*چیزی که انسان در امام احساس میکرد صداقتش بود. یعنی وقتی صحبت میکرد انسان فکر میکرد با صداقت تمام میگوید. لذا حتی وقتی که حرفی میزدند که ما قبول نداشتیم، بدون هیچ مقاومتی میپذیرفتیم. وقتی آن صداقت در گفتار را میدیدیم حرف ایشان را میپذیرفتیم؛ بدون اینکه احساس کنیم ایشان در جایی اشتباه کند. لذا امام چیزی را تحمیل نمیکرد و ما خودمان حرفشان را میپذیرفتیم. وقتی امام فوت کردند، کسانی را در خیابان برای حضور در تشییع جنازه ایشان میدیدم که اگر برای گزینش میآمدند، رد میشدند! اما با تمام وجود و از ته دل گریه میکردند. اینجور نیست که اگر کسی به جای چادر، روسری داشته باشد و... مسلمان نیست؛ ما نباید قالبها را تنگ کنیم،؛ بلکه باید به همه فرصت داد تا در همان جایگاهی که هستند یک قدم جلو بیایند و این نکتهای است که ما از امام میآموزیم.
*امام وقتی در بهشت زهرا گفت: من توی دهان دولت میزنم؛ خیلی تاثیرگذار بود.
*جمهوری اسلامی از نظر مردم یعنی مشارکت مردم، امام بارها در سخنرانیهای خود این موضوع را مورد تاکید قرار میدهند. یعنی امام قدرت را در مردم میدید. رابطه امام با مردم دستوری نبود؛ ایشان بر دلها حکومت میکرد و اگر مردم و نظام همراه باشند شکست ناپذیر بوده و حتی نیازی به اسلحه ندارد.
*اگر آن چیزی که اول انقلاب بود و الان هست، فرقش این است که آن زمان همه مردم با تمام وجود اسلام، انقلاب و امام را قبول داشتند و تصور بر این بود که حکومت اسلامی عدالت، انصاف و صداقت را با خود خواهد آورد. اما جنگ باعث شد عدهای از بچههای صادق و خوب ما از دست بروند و روحانیون خوب ما هم در ترورها شهید شدند و دلیل مشکلات فعلی هم از دست رفتن همان آدمهاست. در واقع ترورها و جنگ، آدمهای خوب و دسته اول را از ما گرفت.
*میدانید اشکال ما چیست؟ ما فقط عاشق امامانمان هستیم! مثلا اگر به حرم امام رضا(ع) بروید و دستتان به ضریح نرسد، زیارت خود را خدشهدار میبینید. اما چه کسی میداند امام رضا(ع) چه فرمایشاتی داشتند؟ در مورد امام خمینی هم اینگونه است؛ ما فقط ایشان را مقدس کردهایم و به رهنمودهای ایشان توجه نداشتیم.مثلا چند درصد از مسئولان، با رهنمودهای حضرت علی(ع) به حکمرانان آشنا هستند؟ تا زمانی که ما این اصول را درست نشناسیم، وضع همین خواهد بود. امام خمینی هم یکی از آن بزرگان است.
*امروز صداقت و راستی کم شده است. خیلیها خود را به گونه دیگری جلوه میدهند و این خوشایند نیست. زیرا ما قالبهایی را از مسلمانی ساختهایم که گویی اگر در آن قالبها نباشیم، مسلمان نیستیم. لذا خیلیها برای دست یافتن به قدرت به طور غیر واقعی خود را در این قالبها میبریم و تظاهر میکنیم. البته بعضی انواع تظاهر (مانند جمعیت زیاد در نماز جماعت) خوب است، اما اموری مانند دروغگویی و ریا واقعا بد است.
*اوایل انقلاب خیلیها برای کار خود پول هم نمیگرفتند؛ اما امروز همه برای کسب پول بیشتر یا مقام بالاتر تلاش میکنند. من یادم است برادر شهیدم وقتی در جهاد سازندگی بود؛ یکبار آمد و گفت این نامردها میخواهند به ما پول بدهند؟ مگر برای جهاد پول میگیرند؟! آن زمان چنین روحیه و جوی وجود داشت که حاضر نبودند برای عقایدشان پول بگیرند. اما ما از آن روحیات فاصله گرفتهایم.
/29220
نظر شما