سوءتفاهم دریایی!
این دانشمندان و محققان همه کار کرده بودند و همه چیز ساخته بودند جز عروس روباتی که آن هم به سلامتی ساخته شد؛ منتها از نوع دریاییاش. اصل خبر هم این است که: محققان یک عروس دریایی روباتیک برای نظارت بر اقیانوسها ساختهاند. حالا اینکه این عروس دریایی برای ما آدمها چه فوایدی دارد، بماند اما برای دامادهای دریایی هزارویک ضرر دارد که کمترینش این است که زندگیشان میشود شبیه آن مار بیچارهای که عمری به ماری که لب باغچه چمباتمه زده بود دل بست و آخر سر هم فهمید طرف مار نبوده، شینگ بوده!
*
تلویزیون بودار!
اینکه بیشتر اخبار این صفحه تا اینجا علمی شده به ما ربطی ندارد و به پرکاری دانشمندان علوم مختلف و کمکاری سایر شاخههای خبری مربوط است! و اما خبر سوم علمی آنکه، محققان یک نمایشگر یا همان تلویزیون قابل بوییدن ابداع کردند که کاربر، نهتنها امکان تماشای آن را دارد بلکه میتواند قهوه یا غذای نمایش داده شده روی آن را هم بو کند! البته این تلویزیون علاوه بر مزایایش (از جمله آنکه میتوان به وسیله آن اخبار و گزارشهای بودار را تشخیص داد، فهمید بعضی پودرهای لباسشویی آیا واقعا بوی بد جوراب را از بین میبرد یا نه و تشخیص فرد دماغسوخته در مناظرههای تلویزیونی)، معایبی هم دارد از جمله آنکه در ادامه در قالب چند نمایشنامه کوتاه میخوانید:
پرده اول:
دم در خانه یکی از واحدهای یک آپارتمان، مدیر ساختمان با لحنی عصبانی با مستاجرش که با یک پیژامه و عرقگیر زرد رکابی در را باز کرده حرف میزند.
مدیر ساختمان: خجالت داره آقا؛ بوی این ماده افیونی لعنتی همه آپارتمان رو برداشته. نکنه باز هم میخواین انکار کنین؟!
مستاجر: انکار کدومه ژناب مدیر شاختمون؟! جای شوما خالی از این تلویژیون بودارها خریدیم، داره یه مستند درباره این مواد افیونی پخش میکنه. دو تا پک دیگه... یعنی تا دو دقیقه دیگه ژدم یه کانال دیگه!
پرده دوم:
زن به محض اینکه وارد خانه میشود، فضای خانه را بو میکند و بعد با عصبانیت دست به کمر زده و سر شوهرش داد میزند که: چشمم روشن؛ چرا تو خونه بوی عطر زنونه میاد آقا؟!
مرد با ترس و لرز آب دهانش را قورت میدهد: چیزه... فکر بد نکن خانم... یکی از بچهها از این تلویزیونهای جدید آورده بود اینجا امتحانش کنه، ما هم یه غلطی کردیم زدیم این شبکه فشنمشن تی وی!
*
زندگی مفید!
جراید در ابتدای سال 1392 نوشتند که تهرانیها در سال 1391 تنها 3 روز هوای پاک تنفس کردند! البته اگر کسی بخواهد در این زمینه دقیق باشد و برود آمار روزهایی را که در سال، یک تهرانی غذای سالم، میوه سالم، فکر و اعصاب سالم، ترافیک سالم، و سایر چیزهای سالم زندگی را تجربه میکند محاسبه کند، آن وقت است که تازه معلوم میشود مثلا مردی که 60 سال در تهران زندگی کرده و از دنیا رفته، در واقع عمر مفید و سالمش فقط چهار ماه بوده و میتوان گفت طفلکی پاک ناکام از دار دنیا به دیار باقی شتابانده شده!
*
پسانداز اجباری!
سایتهای خبری نوشتند که گویا قرار است خودروسازها پولهای اضافهای که از مردم گرفتند را به آنها برگردانند. قبلش هم بارها در جراید خوانده بودیم که قرار است پولهای اضافهای که کارخانههای تولید شیر و لبنیات و میوهفروشها و املاکیها و صاحبخانهها و غیره... از مردم گرفته بودند، پس داده شود. حالا به نظر شما نمیتوان نتیجهگیری کرد گران خریدن اجناس در کشور ما، در واقع یک روش برای پسانداز کردن است؟!
*
آمپولنوازی!
دو کارشناس در گفتوگو با یک خبرگزاری درباره موسیقی پاپ سرودهاند... ببخشید؛ فرمودهاند: مسئولان از موسیقی تزریق شده زیر پوست جامعه غافل هستند!
از این اظهارنظر میتوان نتیجه گرفت که برای اصلاح این وضعیت یا باید فعالان موسیقی پاپ حال حاضر را فرستاد دنبال کار تزریقات در درمانگاهها و عدهای هنرمند پاپ دیگر آورد که موسیقی را از شیوههای دیگر مثلا از طریق قرص یا شربت به بدن جامعه برسانند یا ریاست مراکز موسیقی را به عدهای متخصص تزریقات سپرد تا حواسشان به کار پاپخوانها باشد... . بالاخره تزریقات الکی نیست که؛ بعضی تزریقات تست میخواهد، هواگیری لازم دارد، باید رگ پیدا بشود، شلکن-سفتکن دارد و غیره!
6060
نظر شما