده مجازات مرتکب را به حبس تا شش ماه و تا 74 ضربه شلاق تشدید کند. هرچندکه تمسک به قوانین کیفری و تورم آن قوانین به منظور محو یا مهار مزاحمتهای خیابانی چندان فایدهای نخواهد داشت.
به نظر شما این مجازاتها کافی است؟
قاسمپور: شاید هنگام وضع این مواد قانونی پیشبینی جزای نقدی و شلاق مفید بوده اما امروزه افزایش آمار مزاحمتها و خشنترشدن این رفتارها نشان از ضعف کارکرد قوانین دارد. اساساً امروزه صرف توسل به قانون برای برقراری نظم و امنیت دیگر کارساز نیست چون قانون از این که مردم را وادار کند چگونه با هم حشر و نشر انسانی داشته باشند و چطور رفتار کنند و ازاین که مردم را مطیع ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کند ناتوان است پس لازم است تدابیر و رویکردهای دیگری به میان آید. هرچند افراد بیمار و ناسازگار که به راحتی از ارزشها و حریم دیگران عدول میکنند باید طبق قانون مجازات شوند ولی نمیتوان با اطمینان گفت اگر مجازاتها تشدید شود مثلاً در جرم مزاحمت خیابانی حبس طویلالمدت و جزای نقدی سنگین در نظر گرفته شود به تبع آن مشکل جامعه هم حل میشود ضمن آن که مبلغ جزای نقدی به هر میزان باشد به صندوق دولت واریز میشود و ربطی به ترمیم خسارت بزهدیده ندارد. برای مطالبه خسارات معنوی هم قربانی باید پروسه سختی را طبق قانون مسئولیت مدنی طی کند.
پس چه باید کرد؟
قاسمپور: باید به سمت آموزش عمومی مردم و اتخاذ تدابیر تکمیلی مثل ضمانت اجراهای اداری و انضباطی که اتفاقاً در قانون مجازات اسلامی تحت عنوان مجازاتهای بازدارنده پیشبینی شده و عملاً بیش از سزادهی و کیفر منجر به مهار و کنترل مزاحمتهای خیابانی میشود حرکت کرد. راهکار دیگر قطعیت و حتمیت در اجرای قوانین جاری است که به قول حقوقدانان یک راهکار مهم است. مثلاً همین قوانین اگر به دقت تا انتها پیگیری و اجرا شود مطمئناً درصدی از بازدارندگی و تنبیهی آن مجازاتها را در مرتکب و افرادی که در مظّان ارتکاب هستند ایجاد میکند. شاکی باید از زمان تشکیل پرونده کیفری با موضوع مزاحمت خیابانی یا توهین در دادسرای محل وقوع جرم رأساً یا با صرف هزینه و کمک وکیل مسیر طولانی را طی کند و در انتها پس از احراز و اثبات جرم متاسفانه در بسیاری از موارد به خاطر دخالت و میانجیگری اطرافیان و بستگان حتی دادگاه آن حداقل مجازات هم به علت قابل گذشت بودن در حق مجرم اجرا نمیشود. در صورتی که اخذ رضایت و گذشت شاکی یک امر فنی است و باید توسط کارشناس گرفته شود زیرا پس از گذشت قطعی دیگر نمیتواند شکایت را تعقیب کند.
غنیلو: در کشورهای خارجی به جای تاکید روی بحث مجازات، بر آموزش همگانی خیلی تاکید میشود که کار درستی است. به عنوان مثال این که بر اساس اتفاقات مستند و حوادث واقعی، فیلمی ساخته و برای این افراد پخش میکنند. آنها با دیدن اینگونه فیلمها به این نتیجه میرسند که کاری که فکر میکردند صرفا یک تفریح است، چه عواقب و واکنشهای وحشتناکی در پی خواهد داشت. به جای این که شخص را جریمه کنند یا به زندان بفرستند، او را به کلاسهای آموزشی مفید میفرستند که به نظر میرسد تاثیر بیشتری داشته باشد.
