مهدی نصیری و محمدحسین معزی که هر دو تربیت یافته حوزههای علمیه هستند درباره اینکه روحانیت در جامعه امروز ما چه جایگاهی دارد و تا چه اندازه باید در حوادث جاری و روزمره زندگی حضور پیدا کند، به گفت و گو نشستند.
اولین سوال مناظره اینگونه آغاز شد: زیاد شنیدهایم که میگویند شأن روحانیت اقتضا میکند که فلان کار را انجام دهد یا فلان کار را انجام ندهد. میخواستم بدانم این لفظ چه مبنایی دارد؟ شما با چنین تعبیری موافقید؟
نصیری در پاسخ به این سوال گفت: ما در فقه بحثی داریم به نام عدالت. مثلاً میگویند امام جماعت باید عادل باشد یا قاضی باید عادل باشد. برای عدالت هم شروطی ذکر کردهاند از جمله اینکه شخص مؤمن باشد، اعتقاد صحیح داشته باشد، گناهان کبیره مرتکب نشود، اصرار بر صغائر نداشته باشد.
وی افزود: علاوه بر این شروط، خلاف مروت و شأن یک عالم دینی هم عمل نکند. فیالمثل شیوه لباس پوشیدن و راه رفتن یک روحانی باید مناسب شأن او باشد. مثال مشهورش این بود که یک روحانی نباید وسط خیابان ساندویچ بخورد یا وارد یک قهوهخانه شود و قلیان بکشد.
معزی نیز این سوال را چنین پاسخ داد: در صفات انبیا آمده که نبی باید به گونهای باشد که جامعه هدفش از او منزجر نشود. مثلاً بیماری نداشته باشد، چهره زیبایی داشته باشد. لذا خداوند لکنت زبان حضرت موسی را با هارون کامل میکند. شأن رفتاری است که باید با پیام و جایگاه گوینده آن سازگار باشد. لباس یک روحانی برای مخاطبش یک پیامی دارد. اگر این لباس را دربیاورد، جامعه توقعی را که از یک روحانی دارد، از او نخواهد داشت.
وی افزود: آقای مجتهدی استاد ما برای رفتار خلاف شأن مثالش این بود که یک روحانی کنار خیابان پایش را بگذارد بغل ماشین تخمه بشکند. این کار را هرکس دیگری انجام دهد، خلاف شأن او نیست ولی اگر این کار را یک روحانی انجام دهد، در جامعه یک نوع انزجار و نفرتی از آن لباس و جایگاه و هدفی که به خاطرش این لباس را پوشیده بهوجود میآید، لذا شأن مقوم مقام بیان، پیام و ابزار است.
در ادامه نصیری اظهار داشت: عمل خلاف شأن ممکن است به معنای عمل خلاف وزانت هم باشد.
معزی نیز گفت: فقیه وقتی در مقام افتا قرار میگیرد، یعنی سخنش برای مردم حد و مرز تعیین میکند، حیث فردیاش کنار میرود و فقط حیث جمعیاش میماند مرحوم امام در مقاطعی که احتمال رد سخنش وجود داشت، بسیار با احتیاط حرف میزد. ایشان عموماً در هیچجا عدد نمیگفت. مثلاً در مورد شهدای هفده شهریور فرمودند: «شنیدهایم تعدادی از مؤمنین به شهادت رسیدهاند». اگر عدد مشخص میکردند و خلافش ثابت میشد، آن جایگاه حجیت مرجع متزلزل میشد.
در ادامه نشست، این سوال را مطرح شد که «شهید مطهری در مورد فیلم محلل نقد نوشتند. البته خودشان فیلم را ندیدند، کسانی را فرستادند فیلم را ببینند و با جزئیات برای ایشان تعریف کنند. یا ایشان کتاب تماشاگه راز را به نیت پاسخ دادن به مقدمه شاملو بر دیوان حافظ نوشتند. این نحوه از ورود روحانیت به اینگونه مباحث را چطور میبینید؟»
نصیری در پاسخ به این سوال گفت: برای مقدمه باید بگویم که ما در روزگار عدم تعادل و عدم توازن بهسر میبریم. به تعبیر رواییاش ما در ظلمت آخرالزمان هستیم، آن هم انشاء الله در مقاطع نهایی آخرالزمان. بر اساس روایات هر چه به حادثه ظهور نزدیکتر میشویم، این ظلمت کماً و کیفاً شدیدتر میشود. ظلم و جور سراسر جهان را فرا میگیرد.
