· دولت در انتخابات روی چند مبحث دل بسته است. یکی یارانهبگیرها که حرف بیربطی هم نیست. با وعدههایی که دولت درسفرهای استانی مطرح میکند و مدام وعدههای یارانه بیشتر را میدهد، ممکن است مردم به این نتیجه برسند که یک وقت نکند اگر اینها نیایند این صدهزارتومان یا 200هزارتومان را به ما ندهند. یک عده دیگر هم مخاطبانشان در شعارهای ایرانی و ملیگرایی است که مدام این روزها مطرح میشود. خودشان ادعای جذب آرای بین 20 تا 30درصد در انتخابات در مناطق محروم را دارند.
· همه اتفاقات انتخابات 84 و بعد از آن، به شعارها بر نمیگردد. من فرضم بر این است که حتی یک منطقه فقیرنشین در سال 84 عقلانی برخورد کرد و رای داد. مردم دیدند یک نفر کاندیدای رییسجمهوری شده و آمده گفته «مردم من پول را میآورم سر سفره شما» خبرنگار از او پرسیده تو از چه کسی این پول را میگیری. گفته پول فاسدین را میگیرم و به شما میدهم، گفته ما درآمد نفتی داریم، من پول نفت را سر سفره میآورم، آن فرد باور کرده و فکر کرده که میخواهد آن کار را بکند ولی الان دیده که چنین اتفاقی نیفتاده است. یا در انتخابات مجلس نهم اگر نیروی هواداران دولت پایگاهی بین مردم داشتند باید در ورود کاندیداهایشان به مجلس خودش را نشان میداد ولی شما دیدید که نتوانستند. یا مثلا در میتینگی که در ورزشگاه آزادی گذاشتند 250هزارنفر را دعوت کردند اما 70-60هزارنفر را نتوانستند بیاورند، بنابراین من از لحاظ کیفی به میزان پایگاه مردمیای که برای حامیان دولت عنوان میشود، شک دارم. البته انتخابات روز خوبی برای ارزیابی است و بهتر این بود که امکان نظرسنجی فراهم بود اما من اصلا خوشبینی هواداران دولت را ندارم.
· به اعتقاد من نیروی سیاسی هوادار دولت به ته تغار رسیده حتی آن بخش جدی از افرادی که اینها رویش حساب بازکردند، پایگاه سنتی اصولگراهاست. به دلیل سازماندهیای که اصولگراها از طریق مساجد، تکیهها و... دارند این انتخابات به سمت اصولگرایان هدایت میشود و دولت آن پشتوانه را هم ندارد. آقای احمدینژاد دچار اشتباه محاسباتی شده است. در انتخابات 84 این نیرو پشتش بود اما الان آن نیرو از او فاصله گرفته است.
· من بعید میدانم اصلاحطلبان نسبت به انتخابات فاصله بگیرند. از لحاظ تجربه اصلاحطلبان هم میتوانم بگویم تقریبا سیاستهای تحریمی جواب نمیدهد و مردم یکبار هم در شورای دوم این موضوع را تجربه کردند. در انتخابات دوره دوم شورای شهر، مردم نیامدند و دیدند که چه جریانی بیرون آمد؛ لذا تجربه خوبی نبود. در حال حاضر نامزدمحوری اصلاحطلبان، در صورت ورود به عرصه رقابت، تعیینکننده همهچیز خواهد بود.
· تا تکلیف آقای خاتمی و هاشمی معلوم نشود تکلیف اصولگراها و حامیان دولت هم معلوم نمیشود. آنها خوشحال میشوند که خاتمی و هاشمی نیایند. چهبسا اصولگرایان دنبال چهرههایی همچون آقای ولایتی هم نروند و بروند یک گزینه ناآشنای دیگری را بیاورند؛ اما تا تکلیف خاتمی و هاشمی روشن نشود هیچ حرکتی نمیتوانند داشته باشند. بههمیندلیل اصلاحطلبان خیلی تعیینکننده هستند. این موضوع نشان میدهد که جایگاه اجتماعی اصلاحطلبان جدی است.
· {در واکنش به احتمال ردصلاحیت خاتمی } نباید تهدید به رد صلاحیت مانع ورود به انتخابات باشد.
· دغدغههای هاشمی و خاتمی برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری مقداری متفاوت است. خاتمی شخصیت ذاتا مسالمتجویی دارد. نمیخواهد احساس کند وقتی نامزد میشود نامزدیاش حمل بر این شود که مثلا ایشان با مقامات نظام سر ناسازگاری دارد. ایشان اگر قرار است وارد فرآیند مدیریت کشور شود، نیاز به تعامل دارد و ایشان از این بابت، دغدغههایی دارند. نگرانیهای هاشمی فرق میکند. ایشان نگرانند که اگر وقتی نامزد شوند این ماشین تخریب که از سال 84 علیه ایشان کار کرده، دوباره راه بیفتد البته به دلیل آنکه ماشین تخریب آنقدر در این هشت سال، بد عمل کرده که من بعید میدانم دوباره بتواند فعال شود یا مردم تحت تاثیر تبلیغات آن قرار گیرند.
· آنچه روشن است این است که اجماعی تا الان حول محور خاتمی و هاشمی شکل گرفته است. اگر تا 15 روز دیگر یک نفر از اینها نامزد نشدند که من امیدوارم یک نفرشان حتما ثبتنام کنند، آن وقت مي شود بحث كرد كه چگونه اصلاحطلبان با یک نامزد بیایند.
/2929
نظر شما