این جرایم تا چه از سوی شاکیها تعقیب میشود و به نتیجه میرسد؟
غنیلو: ما در ایران بیشتر از این که مشکل نوع قوانین را داشته باشیم، مشکل نحوه اجرا و اثبات را داریم. اثبات حق مخصوصا در جامعه ایران که زیرساختهای اطلاعاتی شکل نگرفته بسیار سخت است. به عنوان مثال ماده 619 که ناظر بر جنسیت است و روی مزاحمت برای زنان تاکید دارد، در متن خودش به صورت غیرمستقیم اعلام میکند که شاکیمحور است، یعنی حتما باید کسی شکایت کند، مگر این که جرم در منظر عموم شکل گرفته باشد،و همان لحظه پلیس دیده باشد و گزارش پلیس وجود داشته باشد. تازه اگر شخص مورد مزاحمت واقع شده دوباره روی گزارش پلیس شکایت نکند و شاکی وجود نداشته باشد، شاید مامور متهم به سوءاستفاده شغلی هم بشود چون کسی که مدعی است وجود ندارد. شاکیمحوری قانون باعث طولانی شدن پروسه رسیدگی میشود چون همانطور که اشاره شد، افراد به دلیل مسائلی مانند نداشتن شاهد و یا آبروریزی، وقت نداشتن، بوروکراسی اداری و این که پیگیری و اثبات قضیه زمانبر و هزینهبر است، در بسیاری از موارد انصراف میدهند.
مردم میتوانند کاری کنند که از بروز این مزاحمتها برایشان پیشگیری شود؟
غنیلو: نکتهای که نباید در این میان به آن بیتوجهی کرد موضوعی است که در حقوق به آن «سهم قربانی» گفته میشود. در هر جامعه عرفی وجود دارد که با رعایت آن میتوان جلوی بسیاری از مشکلات را گرفت. حالا که زنان بیشتر مورد مزاحمتهای خیابانی قرار میگیرند باید از پوشیدن لباسها و انجام حرکاتی که ممکن است باعث شود افراد نگاه نادرستی به آنها داشته باشند جلوگیری کنند. البته حتی اگر قربانی نقش زیادی هم در تولید انگیزه مجرمانه داشته باشد طبق قانون هیچ چیزی از جرم متهم کم نمی کند. ما گزارشهایی هم داریم از افرادی که مزاحم زنانی شدهاند که پوشش خوبی داشتهاند و نمیتوان عدد دقیقی درباره این که چند درصد این قضیه به نقش خود قربانی برمیگردد ارائه داد؛ اما نباید نقش افراد بزهدیده را هم نادیده گرفت. در این که باید با اشخاص متجاوز برخورد شود شکی نیست اما باید افراد به این دقت کنند که سیگنالهای اشتباه نفرستند و کاری نکنند که تصور اشتباهی از آنها در ذهن دیگران به وجود بیاید که بعد به مشکلاتی مانند مزاحمتهای خیابانی منجر شود.
قاسمپور: به عقیده من این نگرش باعث میشود زنان از پیگیری و تعقیب مزاحمین خیابانی منصرف شوند و بگویند اگر ما به کلانتری برویم میگویند خود شما مقصر هستید. به قدری این تفکر که زنان در بروز مزاحمتهای خیانی نقش دارند اشاعه پیدا کرده که زنان از شکایت کردن منصرف میشوند. در موضوعات اخلاقی مخاطب اصلی آسیبهای اجتماعی وقتی زنان قرار میگیرند وارد یک دور تسلسل میشویم. من این را میپذیرم که در هر جرمی باید سهمی هم برای بزهدیده قائل شد اما در مباحثی که با سلامت اخلاقی جامعه و مواردی مانند مزاحمت خیابانی در ارتباط است، نگاه به زنان در اولویت قرار میگیرد در حالی که اگر این نگاه ترویج پیدا کند ظلم مضاعفی به زنان است. اشاعه این نگاه فرصت زیادی را برای مزاحمان ایجاد میکند و باعث میشود که آنها مدعی شوند که تقصیر خود زنان بوده است. نباید زنان را از شکایت و تعقیب این موارد ترساند بلکه باید به آنها جرات داده شود که در صورت بروز چنین مواردی، جامعه و قانون حامی آنها هستند تا مزاحمان با خیال راحت اینگونه اقدامات را انجام ندهند.
45234
نظر شما