این نویسنده با بیان این که خیلیها از این ظلم و جور فقط بعد نظامیگری و میلیتاریستی کشورهای ظالم و استعمارگر را برداشت کردهاند، اظهار داشت: این سر جای خودش درست است ولی ظلم معنی دقیقش میشود عمل خلاف عدل. عدل هم به این معناست که هر چیز سر جای خودش باشد. حالا عصر آخرالزمان که امتلای ظلم و جور است، به این معناست که هیچ چیز سر جای خودش نیست و ما در شرایطی بدون تعادل و توازن زندگی میکنیم.
نصیری افزود: در چنین شرایطی انتخاب بین خوب و بد نیست، بلکه بین بد و بدتر است و همه به این مبتلا هستند. حکومت هم در عملکردش به این مبتلا است. روحانیت هم به این مبتلا است. مردم هم به این مبتلا هستند. ممکن است شما با اموری مواجه شوید و بگویید اینها بد است ولی با توجه به شرایط، این بد در مقابل یک بدتر انتخاب شده. به تعبیر دیگر، دفع افسد به فاسد شده است.
سردبیر مجله سمات تصریح کرد: این مقدمه بحث من بود ولی در مورد سؤال شما باید عرض کنم که ما آیهای در قرآن داریم به نام آیة نَفْرْ. مضمون کلی آیه این است که کسانی باید بروند در دین تفقه کنند و بعد از اینکه تفقه در دین کردند، بیایند در جامعه و بین قومشان انذار و تبلیغ کنند. من فکر میکنم این آیه جایگاه روحانیت را نشان میدهد، یعنی هر کاری که با مسئله انذار و تبلیغ دین ارتباط پیدا کند. وظیفه روحانیت تأمین سعادت ابدی انسانهاست. وظیفه او است که به مردم هشدار بدهد که شما ابدیتی در پیش دارید که میتواند به سوی سعادت پیش برود و یا به سوی شقاوت.
این سوال را مطرح کرد که «میتوانیم بگوییم کار روحانیت صرفاً به امور اخروی مربوط میشود؟»
نصیری پاسخ داد: نه به این معنا که دین را از سیاست و آخرت را از دنیا جدا کنیم، چون مجرا و کانال آن ابدیت از دنیا میگذرد. وظیفه ذاتی روحانیت مداخله در هر امری است که به آن ابدیت لطمه بزند و دخالت روحانیت در سیاست هم باید در همین چارچوب دیده شود.
وی افزود: وظیفه روحانی مخالفت با بدعت و امور خلاف دین است به ویژه در عرصههای نظری و اعتقادی. ولی خارج از این چارچوب دخالت روحانیت بیوجه است. مثلاً جایی مثل وزارت ارشاد از یک جهت کاملاً شأن فرهنگی، ارشادی و تبلیغی دارد ولی از جهت دیگر این وزارتخانه مثل همه وزارتخانهها با یک بروکراسی آمیخته به ارتشا و رشوه و بسیاری دیگر از مفاسد همراه است.
این پژوهشگر دینی با بیان این که اینجا ضرورتی ندارد یک روحانی در رأس این وزارتخانه قرار گیرد و اگر چنین شود بسیاری از مفاسدی که از تبعات این بروکراسی و دیوانسالاری است به حساب روحانیت نوشته میشود، افزود: مثالهای زیادی میتوان زد. در مورد مجلس و پارلمان هم همینطور است؛ جز در یکسری کمیسیونها و مباحث خاص که حضور روحانیت الزامی است، هیچ ضرورتی ندارد که اکثریت مجلس با روحانیت باشد یا حتی حضور روحانیت در مجلس چشمگیر باشد. روحانیت میتواند به شیوههای دیگر نفوذ معنوی، فکری و علمیاش را نسبت به مجلس اعمال کند. اینجا هم اولویت در مداخله کمتر است. زیرا آن مفسدهای که در دیوانسالاری و بوروکراسی هست، به نوعی در پارلمان هم وجود دارد. اساساً ساختارهای مدرن با یکسری اقتضائات غلط آمیختهاند. اگر روحانیت بخواهد بیشتر از مقدار ضرورت در اینگونه نهادها دخالت کند، چه بسا به شأن خودش و دین لطمه وارد کند.
برای خواندن متن کامل این مناظره، لطفا اینجا را کلیک کنید .
/6262
نظر شما