به گزارش خبرآنلاین، شماره جدید نگاه پنجشنبه با یادداشت ها و گفتارهایی از «بهاءالدین خرمشاهی، رضا صادقی، خشایار اعتمادی، گلاب آدینه، اردشیر صالح پور، عزت الله سام ارام، سیروس مقدم، محمد حاتمی، خسرو معتضد، احمد موثقی گیلانی، بهاره رهنما، احمد میرعلایی، پیام دهکردی و...» روی دکه مطبوعات رفته است. در این شماره همچنین ویژه نامه طنز، داستان کوتاه، شعر جوان و معرفی تازه های نشر، به چشم می خورد.
در این شماره پرونده ویژه ای با عنوان «تسخیر تلویزیون» درباره سریال پایتخت 2 قرار دارد که در بخشی از آن گفتگوی با علیرضا خمسه درج شده است. در بخشی از این گفتگو می خوانیم:
- معمولا بازی در نقشهایی که دیالوگهای کمتری دارد، سختتر است.
- دیالوگهای نقش بابا پنجعلی یک ویژگی بسیار خاص داشت و یکی از مهمترین نکات در ایفای این نقش بود. دیالوگ نویسی برای نقش بابا پنجعلی بسیار سخت بود و در لحظه شکل میگرفت. در واقع، دیالوگهای محدود این نقش زاییده موقعیتها و رخدادهای صحنه بود. بنابراین من به عنوان بازیگر برای هر صحنه، دیالوگ از پیش نوشته شده در اختیار نداشتم و باید همانند یک فوتبالیست همیشه آماده بودم، ببینم توپ کی به من میرسد و من با این توپ چطور میتوانم گل بزنم. تمام دیالوگهای نقش باباپنجعلی در چنین شرایطی شکل گرفتهاند و من باید فرصتها را میقاپیدم و خودم را برای گفتن همان دیالوگهای به ظاهر ساده آماده نگاه میداشتم.
- کاراکتری مانند «باباپنجعلی» که دیالوگ ندارد با کاراکترهایی که زیادهگو هستند، همه در یک قاب دیده میشوند و اصلا تماشای مجموعه این کاراکترها در کنار همدیگر است که به زیبا شدن کار منجر میشود. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم سریال «پایتخت»، چیدمانی از کاراکترها دارد که مطمئنا نبود هر یک از آنها، خلائی را در این سریال به وجود میآورد. دقیقا برای همین است که برای قسمت سوم «پایتخت» به دنبال داستانهای جذابتری هستیم که از این طریق تکامل کاراکترها را بیشتر نشان دهیم تا سریال در نهایت اثرگذاری بیشتری نسبت به قسمتهای اول و دوم خود داشته باشد.
حالا شما «پایتخت 1» را بیشتر دوست دارید یا «پایتخت 2» را؟
«پایتخت 3» را!
ساخت آن قطعی شده است؟
بله. در حال همفکری برای در نظر گرفتن داستانهای جذابی برای قسمت سوم هستیم.
همچنین در این شماره گفتگویی با تهیه کننده «پایتخت» الهام غفوری که همسر سیروس مقدم نیز هست، درباره مصائب ساخت این مجموعه انجام شده که در بخشی از آن می خوانیم:
- ارتفاع آن گنبد و گلدستهای که در سریال دیدید، 5/6 متر بود و وقتی کامیون در حال حرکت بود همیشه یک ماشین همراه با آن حرکت میکرد تا در جاهایی که مثلا کابل برق در فاصله پایینتری قرار داشت، بلافاصله مامور برق را خبر کنیم، مامور مخابرات را خبر کنیم، یا اگر به تونلی میرسیدیم مجبور بودیم گنبد و گلدسته را از کامیون پایین بگذاریم که برای این کار باید جرثقیل میآوردیم؛ حالا حساب کنید در مسیر جاده شمال به تهران، حدود 11 تونل وجود دارد که میبایست 11 بار این اتفاق بیفتد
- قرار بود یک روز در رستوران «آباسک» که بین تهران و مازندران قرار دارد کار تولید را پیش ببریم. آن روز هوا در آنجا به منفی 10 درجه رسیده بود. به من که در تهران بودم زنگ زدند و گفتند که برای گرفتن یک سکانس، نیاز به دو سوسک زنده دارند چون هوا در آنجا به اندازهای سرد بود که سوسکی وجود نداشت. حالا ما در تهران افتادیم به دنبال سوسک پیدا کردن و چون هوا سرد بود نتوانستیم سوسک پیدا کنیم به همین دلیل دو نفر را فرستادم تا حمام عمومیهای تهران را بگردند دوتا سوسک پیدا کنند. وقتی آن دو نفر به حمامهای عمومی میرفتند و تقاضای سوسک میکردند، مدیران حمام فکر میکردند آنها مامور بهداشت هستند و وجود هرگونه سوسکی را در حمامشان رد میکردند و میگفتند ما اصلا سوسک نداریم. اما به هر مکافاتی که بود ما توانستیم این دو تا سوسک را پیدا کنیم. بعد من به آژانس زنگ زدم و گفتم یک ماشین میخواهم برای «آباسک». وقتی ماشین رسید راننده فکر میکرد میخواهم کسی را به آباسک بفرستم اما وقتی دید من از او میخواهم این دو تا سوسک را تا قبل از ساعت پنج بعدازظهر زنده و سالم به آباسک برساند، خیلی تعجب کرد.
جدیدترین شماره «نگاه پنجشنبه» را می توانید از کتاب فروشی های معتبر و دکه های مطبوعاتی و یا تماس با شماره تلفن20 - 88557016 تهیه کنید.
نظر شما